Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
شخصیت‌شناسی از روی نگارش
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 37

    جُستار: شخصیت‌شناسی از روی نگارش

    Threaded View

    1. #19
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      خوانایی

      خوانایی نوشته بیشتر از هر فاکتور دیگری درباره شخصیت نویسنده میگوید. من اینجا دوبخش میکند، کسانی که بگوییم "فریبگر (manipulator)" هستند و کسانی
      که کار خودشان را دنبال میکنند.

      فریبگرها کسانی هستند که از هر ابزاری برای گرفتن نگرش (توجه) شما بهره میگیرند؛ این دسته بسیار خودآگاه هستند و روی کنش‌های ریز و مِهِ خودشان
      وسواس دارند.
      در برابر این کسانی که هیچ زمانی روی خواناتر نمودن نوشته‌هایشان نمیگذارند بیشتر درونگرا بوده و از آن مهندتر، نه در پی متقاعد کردن دیگران که در پی
      خوشی بردن و گاه متقاعد کردن خودشان هستند.

      چند نمونه از فاکتورهای بررسیپذیر:

      تودرتویی: نگذاشتن پاراگراف، گزاره‌های بلند، ..

      نشانه‌های سَگاوندی (punctuations): کاربرد درست نقطه، کاما، نقطه کاما (کمیاب)، ...

      ..

      چند نمونه از نگارش‌ کاربران و خوانایی آنها:


      چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ - صفحه 2
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی dariush

