Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
اندیشه شناسی
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 9 از 9

    جُستار: اندیشه شناسی

    Hybrid View

    1. #1
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      با نگاه بالا، ابزارها تنها کارکردشان شتاباندن و میانبُر زدن در فرایند مانندسازی است:

      ترزال‌های[1] مزداهیکین[2] (mathematical models): تَرزالهای مانندسازی دیگری که ما در مانندسازی خودمان (اندیشیدن) به کار میگیریم.

      فرنود: بر پایه‌ی این نگره[3] که فرنود یا منطق چیزی بیشتر از همان قانون‌های ساده‌ شده و همیشه پابرجا نیست:

      آیا آفرینش یک امر منطقی است ؟ - صفحه 2
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod
      در حقیقت منشا شناخت «همه چیز» در این جهان آروین[4] است. منطق نیز تنها در جایگاه یک ابزار
      برای شتاب دادن به فرآیند بازشناسی چیزها و پیدا کردن روابط میان آنها است.

      زمانی که ما بی‌شمار بار دیدیم که یک آدم نمی‌تواند هم زنده باشد هم مرده و
      اصل منطقی «جمع ناپذیری نقیضین» را در آوردیم، دیگر لازم نیست برای بررسی گزاره‌هایی مانند[5]:

      • هوای این اتاق پاک و آلوده است.


      بررسی کنیم که آیا هوایِ یک اتاق می‌تواند همزمان پاک و آلوده باشد
      یا خیر، بلکه با اعمال اصل از پیش در آورده‌امان می‌گوییم گزاره نادرست است چرا که بر
      پایه اصل «جمع ناپذیری نقیضین» هوای یک اتاق نمی‌تواند همزمان هم پاک و هم آلوده باشد؛

      آروین[4] (تجربه): ابزار محک زدن فربود[6] (واقعیت) بیرونی؛ با هر آروین مانندسازی ما دقیقتر میشود.

      دانش: دانسته‌های گردآمده‌ای که خود براه[7] فرنود + آروین باشند. با دانش بالاتر مانندسازی ما باز دقیق‌تر میشود.

      ...


      ----
      1. ^ Tarzâl|| ترزال: مدل; نمونه ϢEn, ⚕☉ Model
      2. ^ Mazdâhikin|| مزداهیکین: ریاضیاتی Mathematical
      3. ^ Negare|| نگره: فرضیه ϢEn Theory
      4. ^ آ ب Ârvin|| آروین: تجربه Experience
      5. ^ Mânandeš (mânand+eš)|| مانندش: شبیه‌سازی شده ϢEn Simulation
      6. ^ Farbud|| فربود: فرابود; آنچه فرای ما هست; واقعیت Reality
      7. ^ Barâye (bar+âye)|| برایه: خروجی Outcome
      ویرایش از سوی Mehrbod : 03-18-2013 در ساعت 06:42 PM

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. 4 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      chera (01-27-2013),Russell (01-28-2013),SAMKING (01-26-2013),sonixax (01-26-2013)

    3. #2
      رهگذر
      Points: 377, Level: 7
      Level completed: 54%, Points required for next Level: 23
      Overall activity: 37.0%
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      chera آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jan 2013
      نوشته ها
      16
      جُستارها
      3
      امتیازها
      377
      رنک
      7
      Post Thanks / Like
      سپاس
      14
      از ایشان 90 بار در 16 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      سلام

      البته این بحث شیرینیست که اساسا تقسیم بندی کانت صحیح است یا خیر و ترکیبات پیشینی و تحلیلات پیشینی ایشان همان ترکیبات پسینی تغییر شکل یافته هستند یا خیر .

      اما بهرجهت نمی توان انکار کرد که تقسیم کردن این اندیشه ها فارغ از منبع بدست آوردنشان و بر اساس میزان اعتبارشان در مکانیسم راستی آزمایی و نقد ما ضروریست .

      حتی اگر منشا منطق و تجربه را یکسان بپنداریم ( که البته بنده در این مورد مناقشه خواهم کرد ) باز کسی نمی تواند ادعا کند که اعتبارشان هم یکیست .

