اینجاست که یکمی اختلاف در مورد اینکه آیا ما واقعا آزاد هستیم یا نه داریم:) در واقع تعریف از آزادی بیش از اتدازه سخت گیرانست.
در واقع اگر بخوایم خوب نگاه کنیم مادی بودن مهم نیست، حتی اگر یک چیز ماورایی باشه خواست آزاد معنایی نداره،حتی خود هم معنایی نداره.چون آزادی از همه چیز(حتی نیازها)مساوی جبر مطلقه،در واقع ما اگر انگیزه ها رو نگاه کنیم میبینیم همیشه به دلیل نسبی بودن آزادی هست که مفهوم جبر معنا داره مگرنه اگر یک موجود کاملا آزاد باشه چر اصلا باید از آزادیش استفاده بکنه؟و اگر استفاده نکنه چه فرقی با یک موجود ناآزاد داره؟هیچ :)
اینجاست که باید گفت"آزادی مطلق از آن اتم هاست!"
بنابراین مادی بودن ما،محدود بودن یا ضعف ما هیچکدوم مفهوم آزادی رو با چالش نمیکشند که اتفاقا تقویتش هم میکنند،چون ما محدود هستیم پس خواسته داریم و چون خواسته داریم پس آزادی هم داریم.
اینجا از اون جاهایی هست که باز هم من میگم دین و ماوراطبیعه واژگان رو به سود خودشون تحریف کردند!چون آزادی رو در معناهای غیر مادی واقعی میدونند.
بنابراین از نگاه مادی و فرگشتی هرچند خودآگاهی ما سراسر مادی هست و ناشی از فرگشته ولی به این معنا نیست که این خودآگاهی برنامه ریزی شدست،به این معنا که قابل پیشبینیه(در واقع پیشبینی ناپذیر بودن جزئی از آزادیه)آ
من این رو به متفاوت بودن رفتار سیستم و فرد ربط میدم(که مثال مولکول آب و آب رو که میزنی براش میپسندم)به خاطر سیستمیک بودن مغز ما، ما دارای خودآگاهی و آزادی هستیم.
فکر میکنم کمی منظورم اشتباه فهمیده شد:)
چه آزاردهنده باشه و چه نباشه، این فکر غیر علمیه! :)
کاری که مغز و ذهن میکنند اینه که واکنش های آنی به جهان بیرون بدند و آینده رو پیشبینی(یا همانند سازی) کنند.این خلاصه تمام کاری هست که ژن ها از مغز میخواند(باز هم بگم این خواست یک نوع خواست ناخوداگاه و نتیجه فرگشت هست)به این خاطر که خود ژن ها از چنین کاری ناتوان هستند.در واقع اگر ژنها مستقیما میتونستند چنین کاری انجام بدند نیازی به ارگانی مثل مغز وجود نداشت(حتی ماهیچه ها و سایر ارگان های پیچیده هم اضافی محسوب میشدند!)
این کاملا بدیهی هست که وجود ما،مغز ما،ذهن ما همگی نتیجه کدنویسی های ژنی هستند ولی حتی در یک کامپیوتر هم برای بسیاری از کارها کدنویسی مجدد انجام نمیدند(یا کدنویسی در سطوح بالاتر انجام میشه)بلکه از بنیاد وساختاری که توسط کدهای دیگه ساخته شده استفاده میشه.