Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
رباعیات «خیام»
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 61

    جُستار: رباعیات «خیام»

    Threaded View

    1. #22
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      آغازگر جُستار
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Pazhuhande نمایش پست ها
      Con nist haqiqato yaqin andar? dast - Nat[a]vân be omide šak hame omr nešast
      Hân tâ nanehim jâme mey az kafe? dast - Dar bixabari mard ce hošyâro ce mast
      ­مهربُد جان به­راستی نمی­دانم که چرا در کنارِ این ها علامتِ سوال گذاشته ای! "اندر" صورتِ قدیمیِ حرفِ اضافه­ی "در" است، دیگر! "کفِ دست" هم که دیگر واضح­تر از آنست که به توضیح نیازمند باشد (شما این سایت را مثلِ "کفِ دست"ت نمی شناسی؟). ضمنا،واجِ "ی" در "ننهیم" باید کمی کشیده شود. ننهیـــــــم! به Unipers چگونه باید برگرداند؟ دو تا I میگذراند یا علامتی بر بالایَش می-نهند؟!


      Xâki ke bezire pâye har nâdâni ast - Kafe sanamio cehreye jânâni ast
      Har xešt ke bar kongereye? ivâni ast - Angošte vazir yâ soltâni ast
      "است" آخر را باید بزدایی و بچسبانی به واژه­ی ایوان. Kongereye IvAnist .
      لختِ آخر هم به­نظرِ من اشتباه است. "انگشتِ وزیر یا سلطانیست" از نظر وزنی مشکل دارد. راستی وزنِ رباعی را می­دانی؟ برابرست با «لاحول ولا قوت الّا بالله »! یا " دام دام دا دا دام؛ دام دا دا دام ؛ دام دام دام » یا « تن تن ت ت تن؛ تن ت ت تن؛ تن تن تن» مصراعِ آخر یک یا چند واژه کم دارد. مثلا اگر می­شد "انگشت وزیر، یا که نه؛ سلطانیست!" درست می­بود! اما سددرسد خیام این­گونه نمی­سروده!

      Dar fasle bahâr agar bohi hurserešt - Yek sâqar mey marâ bar lab kešt?
      Har cand benazde âme in bâšad zešt - Sag beh ze man ar beram degar nâm behešt
      "بتی" را نوشته ای "بُهی"! فکر نمی­کنی کارِ طافت­فرساییست؟ تلاش­هایت ارزشمند است اما فکر می­کنی آنقدر که زحمت می­کشی برای کارت ارزش خواهند گذاشت؟ به­نظرِ من بهتر است تنها شعرهایی که "دشوارخوان" هستند را اینگونه بازنویسی کنیم. حالا بگذریم...
      در مصراعِ دوم هم واژه­ی "دهد" را ننگاشتی. Baram را beram نوشته­ای. NamE Behesht
      مصراعِ دوم هم Labe kesht است. یعنی « در کنارِ کشتزار»!

      Guyand marâ ke duzaxi bâšad mast - Qolist xalafe? del dar ân nat[œ]vân bast
      Gar âšeqo meyxâre be duzax bâšand - Fardâ bini behešt hamcon kafe dast
      مصراعِ دوم اینگونه است: « قولیست خلاف؛ دل در آن نتوان بست» یعنی "گفته ی نادرستی است. نمیتوان به آن اطمینان کرد » عبارتِ درون کروشه [] زاید است و وزن را بر هم می­زند.