      منطق فارغ از اینکه در عالم خارج چه چیز روی داده همیشه صحیح است و تجربه صحتش تحقیقا به این اعتبار دارد که واقعا در عالم خارج چه روی داده است .

      پس تقسیم بندی ما که مبنایش اعتبار داده ها بود و در جهت ایجاد زمینه برای نقد اندیشه صورت گرفته حتی با فرض صحت ادعای جناب مهربود صحیح و ضروریست .

      اما اجازه بدهید قدری به همین ادعای استخراج منطق از تجربه بپردازیم .

      فرموده اند که
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      زمانی که ما بی‌شمار بار دیدیم که یک آدم نمی‌تواند هم زنده باشد هم مرده و
      اصل منطقی «جمع ناپذیری نقیضین» را در آوردیم،
      من دوست دارم بدانم این کلمه در آوردیم در این جمله به چه معناست ؟

      به معنای در آوردن یک سیمبل از مجموع سیمبلهاست ؟

      به معنای خلق کردن چیزی است ؟

      آیا درک در ذهن ناشی از یک فعالیت مکانیستی ست؟ در این صورت آیا مفاهیمی که درک می کنیم نباید معادلی در جایی داشته باشند ؟

      این درآوردن اگر فعلیست اگر انتقالیست ااگر ایمپالس عصبیست و اگر هر چیز دیگر است سیکلش چیست ؟ دهنده اش گیرنده اش اینها را نام ببرید .

      برای اینکه سئوالم مفهوم تر باشد مثال می زنم شما وقتی گلدانی را می بینید و آن را به یاد می آورید اولا در هنگام دیدن تصویر به صورت اشعه نوری از کناره های گلدان به شبکیه می تابد انرژی متفاوت در مرکز و کناره ها با درک تغییر میزان تحریک رسپتورها مشخص می شود و یک پیام مورس می سازد این پیام به مرکز بینایی در لب فرونتال مغز می رود آنجا درک می شود و این درک که به صورت یک پیام الکترو شیمیایست مشخصات خاصی دارد که با مشخصات خاصی در حافظه بینایی که در اطراف مرکز بینایی قرار دارد تطابق دارد بنابراین همان رزنانس را ایجاد می کند و شناخت حادث می شود .

      خوب حالا سئوال بنده این است که این درآوردن عملی مانند همان دیدن و بیاد آوردن است ؟ یعنی از همان سنخ است ؟ یعنی همانطور که آنجا فرستنده و گیرنده و شئی خارجی و تصویر داخلی و تطابق یک به یک تصویر محرض و مشخص است و این کلمات معنای مشخصی دارند و سیکل عصبی و مکانیستی معلومی دارند آیا معنای کلمه درآوردن که شما استفاده کرده اید هم معنا ی مشخصی دارد ؟ می توانید سیکلش را توضیح دهید ؟ می توانید بفرمایید تطابق یک به یک تصاویر که در پروسه شناخت به آن اشاره کردیم در این عمل درآوردن کجا و چگونه رخ داده است ؟ چه چیز مشخصا با چه چیز تطابق می کند که عمل شناختی درآوردن حادث می شود ؟ فرسنده کجاست ؟ گیرنده کجاست ؟ سیکل چیست ؟

      چرا ؟!؟

    4. 5 کاربر برای این پست سودمند از chera گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Angela (01-27-2013),Mehrbod (01-27-2013),Philo (08-03-2013),Russell (01-28-2013),undead_knight (01-27-2013)

    5. #3
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی chera نمایش پست ها
      سلام

      البته این بحث شیرینیست که اساسا تقسیم بندی کانت صحیح است یا خیر و ترکیبات پیشینی و تحلیلات پیشینی ایشان همان ترکیبات پسینی تغییر شکل یافته هستند یا خیر .

      اما بهرجهت نمی توان انکار کرد که تقسیم کردن این اندیشه ها فارغ از منبع بدست آوردنشان و بر اساس میزان اعتبارشان در مکانیسم راستی آزمایی و نقد ما ضروریست .

      حتی اگر منشا منطق و تجربه را یکسان بپنداریم ( که البته بنده در این مورد مناقشه خواهم کرد ) باز کسی نمی تواند ادعا کند که اعتبارشان هم یکیست .
      سرچشمه فرنود[1] و آروین[2] (منطق و تجربه) یکسان هستند، ما میدانیم در فرنود فزود دوستیزگر[3] (جمع نقیضین) ناشدنی است، ولی از کجا این را میدانیم؟

      مگر نه اینکه تاکنون چون هیچ دوستیزگری ندیده‌ایم که با هم آمده باشند - کسی هم زنده باشد هم مرده، کسی هم اینجا باشد هم نباشد - پس بآروین[4] "درآورده‌ایم" که فزود دوستیزگر ناشدنی است؟

      اگر فردا بنپاهیم (observe) که نمونه‌وار در فیزیک کوانتومی فزود دوستیزگر شدنی است، آیا همچنان در فرنودسار[5] این مهاد[6] پابرجا خواهد ماند؟



      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی chera نمایش پست ها
      منطق فارغ از اینکه در عالم خارج چه چیز روی داده همیشه صحیح است و تجربه صحتش تحقیقا به این اعتبار دارد که واقعا در عالم خارج چه روی داده است .
      خیر، برای همین فرنود خود از آروین میاید و من در دنباله میگویم که کارکرد فرنود چیزی بیشتر از یک شتابنده[7] اندیشه‌ی یا همان میانبُر اندیشیک نیست.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی chera نمایش پست ها
      پس تقسیم بندی ما که مبنایش اعتبار داده ها بود و در جهت ایجاد زمینه برای نقد اندیشه صورت گرفته حتی با فرض صحت ادعای جناب مهربود صحیح و ضروریست .

      اما اجازه بدهید قدری به همین ادعای استخراج منطق از تجربه بپردازیم .

      فرموده اند که


      من دوست دارم بدانم این کلمه در آوردیم در این جمله به چه معناست ؟

      به معنای در آوردن یک سیمبل از مجموع سیمبلهاست ؟

      به معنای خلق کردن چیزی است ؟

      آیا درک در ذهن ناشی از یک فعالیت مکانیستی ست؟ در این صورت آیا مفاهیمی که درک می کنیم نباید معادلی در جایی داشته باشند ؟

      این درآوردن اگر فعلیست اگر انتقالیست ااگر ایمپالس عصبیست و اگر هر چیز دیگر است سیکلش چیست ؟ دهنده اش گیرنده اش اینها را نام ببرید .

      "درآوردن" کوتاه شده‌ی "اندرآوردن" است که همان «شناخت» باشد.

      زمانیکه ما در جایگاه یک پردازشگر مادی[8] پیرامونمان را نپاهسته و داده‌ای را می‌اندرآوریم، پس در فَرهود[9] یک پیوند فرنودین[10] را بازشناخته‌ایم: برای نمونه
      می‌نپاهیم که یک آدم نمیتواند همزمان هم زنده باشد هم مرده، پس این پیوند فرنودین "یک ادم نمیتواند هم زنده باشد هم مرده" را می‌اندرآوریم.

      تا اینجا اندرآوردن/درآوردن ما تنها یک نِپاهش[11] (observation) بیش نیست، ولی اگر ما یک مهادی را فراوان
      بِنپاهیم پس با "فراهازش[12] آروینیک[13]" میدانیم که به گُمان بالا همیشه درست است و بریخت یک "مهاد[6] فرنودین" در میاید.




      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی chera نمایش پست ها
      برای اینکه سئوالم مفهوم تر باشد مثال می زنم شما وقتی گلدانی را می بینید و آن را به یاد می آورید اولا در هنگام دیدن تصویر به صورت اشعه نوری از کناره های گلدان به شبکیه می تابد انرژی متفاوت در مرکز و کناره ها با درک تغییر میزان تحریک رسپتورها مشخص می شود و یک پیام مورس می سازد این پیام به مرکز بینایی در لب فرونتال مغز می رود آنجا درک می شود و این درک که به صورت یک پیام الکترو شیمیایست مشخصات خاصی دارد که با مشخصات خاصی در حافظه بینایی که در اطراف مرکز بینایی قرار دارد تطابق دارد بنابراین همان رزنانس را ایجاد می کند و شناخت حادث می شود .

