Anarchy (12-19-2010),kourosh_bikhoda (12-19-2010),sonixax (12-19-2010)
بیخود است.
هر شخص از انسانها، برطبق متریالیسم، پس از خودکشی موفق، دیگر نابود است. کسی که نابود میشود، دیگر نیست که مسألهیِ ژنتیک برایش موردی داشته باشد. در اینصورت، خودکشی حداکثر برای دیگر ناظران صحنهای بهظاهر غیراخلاقی میتواند باشد. امّا، برای خود شخص هیچ غیراخلاقی نبایستی باشد.
اصلاً، اخلاقاً چرا من باید نگرانِ سرنوشتِ ژنتیک پس از نابودیام باشم؟!
وبلاگِ من: پژوهشهای شاهپور برنابا جویندهآنچه مقدّس است، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوکان میندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگردند و شما را بِدَرند. (متی ۷ : ۶)
فرزندان این عصر در مناسبات خود با همعصران خویش از فرزندان نور عاقلترند. (لوقا ۱۶ : ۹)
(ترجمهیِ هزارهیِ نو)
kourosh_bikhoda (12-19-2010),Russell (12-19-2010)
وبلاگِ من: پژوهشهای شاهپور برنابا جویندهآنچه مقدّس است، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوکان میندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگردند و شما را بِدَرند. (متی ۷ : ۶)
فرزندان این عصر در مناسبات خود با همعصران خویش از فرزندان نور عاقلترند. (لوقا ۱۶ : ۹)
(ترجمهیِ هزارهیِ نو)
دوستان درگیر مساله ای هستم که خواهشا اگه کسی توانا هست ساده راهنمایی ام کنه من زیاد درگیر واژه هایی مثل ماتریالیسم و اخلاقی و غیر اخلاقی و ... نیستم ... فرض می کنم دنیایی دیگه ای در کار نباشه و دنیا همینی که هست ... باید ما تو همین دنیا تلاشمون رو برای بقای عدالت و برقراری اون داشته باشیم حالا هر شخصی به نحوی ... خیلی چیزها هم هستند که نمی شود برای اونها دادگاهی تشکیل داد چون اساسا به عنوان جرم تعریف نشدند و این وجدان درونی ما هست که اونها رو به عنوان جرم تلقی می کنه فرض بگیرید پسری ازدوران نوجوانی با دختری رابطه ی عاشقانه پیدا می کند و با هزار امید اون رو به دنبال خودشون می کشونه و دختر هم از فرصت هایی زیادی بخاطر اون پسر می گذره اما روزی هم میرسه که پسر زیر همه حرفها میزنه و منکر اون میشه حالا اولا که این از دیدگاه قانون جرم محسوب نمیشه یعنی هیچکی نمیاد اون پسر رو به زندون یا شلاق محاکمه کنه که چرا به وعده هایت به دختر عمل نکردی ؟ اما وجدان ما اگر شاهد ماجرا باشد پسر رو مستحق مجازات و سرزنش میدونه به دلیل مثلا زدن ضربه های روحی به دختر(که کمتر از ضربه های جسمی نیست) با در نظر گرفتن این مثال شخصی رو در نظر بگیرید که خانواده و پدر ومادر هیچ کوتاهی در حق صحیح بزرگ کردن اون نکردن بالعکس نسبت به دیگران در تربیت او پیشرو هم بوده اند حال پس از مدتی پسر تصمیم به خودکشی داره ، در اینجور جایی به نظر شما چنین کاری درست هست همونطوری که در مثالی که قبلا زدم ما اون پسر رو لایق مجازات می دونیم به دلایلی مانند اینکه باعث افسرده شدن و حتی منجر به مرگ دختر شده در مورد مثال خودکشی هم با خودکشی کردن اون شخص ضررهای جبران ناپذیری به طور نامحسوس به اشخاص وارد میشه (از نوع همان ضربه هایی که پسر مذکور در مثالم با زدن زیر وعده هایش به دختر وارد می کنه) این از یه طرفه مساله از طرفی دیگه هم این مساله مطرح هست شخصی که میخواد به زندگی خود خاتمه بده (به دلیل مثلا یه بیماری صعب العلاج ) نمیتونه به خاط دیگرون خودش تا آخر عمر متحمل رنج و ضرر باشه(البته این جنبه زیاد مهم نیست مهم همون قسمت اول مساله اس) این وسط نظر شما چیه ؟؟؟![]()
Anarchy (12-20-2010)
وبلاگِ من: پژوهشهای شاهپور برنابا جویندهآنچه مقدّس است، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوکان میندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگردند و شما را بِدَرند. (متی ۷ : ۶)
فرزندان این عصر در مناسبات خود با همعصران خویش از فرزندان نور عاقلترند. (لوقا ۱۶ : ۹)
(ترجمهیِ هزارهیِ نو)
یعنی شما همین که یه سری ارگان مانند دادگاه و قانون نوشته شده و .... مسئول اجرای قانون باشن را کافی می دونین اگه آری پس جرائمی که از دیدگاه وجدان جرم هست اما قانونی و حسابی برایشان وجود نداره چی ؟ در ضمن نوشتین در این حالت یعنی حالتی که دنیای دیگه ای در کار نباشه بایدی وجود نداره ... مطمئنین هیچ بایدی وجود نداره ؟ بشر با اتکاء به همین باید ها و نباید ها داره به بقاء ادامه میده در آخر اینکه به نظر من تلاش برای اجرای عدالت و داشتن جامعه ای عادل در کوچکترین و بزرگترین جوانب ، در پنهانی ترین و آشکار ترین وقایع آروزی هر انسان عاقل و نیکوری روشی هست و این آرزو به شکل بایدی هست برای اجرای عدالت.... نظر شما چیه ؟
سپاس از پاسختون![]()
Anarchy (12-20-2010)
من نظر خودم را بیان ننمودم؛ و نه اصلاً، نظر شخصی من ربطی به آنچه بیان نمودم دارد.
این نشد استدلال کردن! شما خودتان اگر فکر میکنید، "بایدی" هست، بگویید چرا هست.
این حرف شما تنها ثابت میکند که "بایدی" باید باشد. نشان نمیدهد که "بایدی" هست.
خب، اگر بهواقع "بایدی" باید باشد، پس دیدگاهی که در آن نمیتوان چنین "بایدی" را متصور شد، نمیتواند دیدگاه معقولی باشد.
وبلاگِ من: پژوهشهای شاهپور برنابا جویندهآنچه مقدّس است، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوکان میندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگردند و شما را بِدَرند. (متی ۷ : ۶)
فرزندان این عصر در مناسبات خود با همعصران خویش از فرزندان نور عاقلترند. (لوقا ۱۶ : ۹)
(ترجمهیِ هزارهیِ نو)
بایدی نیست ولی برای ادامه بقاء به آن نیاز هست !
دوست عزیز میتونم این حرف شما رو اینجوری برداشت کنم که اگه دنیای دیگه ای وجود داشته باشه پس بایدی وجود داره ؟
فکر کنم تا جایی که ما ثابت کنیم بایدی باید باشد یا نه برای بحث ما کافی باشه نه اینکه ثابت کنیم بایدی هست یا نه
میشه در موردش یه کم بیشتر توضیح بدی ؟
سپاس
---------- ارسال جدید اضافه شده در 04:23 pm ---------- ارسال قبلی در 04:15 pm ----------
---------- ارسال جدید اضافه شده در 04:23 PM ---------- ارسال قبلی در 04:23 PM ----------
سوال فوق العاده سختیه ! سوال جالبی که الان برام مطرح شد اینه که از نظر عقل اگه بخوایم به این مساله جواب بدیم عقل کدوم رو انخاب می کنه ( فکر کنم یه جور تقابل عقل و وجدان پیش میاد )از نظر وجدان فکر کنم همونه که پای عهش با دختر بمونه در مورد جواب سوالی که مطرح شد ساده ترین جواب فکر کنم این باشه که چون وجدانش حکم به چنین کاری می کنه
ویرایش از سوی milad0511 : 12-21-2010 در ساعت 02:59 PM
خُب، همین یک مثال خیلی خوبی هست.
فرض بگیریم یک پسری یک دختری را واقعاً دوست هم داشته است. به او کلّی وعده و وعید داده است. امّا، پس از چندی برایش یک شانس خیلی خوب در زندگی پیدا میشود که برای پیگیریاش بایستی آن دختر را رها. اگر چنین کند، تا آخر عمر مرفحترین زندگی را خواهد داشت.
حال، طبیعی است که اگر چنین کند، به درد وجدان دچار میشود. این درد وجدان هم، معقول است اگر تجتِ تأثیر ژنتیک بشری ما باشد. تا اینجا قبول! امّا، موضوع اصلی این نیست!
موضوع اصلی این است که این پسر، آیا باید به ندای وجدانش عمل کند یا صرفاً درد آن را بهطریقی بخواباند؟ (مثلاً، خودِ گذشت زمان میتواند این درد را تسکین دهند.)
وبلاگِ من: پژوهشهای شاهپور برنابا جویندهآنچه مقدّس است، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوکان میندازید، مبادا آنها را پایمال کنند و برگردند و شما را بِدَرند. (متی ۷ : ۶)
فرزندان این عصر در مناسبات خود با همعصران خویش از فرزندان نور عاقلترند. (لوقا ۱۶ : ۹)
(ترجمهیِ هزارهیِ نو)
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)