      خب انگار من از همه آخرتر به این تاپیک رسیدم.
      من در محیطی بزرگ شده بودم که باورها به کسی تزریق نمیشد.یعنی محیط خانواده ام بسیار باز و راحت برای جلب هر عقیده ای بود.مادرم یک زن خانه دار بسیار ساده و مهربان و البته یک مسلمان معمولی بود.پدرم با اینکه سواد بالایی نداشت، اما خیلی مطالعه داشت و البته بی دین بود!از روزهای کودکی ام، شوخی ها و مسخره کردن باورهای دینی توسط پدرم را به یاد دارم:مثلا یک بار که من حدود 12 ساله بودم با پدرم به مراسم ترحیم یکی از اقوام رفته بودیم و طبق معمول صدای بلند و کرکننده تلاوت قرآن به گوش میرسید.ناگهان پدرم که صدای بلند قرآن از ان بلندگوهای منو و قراضه اعصابش را به هم ریخته بود، در گوش دوست بقل دستی اش گفت:"هیچ بی ناموسی این جوری کتاب میخونه آخه؟میخای کتاب بخونی مثل آدم بزار جلوت بخون دیگه، این داد و هوار دیگه واسه چیه!" همین جمله باعث خنده های بی پایان آن دو شد و در نهایت محبور شدیم برای حفظ آبرو مسجد را ترک کنیم.اما حضور من در یک کلاس موسیقی سنتی و آشنایی من با جمعی از "عرفا" باعث شد که من به عرفان و جست و جوی معنویات در زندگی گرایش پیدا کنم.
      معمولا داستان همه ما از اسلام شروع میشود.من هم از این قاعده مستثنا نیستم، اما آنچه من از ابتدا در دین میجستم، نه عاقبت به خیری، بلکه معنویت و عرفان بود.شیفته رمز و رازها و سیر و سلوک های عارفانه بودم.خب میدانید کسانی که افکار اینچنینی دارند چگونه آدمهایی هستند:انسانهایی از جامعه به دور افتاده، گوشه گیر،همیشه لاغر و مریض،همیشه در حال تعظیم و تشکر وهمیشه فروتن و بی ادعا و بی توجه به جامعه و سیاست و همیشه دچار سوء هاضمه و سوء تغذیه به خاطر روزه های مداوم و.... .من نیز چنین بودم.نمیدانم اولین بار کی کتاب "چنین گفت زرتشت" را دیدم.به نظرم هشت سال پیش بود.چند قطعه اش را خواندم، اما چنان که باید در من تاثیر نداشت با اینحال تلگنری بود بر من.میدانید، شما وقتی باور دینی دارید، میپندارید دنیا در همین چارچوب باید تعریف شود و مفاهیم شما یونیورس است.برای من شگفت آور بود که چگونه میشود در این دنیا،انسانی چیزهایی مثل شر،جنگجویی،غرور و تکبر،خشم،گردن فرازی و... را تبلیغ کند و از فروتنی و ساده زیستی و نیکی و صلح و آرامش و... را پست و فرومایه بداند؟با اینحال همچنان راه خودم را میرفتم.اما چند سال بعد، دوباره این کتاب به همراه کتاب فراسوی نیک و بد به دستم رسیدند.این بار، این کتابها همچون پتکی بر سرم فرود آمدند.نمیدانم تاکنون چنین چیزی برایتان پیش آمده است یا نه و آیا میتوانید تصورش را بکنید.مثل آدمی شده بودم که پس از سالها زندگی، ناگهان و کر و لال شده باشد.با جهان پیرامون خود نمیتوانستم ارتباط برقرار کنم و گوشه اتاق تاریکم همچون انسانی مفلوج کز کرده بودم.انگار من به این جهان تعلق نداشتم و همه برایم غریبه بودند و از همه کس و همه چیز میترسیدم.چند ماهی چنین گذشت.میدانید وقتی باورهای دینی در ذهن تان جذب شده باشند،هر چیز را در همان حوزه تعریف میکنید و همیشه خود را در معرض امتحان و آزمایش و ... میبینید و خروج از آن وضعیت به معجزه میماند و این تازه آغاز راه است.درد و عذاب و رنجی که برایتان میماند، جانکاه است.خود را یک قربانی یک توطئه بزرک میبینید.جهان انتزاعی شما نابود شده است ئ اکنون تنها و سرگشته در گوشه ای از جهان رها شده اید.چنین بود که سرسام عظیمی مرا فراگرفته بود و رهایم نمیساخت.اما به هر حال هر چه بود،شاید بدترین دوران زندگی من همان دوران بود که با زمستانی سرد و تیره و تار همزمان شده بود. پس از آن اندک اندک به زندگی بازگشتم و اینبار غذایم شده بود کتاب.عمده مطالعه ام پیرامون تاریخ و فلسفه بود.از تاریخ فلسفه ویل دورانت شروع کرده بودم.کتابخانه ای در شهر ما هست که پر است از کتاب عتیقه تاریخ و فلسفه(این کتابخانه اولین کتابخانه ملی ایران است و تاسیس 1306 است).آنجا خانه ی دوم من بود.انگار دوباره متولد شده بودم.انگار پس از سالها نابینایی، بینایی ام را بدست آورده بودم.جهان برایم گرم و زیبا شده بود ، انگار همه چیز رنگ گرفته بودند.زندگی را دوست میداشتم و آموختن بزرگترین لذتم شده بود.و اینچنین بود که در دفتر خاطراتم نوشتم:
      از آسمان به زمین صعود کردم.آمدم ،چون از کتابهای آسمانی بیزار شده بودم و دلم میخواست کتابهای زمینی را بخوانم.اکنون زمین را میپرستم.راستی کاش جاده ی بین زمین و آسمان یک طرفه نبود تا میشد چند کتاب زمینی را به آسمان برد.
      نیچه پدر معنوی من بود و هست و من همیشه او را خواهم ستود.پس از او شوپنهاور فیلسوف بزرگ زندگی من بود.در این راه همچنان در حال آموختن هستم و در حال مطالعه.
      راستی راسل گرامی مرا همدرد خود بدانید.بزگترین افسوس زندگی من این است که در رشته ای که مورد علاقه ام نبود تحصیل کرده و هنوز تحصیل میکنم.رشته ای مرتبط با ریاضی و تکنولوژی!وحشتناک است!

      اینهم از داستان من.
      درباره این نگارش چه میتوان دید؟ هیچ پاراگرافی نداریم، جوریکه میاندیشید شاید نویسنده با فیلترشکنی چیزی بوده که نتوانسته پاراگراف بگذارد،
      هر آینه یک پاراگراف پایانی مهر پوچی بر این نگره ما میزند.

      این نگارش تودرتوترین نگارشی است که میتوانید بیابید. در دستور زبان پارسی و انگلیسی هنگام "نقطه" گذاشتن میباید یک فاصله به نوشته داده و گزاره
      پسین را آغازید، چنانکه در همین گزاره آبیِ پیشین من میبینید؛ تودرتویی نگارنده بالا آن اندازه است که نه تنها پاراگراف نگذاشته، که گزاره‌ها را نیز
      به نقطه‌ها چسبانده و بگونه‌ای، یک "مِهرِ افزوده" به خواننده کرده که گزاره‌هایش با یک چیزی هم جدا میشوند، از دیدگاه وی میتوانستند هم نشوند و who cares، همینه که هست!!

      هر آینه، در سرگاهِ (قطب) دیگر این نگارش ما این را داریم:

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Alice
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی محمد نمایش پست ها
      میگم اینارو از خودت میسازی ها
      تو عمرم جایی ندیدم احدی حتی رو هتا بنویسه وات های تازی دیگه چیه؟؟؟
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی khodashenas نمایش پست ها
      منم تازه این طور خطی دیدم کلا دانش این خانم چه در فیزیک وزبان شناسی و... قابل ستایش است
      شما مسلمانان دارید از ما ماتریالیست ها و دوستداران دانش مچ گیری میکنید ؟
      :)))
      خب پس همانگونه که در جستار دیگری درس فیزیک و فرگشت را به کاربر "محمد"
      آموختیم ، در اینجا هم ناگزیریم اندکی درباب واج شناسی که یکی از شاخه های
      مهادین زبانشناسی را در بر میگیرد گفتمان می کنیم !
      «وات» نماینده ی دو واژه ی "واج" و "حرف" است ! و این دو با یکدیگر دگرسانند ؛
      واج ها همان آواهای زبانی هستند که از واجگاه* (دهان) آنان را خوانش میکنیم !
      ولی "حرف" ها نشانه های نوشتاری اند و بس ؛ برای نمونه واج /س/ در زبان ما
      نماینده ی سه حرف /س/ ، /ص/ ، /ث/ است ! و یا واج نخست در واژه ی "ورامین"
      و واج دوم در واژه ی "خوب" تنها نماینده ی یک حرف /و/ در زبان هستند !
      در زبان پارسی واج /ح/ نداریم ، همانگونه که عرب ها واج /گ/ ندارند ؛ و ما /ح/ و
      /ه/ را به یک ریخت واگویش (تلفظ) می کنیم !

      بزرگی می فرماید :
      هشت حرف است که اندر فارسی ناید همی
      تا نیاموزی نباشی اندرین معنی معاف
      بشنو اکنون تا کدام است آن حروف و یاد بگیر
      ثا و حا و صاد و ضاد و طا و ظا و عین و قاف
      ----

      پس زمانیکه میگوییم /ح/ یک وات تازی است یعنی در زبان پارسی چنین حرف و واجی
      باشنده نیست ! واژه ی "حتی" با واج (حرف) /ح/ آغاز شده و با حرف "الف مقصوره" (مانند
      کبری صغری و...) پایان می یابد ؛ هر دو حرف نیز از زبان تازیان است و در پارسی همچین
      چیزی را نداریم ؛
      پس اگر من "حتی" را "هتا" می نویسم چیز عجیبی نیست و از کالبدها و ساختارهای
      زبان پارسی کمک می گیرم و چیز جدیدی از روی هوا نمی سازم !
      ---
      *واجگاه همان دستگاه واگویش آواها می باشد که لب ها و دندان ها و نای و لثه و ...
      را در برمی گیرد ؛ هر واجی یک نام ویژه در دستگاه واجگاهیک دارد ؛ برای نمونه واج
      /د/ یک واج زبانی-دندانی نامیده می شود !

      (امیدوارم دیگر این بار برای پاسخگویی به من به سراغ دوستان فیزیکدان (!) و استادان
      ادبورتان نروید و نگویید بهمان کس خندید و این جور چیزهای کودکانه)

      :)))



      این نگارش "فریبگرانه‌ترین" نوشته‌ای است که میتوانید بیایید. نگارنده از هر ابزاری برای خواناتر کردن نوشته خود سود برده؛ بنگرید که چگونه هتا
      جاییکه نیاز به پاراگراف نیست (میان گزاره نمیتوان پاراگراف زد)، نگارنده خودش نوشته‌ها را پاراگراف زده تا پهنای نوشته‌ها کوتاه مانده و چشمان خواننده
      برای خواندن کمتر چپ و راست برود: این همان تکنیکی است که خود من از کاربر مزدک برداشته‌ام و نوشته‌های خود من هم پهنای کوتاهی دارند،
      با این دگرسانی ژرف که پهناهای من بیشتر زمانها یک‌اندازه هستند، مانند همین پاراگرافی که میخوانید همه گزاره‌ها با یک پهنا از هم جدا شده‌اند (:


      اکنون با برگشت به نگارش بالا ببینید که کار تا کجا پیش رفته که همه نشانه‌های سگاوندی با رنگ دلنشین بنفش نگاشته شده اند
      و اینکه هتا یک * که آنجاست به رنگ سرخ آمده تا در یک نگاه دگرسانی‌اش از بقیه‌ی نوشته آشکار باشد! رویهمرفته ابزارهایی که نگارنده
      برای هرچه خواناتر کردن نوشته‌ی خود بکار برده:

      1- رنگ‌آمیزی: آنهم از رنگ‌های گوناگون
      2- پاراگراف‌گذاری
      3- کوتاه کردن پهنای نوشته
      4- بزرگ و کوچک کردن نشانه‌های سگاوندی: علامت‌های ؟! همگی ستبر و بزرگ هستند.
      5- ...


      اکنون در همسنجی این دو نگاره (داریوش و آلیس) این برداشت‌ها را میتوانیم بکنیم:

      داریوش در نوشتن بیشتر در پی متقاعد کردن خود و یادگیری است، آلیس در نوشتنش بیشتر در پی متقاعد کردن دیگران و آموزاندن است.

      داریوش بسوی درونگرایی می‌گِراید، از اندیشیدن برای خود اندیشیدن خوشی میبرد، آلیس از اندیشاندن دیگران خوشی میبرد و بیشتر به سوی برونگرایی میگراید.

      آلیس سخنان خودش را بسیار جدی و باارزش میبیند، داریوش درباره ارزشمندی نوشته‌هایش دل‌استوار نیست و درون‌مایه را سنجه میبیند.

      آلیس در نگارش و به گمانه بالا در رفتار بیرونی خودش بسیار خودآگاه است، در پوشش و آرایش و رفتار و سخنانی که میزند و هنایشی (تاثیری)
      که بر پیرامون خود دارد و میگیرد، داریوش بیشتر به درونمایه‌ی چیزها مینگرد و فرنود را باارزش میبیند و از چیزهای "ظاهری" اندکی بیزار است.

      ..

      در این میان نگارش خودم را هم میتوانم بیاورم:


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Nocturne نمایش پست ها
      من هم تا به حال واژه هایی مانند "بایا" که مهربد در نوشتارش به کار برده بود به گوشم نخورده بود ولی وقتی دیکشنری معین را نگاه کردم دیدم مشکل از بیسوادی خودم بوده و نه از کسی که آن را به کار میبرد.
      ...


      جدای اینها، هتا اگر یک واژه در کالبد استاندارد نمیرفت هم باز ببایست نباید از کاربردش خودداری کرد،
      برای نمونه برای پسوند "ity-" استاد آریا برابر "تاد" را پیشنهاد کرده‌اند و در واژگان زیر آنرا کاربرده‌ایم:



      quantity = چنتاد
      quantitative = چنتادین
      quality = هوتاد
      qualitative = هوتادین


      در جای دیگر به گاه نیاز میشود این پسوند نوی زیبا را بکار گرفت:

      گُسترا = Dimension
      گُستراتاد = Dimensionality

      در کنار آن باز میشود پیوسته در جایگاه پیشنهاد واژگان و گاه دستور زبان را دگراند. نمونه خوب
      آن کارواژه "سخنیدن" که یکی از هموندان این انجمن نخستین بار پیش کشید و اکنون فراگیرتر شده.

      یا نمونه‌ی دیگر واژه‌ی «خودکار» که یک بازرگان ایرانی نخستین بار برای خودکار بیک پیشنهاد
      کرد و بسیار هم خوب جاافتاد، هرچند دیرتر واژه بهتر "خودنویس" را یافتیم و کم کم جایگزین نمودیم.
      "فریبگری‌های" به کار رفته:

      پهنای کمابیش یک اندازه پاراگراف‌نماها؛
      رنگ‌آمیزی
      سود بردن از دندانه‌ (indent): تنها کسی که دندانه در انجمن‌ها به کار میبرد گویا خودم هستم؛ کوشش برای "فرنودینش (logicalization)" نوشته.
      سود بردن از ':'؛ گزاره سپس ':' و سپس توضیح وابسته، باز در راستای فرنودینستن نوشته.
      ..



      بیشتر نگارش‌ها در میان این دوسرگاه داریوش‌وار و آلیس‌وار میروند، نه بسیار فریبگرانه، نه بسیار درونگرایانه،
      هر آینه نگارش‌های ویژه‌ی دیگری هم داریم، برای نمونه کسانی که با نشانه‌های سگاوندی میانه خوبی ندارند:

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی nirvana
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mahtab71 نمایش پست ها
      منطق اینجا منظور منطق در معنای رایج نیست.اینه که میپذیری که اون شخص دیگه رفته و نمیخواد با تو ادامه بده.اما پذیرفتن یک مساله هست و کنار اومدن یه چیز دیگه.
      جایگزین کردن یه رابطه احساسی آسونترین راهه اما عملا امکانپذیر نیست.
      چون وقتی کسی رو دوس داشته باشی و برات فرق کنه خیلی زمان نیازه تا بتونی با نبودنش کنار بیای.
      خاطرات گذشته براحتی محو نمیشه.
      همه کسی نمیتونه در اعماق وجود آدم نفوذ کنه اگه کسی بتونه روح و روان یه نفر رو تسخیر کنه خیلی سخته که با نبودش راحت کنار اومد.
      ببینید مهتاب جان پذیرفتن یک موضوع یعنی حل و فصل کردن اون موضوع در ذهنت طوری که بتونی باش کنار بیای مگرنه پذیرفتن معنای خودش رو از دست میده
      جایگزین کردن یکی از راههاییه که خیلیها ازش استفاده میکنند پس امکانپذیر هست هرچند که منطقی نباشه
      خاطرات رو قرار نیست محو کنید هرچند میشه به راحتی محوش کرد فقط کافیه بهش فکر نکنید فکر میکنم لا اقل کنترل ذهن خودمون رو دیگه به راحتی بتونیم انجام بدیم یعنی با تمرین بدست میاد
      شما میتونید به خاطراتی که با یک فرد خاص داشتید به عنوان یک فرایند ذهنی نشاط اور و لذت بخش نگاه کنید که حس خوبی بتون میده
      گفتم که قرار نیست رابطه ها پایدار بمونند این کاملا طبیعیه هیچ چیز جاودانه نیست
      به کار نبردن هیچ نماد سَگاوندی: نگارنده بجای نقطه و کاما و این "سوسول‌بازی‌ها" هر جا که گزاره پایان یافت یک enter زده و خواننده میتواند
      دنباله‌ی را در رِژِ (خط) پایین بخواند (: کاما و "نقطه کاما" و این چیزها هم نمادهای استکباری هستند و ما آدم هستیم و آدم خردمند نیاز به این چیزها ندارد.

      این نگارش میتواند درجا داده‌های بسیار درباره‌ی نگارنده به شما بدهد. نشانه‌های سگاوندی را بیشتر کسانی پیروی میکنند که از پروتکل‌ها بیزار
      نیستند و سودمند میبینند، ولی نگارنده بالا بیشتر پروتکل‌ها را دست و پا گیر (و بر پاد تن‌آسایی) میبیند و میتوان این برداشت را بس گسترانده و
      گفت که در پروتکل‌های همبودین (اجتماعی) نیز شاید آن اندازه پیروی خوبی نبوده و با دیگران بسادگی سازش نکند.

      هرچند که نگارنده آن اندازه برای نویسنده ارزش پذیرفته که با پاراگراف‌های بیشمار و نابجا خواندن را ساده نگه‌دارد (بر پاد داریوش).
      این نمایانگر خودآگاهی بالاتر از کنش‌های خویشِ نیروانا در برابر داریوش است که یک راهکار برای همچنان
      خواندنی نگه داشتن نوشته بی کاربرد هیچ نشانه‌ی سگاوند یافته، هر چند که این راهکار بسیار تن‌آسایانه (تنبل) باشد (:

      با با گستراندن برداشت میتوانیم بگوییم که در زندگی شخصی نیز نگارنده برای نمونه راهکارهای
      ساده و دم‌دستی برای آرایش و پوشش و "خوب نمایاندن" چیزها دارد که به گاه نیاز بهره میگیرد.
      Russell, Alice, yasy and 1 others like this.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. 7 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      mahtab71 (01-22-2013),nirvana (01-22-2013),SAMKING (01-22-2013),Soheil (01-22-2013),sonixax (01-22-2013),undead_knight (01-22-2013),yasy (01-22-2013)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 5
      واپسین پیک: 11-11-2013, 07:50 PM
    2. پاسخ: 72
      واپسین پیک: 10-26-2013, 02:02 PM
    3. اگر ایران سکولار شود در جغرافیای سیاسی چه روی خواهد داد؟
      از سوی بهمنیار در تالار سیاست و اقتصاد
      پاسخ: 8
      واپسین پیک: 03-13-2013, 02:53 PM
    4. واکاوی فضای وبلاگستان پارسی
      از سوی Mehrbod در تالار سیاست و اقتصاد
      پاسخ: 2
      واپسین پیک: 01-31-2011, 03:59 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •