من با سودگرایی موافق نیستم(هرچند در بسیاری از موارد میپذیرمش)و مبنا هر عمل اخلاقی رو لزوما سود نمیدونم.
اخلاق از نظر من یک چیز نسبی هست مثل هرچیز دیگه ای(من وجود چیزهای مطلق رو انکار نمیکنم بلکه توانایی انسان رو در حدی نمیبینم که چیزهای مطلق رو پیدا کنه)ولی همین نسبی بودن یک سری اصول داره،مثلا اینکه من باور دارم زندگی چیز ارزشمندیه و باید در راه حفظش کوشش کرد(و اینجا به طور تقریبی زندگی انسان ها مهمترین هست)به این دلیل که زندگی انسان ها با ادراکی همراه هست که در خیلی از چیزها نیست.بنابراین مثلا خودکشی و قتل از نظر من هر دو غیر منطقی و بی ارزش و غیر اخلاقی هستند چون زندگی خودآگاه رو از بین میبرند.
بزارید یک مثال بزنم:یک برده زمانی که تصمیم میگیره به بردگی نه بگه شاید سودش در این باشه که بردگی خودش ادامه بده ولی این کار رو نمیکنه چون به این باور رسیده که ارزش انسانی ارباب و برده یکسان هست و ارباب و برده با پذیرفتن این نقش ها دارند ارزش انسانیت رو از بین میبرند.برده در ابندا(چون خیلی وقت ها فراموشش میشه برای چی از بردگی نجات پیدا کرده و تصمیم میگیره ارباب باشه) یک "نه" میگه این به بیداد و اسارت انسان(آزادی و عدالت اینجا رابطه تنگاتنگی دارند)به این معنا که ارباب حق نداره ارباب باشه و برده هم حق نداره برده باشه،این"نه"هرچند نتیجه وضعیت شخصی برده هست ولی مفهومش فراتره.

















































پاسخ با گفتآورد
آغازگر جُستار