واقعا چه توصیه شیرینی بود!اگه از زنده بودن بیزاری و زندگی کردن برات هیچ جذابیتی که نداره باعث زجر کشیدنت هست و کلا هیچ نوع شرایط ایده الی فکر میکنی برای زندگی کردن وجود نداره. و این حالاتت موقتی نیست و هیچ نوع دارویی هم باعث نمیشه که بهتر بشی بهتره خودتو بکشی. ولی اگه شرایطی ایده آل برای زندگی کردن تو ذهنت هست و فکر میکنی اگه اون شرایط رو داشتی چه زندگی شیرین بود بهتره تلاش کنی تا اون شرایط رو برای خودت محیا کنی.
تا اونجایی که من میدونم فکر خودکشی در همه آدمها وجود داره حتی بعضی به صورت آنی مرتکب اینکار میشن ولی وقتی بصورت مشکل در میاد که به صورت وسواس و فکر مداوم در شما بروز میکنه و به نظر من در شرایط عادی اصلا یک مسئله فلسفی نیست و بیشتر یک state روانی هست..معمولا بعضی خداباورها این قضیه رو القاء میکنند که یارو وقتی به پوچی میرسه خودشو میکشه که اینطور هم نیست معمولا پوچی فلسفی به نیهیلیسم و هدونیسم یا زندگی در حال یا carpe diem منجر میشه و نه خودکشی ..زندگی و آگاهی فرصتیه که طبیعت به صورت تصادفی در اختیار انسان قرار داده و من به عنوان یک ناباور به زندگی بعد از مرگ هیچ مشکلی در این زمینه نداشتم با اینکه اعتراف میکنم فکر خودکشی به عنوان یک انتخاب بعضی وقتها به ذهنم رسیده اما هیچ وقت جدی نبوده و اصولا من ترجیح میدم زندگی کنم کلا امیدوارم علم پیشرفت کنه من یک دور دیگه بدنیا بیام و زندگی کنم چون حساب کردم کلی چیز هست که من باید بدونم و یاد بگیرم و ببینم اما عمر فعلیم کفاف نمیده...
بجای گوش کردن به حرفهای شیرین این خانم شیرین بهتره با یک مشاور و آدم خبره در این مورد صحبت کنید...هیچ چیز غیر ممکن نیست سعی کنید مشکلاتتون رو کوچیک کنید(exaggerate نکنید) توصیه های کوروش و راسل هم به عنوان انتخاب در نظر داشته باشید سعی کنید در خودتون حس رقابت ایجاد کنید (رقابت یکی از خصوصیات زندگیه و تو همه هست) هم بصورت انفرادی و هم جمعی ترجیحا جمعی چون این اطرافیان ما هستند که مستقیم و غیر مستقیم به ما انرژی مثبت میدن و شما در برخورد با دیگران یک بده بستان عاطفی میکنید که روحیه بخشه مهم تر از همه از محیطی که باعث فشار روحی و دپرس شدن شما میشه دوری کنید .....توی گفتگو هم یک کاربری بود که همین مشکل رو داشت بعدا اومد گفت که مشکلش حل شده امیدوارم شما ایشون نباشید..