      Man hic nadânam ke marâ ânke serešt - Az ahle behešt kard yâ duzaxe zešt
      Jâmio botio barbati bar lab kešt? - In har se marâ naqdo torâ nes[i]ye behešt
      درباره ی بیت دوم باید بگویم که باید یکسری تغییرات انجام داد. برایِ آنکه دُرُست خوانده شود باید روی "جامی" و "بتی" تشدید گذاشت. jAmi io boti io barbati bar labe kesht
      گویا واژه­ی "کِشت" برایت گُنگ است. همانطور که در بالا اشاریدم، منظور از آن "کشت­زار است. آنرا می توان نوعی "مَجاز" انگاشت. "کشتزار" محلی است که در آن "کشت" می کنند. پس بین این دو رابطه ای از نوع "جزء و کل" برقرار است. یکی جانشین دیگری شده. همانطور که ما امروزه مثلا می­گوییم « برویم دکتر!». اما منظورمان اینست که « برویم بیمارستان!» (دکتر تنها جزئی از بیمارستان است). البته به رابطۀ این نوع مجاز می­توان "حال و محل" نیز گفت که کمی تخصصی است و گفتنش ضروری نیست. امیدوارم مشکلت برطرف گردیده باشد.

      Har zarre ke dar xâke zamini bude ast - Piš az mano to tâjo negini bude ast
      ?
      Gard az roxe nAzanin be Azarm feshAn/ kAn ham roxe Xube nAzanini budast.
      البته در نسخه­های دیگری آمده : « کانهم رخ و زلفِ نازنینی بوده است» که من نسخه ی دوم را ترجیح می­دهم. "رخِ خوبِ نازنین" معنای جالبی ندارد. نوعی "حشو" است.
      البته گزینشِ نهایی با خودت است.

      Yek jor'e mey ze melke kâvus beh ast - Az taxte qobâdo melkate? tuz beh ast
      Har nâle ke rondi be sahargâh zanad - Az tâ'ate zâhedâne sâlus beh ast
      یک جرعه "ی" می Jor’e YE mey .
      Molk یعنی "پادشاهی" و melk یعنی "زمین و مال". اینجا فکر میکنم Molk درست باشد. هرچند melk هم بیمعنا نیست.
      Rend را هم rond نوشته­ای!

      باقی بماند برای آینده. کمی خسته شدم.
      پیروز باشی.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Erfan-93 نمایش پست ها
      مهربد جان چون من به دبیره ی UniPers آشنایی ندارم پس به سبك خودم
      صدا گذاری می كنم؛ امیدوارم مفیدبرات باشه شما می تونی برای تهیه ی فایل
      PDF از همون دبیره ی Unipers استفاده كنی!ولی كاش رباعیات رو شماره گذاری
      می كردی تا من بدونم پژوهنده گرامی كدوم ها رو صدا گذاری كرده!
      پیروز باشی!

      یاد آوری دوباره :

      ee یا i = ای(كشیده)
      A = آ
      ei = اِی = a در زبان انگلیسی = /ei/ = مِی
      gh = ق
      kh = خ
      y = ی
      rr = تشدید روی "ر"
      oo = او


      فَصل ِگُل و طَرْف ِجویْبار و لَب ِکِشْتْ / با یکْ دو سِه اَهل و لُعْبَتی حُور سِرشْتْ

      پیشْ آر قَدَح که باده نوشان ِصُبُوح / آسوده ز ِمَسْجِدند و فارغ زِ کِنِشْتْ

      Fasl-e gol-o tarf-e jooy bAr-o lab-e Kesht

      bA yek do se ahl-o lo'batee hoor seresht

      peesh Ar ghadah ke bAde nooshAn-e sobooh

      Asoode ze masjedand-o fAregh ze kenesht

      ---


      گـَر شاخ ِبقا ز ِبیخ ِبَخْتَتْ رَسْتَ اَسْتْ / وَر بَر تَن ِتو عُمْرْ لِباسی چَسْتَ اَسْتْ

