• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 249

    جُستار: سکس‌شناسی - Sexology

    Threaded View

    1. #10
      دفترچه نویس
      Points: 90,825, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      The last militant
      judgmentalist
       
      Empty
       
      undead_knight آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2012
      ماندگاه
      Hell inc
      نوشته ها
      3,623
      جُستارها
      14
      امتیازها
      90,825
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      9,174
      از ایشان 7,829 بار در 3,090 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      36 Post(s)
      Tagged
      2 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      میبینم که همه بانوان با سپاسگزاری کردن این پست مشت محکمی بر دهان استکباری فرگشت و نگره‌پردازی‌های ما زده‌اند (:
      پاسخ ما بیشتر درباره فیزیک هم بود آندد جان، اینکه قانونمندی ماده (سرنوشت‌گرایی یا determinism) میگوید که هیچ
      فرایندی نمیتواند بیرون از داته‌های ماده انجام پذیرد، پس چیزی بنام «خواست آزاد = free will» نداریم: همه کنش‌های ما از پیش نوشته شده‌اند.

      ولی فرگشت مغز چگونه بوده و چه اندازه‌ی این «خودآگاهی مادی ما» آزاد از بند ژن‌ها شده سخن دیگریست، من اینجا همان همانندی سرور مزدک را
      میپسندم که خودآگاهی مانند وزیر خردمندی است که در کنار یک پادشاه نادان (ناخودآگاه و ژن) فرمانگری میکند، که در دنباله من هر از گاهی هم نگرش را میپرسند! (:

      در جُستار سازگاری که بالا لینک دادم در اینباره نوشته‌ایم.

      پ.ن.
      شبیه‌سازی (simulation) = مانندستن (—> مانندِش)
      شبیه‌سازی (cloning) = تاگستن (—> تاگِش)
      اینجاست که یکمی اختلاف در مورد اینکه آیا ما واقعا آزاد هستیم یا نه داریم:) در واقع تعریف از آزادی بیش از اتدازه سخت گیرانست.
      در واقع اگر بخوایم خوب نگاه کنیم مادی بودن مهم نیست، حتی اگر یک چیز ماورایی باشه خواست آزاد معنایی نداره،حتی خود هم معنایی نداره.چون آزادی از همه چیز(حتی نیازها)مساوی جبر مطلقه،در واقع ما اگر انگیزه ها رو نگاه کنیم میبینیم همیشه به دلیل نسبی بودن آزادی هست که مفهوم جبر معنا داره مگرنه اگر یک موجود کاملا آزاد باشه چر اصلا باید از آزادیش استفاده بکنه؟و اگر استفاده نکنه چه فرقی با یک موجود ناآزاد داره؟هیچ :)
      اینجاست که باید گفت"آزادی مطلق از آن اتم هاست!"

      بنابراین مادی بودن ما،محدود بودن یا ضعف ما هیچکدوم مفهوم آزادی رو با چالش نمیکشند که اتفاقا تقویتش هم میکنند،چون ما محدود هستیم پس خواسته داریم و چون خواسته داریم پس آزادی هم داریم.
      اینجا از اون جاهایی هست که باز هم من میگم دین و ماوراطبیعه واژگان رو به سود خودشون تحریف کردند!چون آزادی رو در معناهای غیر مادی واقعی میدونند.

      بنابراین از نگاه مادی و فرگشتی هرچند خودآگاهی ما سراسر مادی هست و ناشی از فرگشته ولی به این معنا نیست که این خودآگاهی برنامه ریزی شدست،به این معنا که قابل پیشبینیه(در واقع پیشبینی ناپذیر بودن جزئی از آزادیه)آ
      من این رو به متفاوت بودن رفتار سیستم و فرد ربط میدم(که مثال مولکول آب و آب رو که میزنی براش میپسندم)به خاطر سیستمیک بودن مغز ما، ما دارای خودآگاهی و آزادی هستیم.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی yasy نمایش پست ها
      میشه مثال بزنی؟
      ژن ها و پرتئین ها اعمال بسیار بسیار زیادی رو خیلی بیشتر از نیاز های طبیعی یك سلول مغزی در مغز كنترل میكنند و این و میشه از رو بیماری های ژنتیكی تشخیص داد
      مثلا تو بسیاری از سندروم هایی كه به خاطر اختلال خذف جابه جایی و یا مضاعف شدن یك ژن ایجاد شدند اختلالات یادگیری وجود دارد و این اختلالات یادگیری در هر كدام از یك الگوی خاص پیروی میكنه
      با اینكه این فكر كمی آزار دهنده است ولی من فكر میكنم تقریبا تمام شخصیت و تفكرات و احساسات ما توسط همین ژن ها و همین پرتئین ها كنترل میشوند

      اینم اضافه كنم كه درون سلول های مغزی اتفاقات خارق العاده ای نسبت به دیگر سلول ها اتفاق نمی افتد و اگر یك سلول مغزی را بررسی كنید با همان همانند سازی رونویسی و ترجمه ی ژن ها روبه رو میشوید یعنی پرتئین سازی پس به گمانم هر چه هست درون ژن هایی است كه در سلول های مغزی روشن و احتمالا در سلول های دیگر خاموش است
      درصد ژن های روشن درون یك سلول مغزی خیلی بیشتر است از دیگر سلول ها.
      فکر میکنم کمی منظورم اشتباه فهمیده شد:)
      چه آزاردهنده باشه و چه نباشه، این فکر غیر علمیه! :)
      کاری که مغز و ذهن میکنند اینه که واکنش های آنی به جهان بیرون بدند و آینده رو پیشبینی(یا همانند سازی) کنند.این خلاصه تمام کاری هست که ژن ها از مغز میخواند(باز هم بگم این خواست یک نوع خواست ناخوداگاه و نتیجه فرگشت هست)به این خاطر که خود ژن ها از چنین کاری ناتوان هستند.در واقع اگر ژنها مستقیما میتونستند چنین کاری انجام بدند نیازی به ارگانی مثل مغز وجود نداشت(حتی ماهیچه ها و سایر ارگان های پیچیده هم اضافی محسوب میشدند!)

      این کاملا بدیهی هست که وجود ما،مغز ما،ذهن ما همگی نتیجه کدنویسی های ژنی هستند ولی حتی در یک کامپیوتر هم برای بسیاری از کارها کدنویسی مجدد انجام نمیدند(یا کدنویسی در سطوح بالاتر انجام میشه)بلکه از بنیاد وساختاری که توسط کدهای دیگه ساخته شده استفاده میشه.
      To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
      Tacitus-

    2. 3 کاربر برای این پست سودمند از undead_knight گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (02-06-2013),nirvana (02-06-2013),yasy (02-06-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 5
      واپسین پیک: 11-11-2013, 07:50 PM
    2. پاسخ: 72
      واپسین پیک: 10-26-2013, 02:02 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •