این کُنش درجایگاه ترساندن دیگران پذیرفتنیه، ولی همچنان پیوندی به "قربانی کردن" ندارد. ما اینجا درباره تعریفها به دشواری انگار برخوردهایم.
قربانی کردن (sacrifice) در تعریف میشود کشتن جاندار برای خوشنودی توانایی بزرگتر از خود (سربُریدن اسمائیل از سوی ابراهم برای خدا، که امروز بجایش گوسپند سرمیبُرند)
در کنار "قربانی کردن" ما تعریفهای دیگری هم داریم:
زهر چشم گرفتن: کشتن سنگدلانه کسی (شاید جاندار) برای ترساندن دیگران (کور کردن مردم کرمان بدست آقامحمد خان قاجار)...
اینها دو چیز دگرسان هستند. شاید در گذشته و تیرههای نخستینی برای زهر چشم گرفتن برای نمونه جانوران را بگونهای دهشتناک میکشتندتا نشان دهند که چه اندازه سنگدل و پس حساب بُردنی هستند، ولی نمیتوان همچین چیزی را فراگیر انگاشت. شاید جایی در برخی تیرههای دورنخستینی در آمازونی یا کویری دوردست همچین چیزهایی بوده، ولی آیین کشتن و سربُریدن و رویهمرفته آزار دادن جانوران بیشترین ریشهی خود را از دین میگیرد.هرآینه به دید من راسل گرامی هم بیش از اندازه تندروی کردند، برای نمونه ما ماتادورهای اسپانیائی را هم داریم که برای نشان دادن "مردانگی" واین روزها "زنانگی" و رویهمرفته دلاوری خود گاو نر را با شمشیر از پا در میاورند، ولی همین هم تا آنجاییکه من شنیدهام ریشهی دینی داشته.