      دَر خِیمه ی تَنْ که سایبانیست تـُـرا / هان تِکیه مَکُن کِه چارمیخش سُسْتَ اَسْتْ


      gar shAkh-e baghA ze beekhe bakhtat rastast

      var bar tan-e to omr lebAsee chastast

      dar kheime-ye tan ke sAyebAnast to rA

      hAn tekye makon ke chArmeekhash sostast
      ---


      گَر آمَدَنَم به خود بُدی، نامَدَمی / وَرْ نیز شُدَن به مَن بُدی کِی شُدَمی

      بِه زان نَبُدی کِه اَنْدَر این دِیر ِخَراب / نَه آمَدَمی نَه شُدَمی نَه بُدَمی

      gar Amadanam be khod bodee nAmadamee

      var neez shodan be man bodee kei shodamee

      beh zAn nabodee ke andareen deir-e kharAb

      na Amadamee na shodamee na bodamee




      ---
      گَر دَسْتْ دَهَدْ ز ِمَغْز ِگــَنْدُمْ نانی / وَز مِی دو مَنی ز ِگُوسْفَنْدی رانی

      با لاله رُخی و گوشه بستانی / عِیشی بُوَد آن نَه حَدّ ِهَر سُلْطانی

      gar dast dahad ze maghz-e gandom nAnee

      vaz mei do manee ze goosfandee rAnee

      bA LAle rokhee-o gooshe bestAnee

      eishee bovad An hadde har soltAnee


      ---


      گـَرْ کار ِفَلَکْ به عدلْ سَنجیده بُدی / احوال ِفَلَک جُمْلِه پَسَنْدیده بُدی

      وَر عَدل بُدی به کارها دَر گَردون / کِی خاطر ِاهل ِفَضْل رَنجیده بُدی

      gar kAr-e falak be adl sanjeede bodee

      ahvAl-e falak jomle pasandeede bodee

      var adl bodee be kArhA dar gardoon

      kei khAter-e ahl-e fazl ranjeede bodee



      پ.ن : به قول رند شیراز :

      فلك به مردم نادان دهد زمام مراد / تو اهل فضل و دانشی همین گناهت بس


      هِنگام ِصُبوحْ اِی صَنَم ِفَرُّخ پِی / بَرساز تَرانه ای و پیش آوَر مِی

      کافکَند بِخاکْ صَد هزاران جَم و کِی / این آمَدَن ِتیرمَه و رفتن دِی


      hengam-e sobooh ei sanam-e farrokh pei

      barsAz tarAnehee-o peesh Avar mei

      kafkand bekhak sad hezArAn jam-o kei

      een Amadan-e teermah-o raftan dei

      خب؛ مهربد جان من چشام درومدن؛ امیدوارم برات سودمند افتاده باشه!


      همه اینها افزوده و ویراسته شد.

      پژونده جان سپاس، بویژه برای کشت و "ی" های جا افتاده. لغزش‌های تایپی مهم نیستند، در واپسین ویرایش همه را میتوان یکجا گرفت.

      عرفان جان نیازی نیست به هر دو دبیره برای من بنویسی، همان شیوه‌ای که روی دبیره کنونی با زیروزبر نویسی انجام میدهی بسنده میکند.

      دوستان بجای کیفیت کار را روی کمیت بگذارید، در ویرایش‌های پایانی میتوانیم کیفیت همه کار را یکجا ببررسیم، پیش از آن
      ولی بهتر است همه چامه‌ها ترانوشته شده باشند.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. 4 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-22-2012),mahtab71 (12-24-2012),Pazhuhande (12-22-2012),sonixax (12-22-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. عید قربان ، توحش اسلامی
      از سوی sonixax در تالار دین
      پاسخ: 76
      واپسین پیک: 11-25-2014, 12:30 PM
    2. داستان عید پوریم چیست؟
      از سوی Anarchy در تالار تاریخ، فرهنگ، همبود
      پاسخ: 36
      واپسین پیک: 02-24-2014, 06:22 PM
    3. زن/مرد ایده آل شما باید دارای چه معیارهایی باشد
      از سوی mamad1 در تالار گفتگوی آزاد
      پاسخ: 59
      واپسین پیک: 11-25-2012, 07:27 PM
    4. علم و تکنولوژی در خدمت تبعیض
      از سوی Agnostic در تالار فلسفه و منطق
      پاسخ: 8
      واپسین پیک: 04-26-2012, 06:23 AM

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •