من یک بار در خواب عاشق شده بودم !
صبح که بیدار شدم عین کسانی که شکست عشقی خورده اند همش به خوابم می اندیشیدم !
براستی که ما هموندان دفترچه از عجایب روزگاریم ؛
من یک بار در خواب عاشق شده بودم !
صبح که بیدار شدم عین کسانی که شکست عشقی خورده اند همش به خوابم می اندیشیدم !
براستی که ما هموندان دفترچه از عجایب روزگاریم ؛
در پیِ ترانویسی چامههای خیام اینجا: رباعیات «خیام» - صفحه 2
چند شبی بود چامههای ترانوشته شده را خواب میدیدم و روی هم رفته خیاموار در خواب چامهسرایی میکردم.
یک جای خواب هم یک سدای زمزمهگری در گوشم میگفت:
Kâri ce koni ke bâ ajal bâšad joft ... Barxiz ke bezire xâk mibâyad xoft
یکجای دیگر هم میگفت:
Kâri ce koni bâ ajal bâšad joft ... Barxizo be jâm bâde kon azm dorost
روی هم رفته آمایش درهم برهمی از چامهها بود ...![]()
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)