من شنیدم، در قبل از اسلام، در بین برخی اعراب، شایع بوده که برخی زنان چند شوهر داشتند. بعید هم نمیدانم، در جاهای دیگر هم (در اعصاری) چنین چیزی شایع بوده باشد. امّا، شایع بودن یک مسأله است؛ انسانی و پذیرفتنی بودن یک مسألهی دیگر.
البته، برآورد نمودن انسانی بودن باز برمیگردد به اصول و بنیانها. اگر چندشوهری، برای شوهران بسیار خشمآور و ناراحتکننده میتواند باشد، چندهمسری هم برای زنان زجرآور و غیرقابلتحمل میتواند باشد.
حالا، شما میگویی مرد زورش بیشتر است میتواند بزند زن را چلاق کند، اما زن زورش نمیرسد!!! خُب، این مشکل را میتوان با قانونگزاری صحیح برطرف نمود. (چهبسا گاو باز زورش از مرد بیشتر باشد، در یک شهر بیدر-و-پیکر هرآن ممکن است یک گاوی، گرازی چیزی به مردان حمله کرده و آنان را چلاق کند یا بکشد.)
اینکه میگویند، زنان اگر شوهر نکنند، میروند فاحشه میشوند (بر فرض هم که صحیح باشد)، بازهم توجیهی معقول برای جواز چندزنی نیست. برای جلوگیری از فحشا، میتوان وضعیت اجتماعی-اقتصادی-تربیتی جامعه را بهبود بخشید. هیچ جامعهشناسی هم من ندیدم که بگوید مثلاً، فحشا در آمریکا با چندزنی کاهش پیدا میکند، یا فحشا در ممالک اسلامی کمتر است (؟! ...)، چون آنجا میتوان چندزن گرفت.
از همه مهمتر، به نظر من واضح است که دلیل اصلی اینکه چندزنی حتّی در بین مسلمانان هم با ناراحتی و اکراه پذیرفته میشود، این نیست که چون در غرب ممنوع است. منشاء اصلی آن همان ناگوارییِ این عمل است که هم برای یک زن فرهیخته و هم یک مرد فرهیخته میتواند به یک اندازه قبیح جلوهگر گردد. حال، تأثیر فرهنگ غرب ممکن است این حسّ در بین مسلمانانی را که کمی در سطح انسانی بهتری هستند، بیشتر به این سمت حرکت دهد.