      خوب حالا سئوال بنده این است که این درآوردن عملی مانند همان دیدن و بیاد آوردن است ؟ یعنی از همان سنخ است ؟ یعنی همانطور که آنجا فرستنده و گیرنده و شئی خارجی و تصویر داخلی و تطابق یک به یک تصویر محرض و مشخص است و این کلمات معنای مشخصی دارند و سیکل عصبی و مکانیستی معلومی دارند آیا معنای کلمه درآوردن که شما استفاده کرده اید هم معنا ی مشخصی دارد ؟ می توانید سیکلش را توضیح دهید ؟ می توانید بفرمایید تطابق یک به یک تصاویر که در پروسه شناخت به آن اشاره کردیم در این عمل درآوردن کجا و چگونه رخ داده است ؟ چه چیز مشخصا با چه چیز تطابق می کند که عمل شناختی درآوردن حادث می شود ؟ فرسنده کجاست ؟ گیرنده کجاست ؟ سیکل چیست ؟

      چرا ؟!؟
      آری چرا که نه، اگر نگر بالا را بپذیریم که اندیشیدن همان مانندشِ[14] فربود[15] بیرونی است، پس شناخت میشود:

      1- نِپاهش - observation
      2- بازتابش[16] - reflection
      3- پردازش


      نِپاهش[11]
      نِپاهش براه سُهشگرهای بیرونی انجام میپذیرد، میدانیم که ماده با مادر می‌اندرکند[17] (اندرکنش[18] دارد)، پس ابزار سُهشگری (چشم، گوش، ...) چیزی بیشتر
      از همان ماده‌ی اندرکنش‌گر نیستند که پیچیده‌تر و هوشمندتر شده‌اند.


      بازتابش
      پس از نِپاهش، ما بازتابش داریم که همان بازتابیدن "فربود بیرونی" در "ذهن درونی" ما باشد. برای نمونه خودتان، ما یک گُلدان را میبینیم، سپس جایگاه گُلدان
      را نسبت به پیرامون[19] که چیزی بیشتر از یک مُشت داده‌های پیوندین (relational) نیست را در ذهنمان می‌بازتابیم؛

      برای دیدآوردن[20] فرآیند، یک تور مسی نازک را بیانگارید که خمندگی[21] بالایی دارد، در اینجا ما یک جسم ناشناخته را روی آن انداخته و سپس برمیداریم، الگویی که در تور نامبرده فرومی‌رود همان بازتابش یا دریافت، یا آگِــرتــش[22] - Perception - WiKi است:



      اکنون این تور یک بازتابی از جسم بیرونی در خود دارد و درباره آن جسم یک شماری "پیوند فرنودین[10]" میداند، برای نمونه میداند که جسم ناشناخته ما:

      چه بزرگی‌ای دارد.
      چه اندازه‌ای دارد.
      چه چگالی‌ای دارد.
      گرانیگاه[23] (center of gravity) آن کجاست.
      ...

      هر چه این بازتابش به فربود نزدیکتر باشد، ما "دریافت" یا "آگِرتش (perception)" بالاتری از فربود خواهیم داشت، ولی هرگز نیز دریافت ما یکسان با فربود نخواهد بود.




      پردازش

      پس از نپاهش و بازتابش، ما پردازش را داریم که اینبار تنها به الگوها (پیوند‌های فرنودین) میپردازد.
      برای نمونه بالا، تور آگـِـرتـَنده‌ی (perceptron) ما یک شماری پیوند فرنودین (=داده) درباره جسم ناشناخته داشت، خود ما نیز در
      جایگاه آگرتنده‌های پیچیده‌تر، همین بازتابش[16] را با پِی‌یاختگان[24] (neuron) های مغزی‌امان داریم، که در راستای پردازش میتوانیم با دگراندن بستر مادی[8]
      مغزمان، این الگوها را در پرگیری[25] (environment) مجازی (که همان ذهن‌امان باشند) با یکدیگر آموده[26] و گسسته و رویهمرفته "پردازش"‌اشان کنیم.

      این فرایند سراسر یکسویه است:

      دگرستن[27] مغز —> دگرستن الگوهای بازتابیده مجازی
      دگرستن الگوهای بازتابیده مجازی <— دگرستن مغز

      که همان مهاد[6] «فرابرنهادگی[28]» یا supervenience باشد:




      پس چکیده سخن:

      با نپاهش[11]، الگوها در مغز بازتابیده میشوند، با بازی روی الگوهای مغزی فرآیند پردازش انجام میپذیرد، در پیِ پردازش شناخت بدست میاید.





      ----
      1. ^ far+nud::Farnud || فرنود: استدلال; منطق; دلیل Ϣiki-En reason
      2. ^ Ârvin || آروین: تجربه Dehxodâ experience
      3. ^ Dosetizgar || دوستیزگر: نقیضین
      4. ^ Beârvin || باروین: از روی آروین; از روی تجربه TFD experientially
      5. ^ farnud+sâr{pasvand}::Farnudsâr || فرنودسار: دانش منطق Ϣiki-En logics
      6. ^ آ ب پ meh+âd::Mehâd || مهاد: اصل Ϣiki-En principle; law
      7. ^ Šetâbande || شتابنده: شتاب دهنده; تسریع کننده accelerator
      8. ^ آ ب mâd+i{pasvand}::Mâdi || مادی: material
      9. ^ far+hud::Farhud || فرهود: فرهوده; هوده=حق; حقیقت Ϣiki-En truth
      10. ^ آ ب far+nudin::Farnudin || فرنودین: منطقی logical
      11. ^ آ ب پ nepâh+eš{pasvand}::Nepâheš || نپاهش: مشاهده; دریافت; نگرش Ϣiki-En, ⚕Heydari☉ observation
      12. ^ farâhâz+eš{pasvand}::Farâhâzeš || فراهازش: Ϣiki-En induction
      13. ^ Ârvinestan || آروینستن: تجربه کردن; آروین کردن to experience
      14. ^ mânand+eš{pasvand}::Mânandeš || مانندش: شبیه‌سازی شده Ϣiki-En simulation
      15. ^ far+bud::Farbud || فربود: فرابود; آنچه فرای ما هست; واقعیت Ϣiki-En reality
      16. ^ آ ب bâz+tâb+eš{pasvand}::Bâztâbeš || بازتابش: انعاکس دادن reflection
      17. ^ andar+kardan::Andarkardan || اندرکردن: تعامل داشتن/کردن Ϣiki-En to interact
      18. ^ andar+kon+eš{pasvand}::Andarkoneš || اندرکنش: تعامل; فرایند اندرکردن Ϣiki-En, fa.wiktionary.org, Ϣiki-Pâ interaction
      19. ^ pirâ+mun::Pirâmun || پیرامون: محیط Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ perimeter
      20. ^ did+âvardan::Didâvardan || دیدآوردن: به دید آوردن; تصور کردن Ϣiki-En to visualize
      21. ^ Xamandegi || خمندگی: انعطافپذیری flexibility
      22. ^ âgert+eš{pasvand}::Âgerteš || آگرتش: دریافت کردن; نپاهستن Ϣiki-En perception
      23. ^ gerâni+gâh::Gerânigâh || گرانیگاه: مرکز ثقل Ϣiki-Pâ center of gravity
      24. ^ pey+yâxt+e::Peyyâxte || پییاخته: یاخته‌یِ پی; یاخته‌یِ عصبی Ϣiki-En neuron
      25. ^ par+gir::Pargir || پرگیر: پیرامون, محیط environment
      26. ^ â{pišvand}+mudan::Âmudan || آمودن: ترکیب کردن to combine
      27. ^ Digarestan <— Degarestan || دیگرستن: تغییر کردن Ϣiki-En to change
      28. ^ farâ+bar+nehâd+eg+i{pasvand}::Farâbarnehâdegi || فرابرنهادگی: پدید آمدن زابهای نو از اندرکنش لایه‌هایِ زیرین Ϣiki-En supervenience
      ویرایش از سوی Mehrbod : 04-12-2013 در ساعت 03:17 PM

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    6. 3 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (01-28-2013),sonixax (01-29-2013),undead_knight (01-29-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 5
      واپسین پیک: 11-11-2013, 07:50 PM
    2. پاسخ: 72
      واپسین پیک: 10-26-2013, 02:02 PM

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •