بحث ما روشن است: زن و مرد نه مغزی مانند یکدیگر دارند و نه شیوه فکر کردنی مانند یکدیگر و نه انگیزههایی مانند یکدیگر.
تعریف ریاضی آن:
اختلاف میانگین میان همجنسهای هر گروه کوچکتر از اختلاف میانگین میان دگرجنسهای دو گروه میباشد.
بیربط سخن شما است. ما از تفاوت سخن گفتیم و یکی از نمودهای تفاوت آناتومی گوناگون است.
کاری که شما انجام دادید سفسته است. مانند این است که از یک مسلمان بپرسیم
آیا اسلام مایه فساد جامعه است؟ و فرد مسلمان برای ما از چند مشاهیر مسلمان
که آدمهای خوبی بودهاند نام ببرد و بگوید خیر نیست, چون اینها هم بودهاند!
روشن است که شمار زنان در چندی از رشتههای دانشیک (فیزیک، ریاضیات، منطق) و
حتی فلسفه در تاریخ از شما مردان بسیار کمتر بوده است و امروز نیز همچنان بسیار کمتر است.
اگر برخلاف این میگویید، برای ما نمونههای آماری بیاورید که سخن شما را اثبات کند.
ما از شما خواستیم نقش این زن را بیاورید نه نقش زنهایی که در پروژه منهتان بودهاند. شما نه تنها نگفتید این زن
چه نقشی داشته است که حتی نگفتید اینهایی که آوردید چه نقشی داشتهاند که سخن شما را ناوابسته و بیربط میکند.
شگفتا، بایستی اینجا درس نوروساینس هم بدهیم؟ روشن است که بزرگتر کوچکتر بودن
هر بخش از مغز روی شیوه فکر کردن تاثیرگذار است! آیا در این زمینه نیاز به ریفرنس دارید!؟
که روشن شد هوادار اشتباه کردند و سخن ما همچنان بحث زیادی درش هست.
خیر، این نرمافزار که میگویید در خود نورونها و شیوه کنش و واکنش آنها نهفته است و هر دگرگونی در
این نورونها و یا شیوه کنش و واکنش آنها با یکدیگر، روی شخصیت و روان کس تاثیر مستقیم دارد.
ذهنیت و روان یک آدم بسادگی با در آوردن یا دستکاری کردن همین بخشهای مغزی دستخوش تغییرات است
و این بسادگی، پوچ بودن سخن شما در جدا بودن ذهن و رفتار بشر از ساختار مغزی خویش را نشان میدهد.
به بیان دیگر، بخشی از مغز را تحریک کنید و شخصیت فرد دگرگون میشود. بخشی از مغز را بزرگ کنید و فرد باهوش یا خنگ میشود و الخ.
تا اینجا هم گمان میکردیم با ماتریالیستها سرگرم گفتمان هستیم، گویا اکنون
برای اثبات یکی بودن زن و مرد میخواهید دستآویز ذهن و روح! و فراتَن هم بشوید!
این برداشت نادرست شما بود که گمان کردید ما میخواهیم بگوییم بیشتر بودن مردان
در رشتههای ریاضی به چَم باهوشتر بودن ایشان است. یکبار دیگر: خیر، اینگونه نیست.
ولی آنچه روشن است این است که بخشی از مغز مردها برای چنین فعالیتهایی بهینهتر بوده و بخش
دیگری از مغز زنان برای فعالیتهای دیگر مانند روابط اجتماعی، مهارتهای رفتار خوانی و .. در روند فرگشت بهینه شده است.
و بفرمایید این چه پیوندی به گفتگوی ما داشت؟ روشن است که مغز زن و مرد که
هیچ, مغز میمون و سگ و گربه نیز با روشهای متداول امروزین مانند EEG و MRI
قابلیت خوانده شدن و احیانا دیکد شدن را دارا هستند. این چه پیوندی به یکی بودن مغز ایشان دارد؟
سیستم عامل یکی است، نرمافزارهایی که روی آن اجرا شدهاند گوناگون هستند.
نرمافزارهای مغز یک مرد با نرمافزارهای مغز یک زن دگرسانی بسیار دارد.
این تنها نگره و تئوری شما است که هیچ دردی را دوا نمیکند، چرا که توضیح نمیدهد اگر اینگونه
است پس چرا 99% همبودهای کنونی و همبودهایی که در تاریخ داشتهایم همواره همینگونه بودهاند.
و از روی شانس و تصادف محض، این محیطهای زندگی در 99% موارد همواره همینگونه مردانه/زنانه درست میشوند؟
بگذارید با یک نمونه عینی سر و کار داشته باشیم.
آیا شما میگویید که زنان به اندازه مردان برای همخوابی و سکس با جنس دیگر انگیزه دارند؟
سخن شما در سود بردن از transsexual ها برای نشان دادن برابری زن و مرد سراسر ناوابسته است.
روشن است که یک transsexual مغزی زنانه/مردانه دارد و یا بخشی از مغز که مسئولیت جنسیتشناسی
کس را به عهده دارد در کپی ژنتیکی خراب شده است و وی خود را در بدن مردانه یا زنانه زندانی میبیند.
![]()