گفتمان یا همان بحث کردن برای من زمانی کارکردی چون شترنگ برای دوستمان «امیر» را داشت که بسیار خوشیآور و سرگرمکننده بود و میتوانم بگویم یک
زمانی بر سر کوچکترین چیزها هم من با دیگران ساعتها و روزها بحث میکردم و کمابیش همه را هم میبردم؛ همچنان ریشههایی از آن را در خودم میبینم.
ولی روی هم رفته بر پاد دیگر دوستان من به دسترسپذیری «فرهود» یا همان "حقیقت" که
برداشتِ درست ما از فرابود (واقعیت) بیرونی باشد میباورم، ولی با زوری چپاندن آن به دیگران نه.
رسیدن به دریافت درست از جهان شدنی است و دریافت امروز ما از جهان بسیار باریتر (دقیقتر) و بهتر از هزار سال پیش است و در آینده
باز هم بهتر خواهد شد؛ اینکه دانشاندوری ما مرزی هم دارد یا نه خود گفتمانی است فلسفی و من بیشتر زمانها نیازی به درون شدن به آن نمیبینم.
ایرانبانو جان meme ها بیگمان نقش پررنگی بازی میکنند، بسیاری از ما اینجا هستیم چون میخواهیم خردگرایی (=meme) را بگسترانیم.
من زمان بسیاری را روی گسترش زبان پارسی (meme) میگذارم. مسلمین شباروز تروریست صادر میکنند تا اسلام (meme) را بگسترانند و ...
جدای اینها، به نگر من بجای فراخواندن دیگران به نرمخویی در گفتمان، نیاز به کلفتتر کردن پوست خودمان میرود، اگر نه گفتمان و کشمکش چیزهای خوبی هستند و مغز را شاداب نگه میدارند.