• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 266

    جُستار: چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟

    Threaded View

    1. #11
      شناس
      Points: 7,448, Level: 57
      Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      مهربون
       
      ixzee آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2012
      نوشته ها
      54
      جُستارها
      14
      امتیازها
      7,448
      رنک
      57
      Post Thanks / Like
      سپاس
      255
      از ایشان 217 بار در 55 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      ixzee گرامی اگر دوست داشتی داستان بیدین شدنت را بنویس: چرا و چگونه به باورهای امروز خود رسیدید؟ - صفحه 2

      چشم : )

      خب من هم به مانند بیشتر شما در خانواده ای مسلمان و از بد روزگار بـســــیـار هم مذهبی به دنیا آمدم. به نظر من آشنایان و فامیل هم به اندازه ی زیادی تاثیرگذارند. خب ما فامیل هایمان هم بسیار مذهبی بودند و هستند همین الان هم همه ی زنان فامیل ما چادری اند (مگر 1 – 2 تا از دختران جوانتر چادری نباشند که آنها هم احتمالا به دلایل مد و ... مانتو یی هستند نه به دلیل دیگری ) ... یا مثلا" وقتی مهمونی هستیم همین که اذان رو میگند بلند میشن نماز میخونند و ... (راستش این خانواده ها تا 20 – 30 سال پیش در روستا زندگی میکرده اند و بینشان آدم تحصیلکرده و باسوادی هم به اون صورت پیدا نمیشه پس طبیعیست این رفتارها ....)
      عموی من روحانی است و در زمان کودکی من ، ما با خانواده ی عمویم در یک ساختمان 2 طبقه زندگی میکردیم ...
      مادرم هم خیلی مذهبی ست و هم خیلی خرافاتی ست... مذهبی بودنش به من آزاری نمیده اما خرافاتی بودنش برایم غیر قابل تحمله ... مثلا از روضه ای که میاید قندی چیزی میاره و به من و خواهر و پدرم میگه بخورید تبرکه... اعتقاد دارد در بعضی روزها نباید لباس شست یا خانه را جارو کرد و ... و از این قبیل مزخرفات ...
      پدرم هم مذهبیست و عقاید مزخرفی دارد اما به راستی بویی از انسانیت نبرده است
      (ببخشید که من دارم در مورد پدر و مادرم اینجوری حرف میزنم شاید به دور از ادب هستش اما دارم سعی میکنم صادقانه و رو راست در موردشان سخن بگویم)
      پدرم از همه ی اینها بدتر است... در اصل به هیچ چی اعتقاد نداره !!! چند بار تا به حال ازش شنیده ام که به بهشت و جهنم و خدا و ... اعتقاد نداره. اما عجب که همین شخص نماز میخواند قرآن هم میخواند ، مکه و کربلا میرود و....
      خانوم بازی هم میکند. معمولا" ریش دارد (قیافه اش حزب اللهی ست)
      خودتون مطمئنا از اینجور افراد زیاد دیده اید آدمایی که ذره ای از اخلاقیات و وجدان و انسانیت بویی نبرده اند اما خودشونو مومن و کاردرست میدونند.
      خلاصه که من در چنین فضای مسمومی بوده ام و بزرگ شده ام.
      خب به طبع من در کودکی و نوجوانی نمیتوانستم مذهبی نباشم چون در اوج خفقان زندگی کرده بودم.
      من از کودکی صوت قرآن و مداحی گوش میدادم... در مدرسه ی راهنمایی عضو بسیج مدرسه بودم ... زمانی شور انقلابی و شهادت و ... هم خیلی داشتم... خلاصه که محیط ما را به شدت مغزشویی کرده بود ....
      اما با همه ی این اوصاف این خوبی را داشتم که متعصب و بی خرد نبودم مثلا فکر میکردم که چرا خانمها باید موهای سرشونو بپوشونند مگر دیدن موهای یک خانم باعث شهوت و برانگیختن حس جنسی یک مرد میشود ( بدن و پا و دست و ... رو مثلا میگفتم باید پوشیده باشه اما سر و موها چرا ! ) همان زمان رسیدن به سن تکلیفم هم (که بسیجی و مسلمان و شیعه ی امام پرست بودم ) نماز نمیخواندم یعنی در اصل هفته ای 2 بار 3 بار و ... میخواندم (مرتب نماز نمیخواندم) یا مثلا فکر میکردم چه دلیلی دارد که خواب سالمی نداشته باشیم و نصفه شب بلند شویم و نماز صبح بخوانیم.. از نماز صبح خواندن خیلی متنفر بودم بعضی اوقات که یا از صدای شنیدن نماز بقیه یا باز کردن در دستشویی یا هر چیز دیگه ای در زمان اذان صبح بیدار میشدم بلند میشدم و نماز میخواندم و بعدا خوابم نمیبرد این به همین دلیل بود که وضو گرفته بودم و صورتم را شسته بودم و خواب از سرم پریده بود... خب ما شبها هم معمولا دیر وقت میخوابیدیم ... همینها و تاثیر مخربش بر روی روح و بدن آدم باعث میشود که به حقیقت فکر کرد و اینکه دین لعنتی چقدر باعث شده که زندگی ما سخت و منزجر کننده بشود... نماز خواندن را کار بیهوده ای میدانستم. در خلوت با خدا نیایش کردن را به نماز خواندن از روی عادت یا ترس ترجیح میدادم.
      تقریبا تا سن 18 سالگی مسلمان بودم و فکر میکردم اسلام چقدر دین خوبیست و.... و فکر میکنم خوشبختانه نسبتا" زمان خوبی با حقیقت اسلام آشنا شدم یعنی زیاد دیر نشد... خب دین واقعا اثرات بدی برای من داشته مثلا سال اولی که روزه گرفته بودم آسیب های جسمی دیده ام و ... یا مثلا از کودکی و جوانی ام هیچ خیری ندیدم ... و ..
      در مورد چگونگی رسیدن به باور های اکنون :
      من تا قبل از حوادث پس از اعتراضات به انتخابات 88 و مظلومیت جنبش سبز با جمهوری اسلامی موافق بودم (البته من آن موقع 17 سال بیشتر نداشتم چیز زیادی نمیدونستم از سیاست)
      از رژیم و خامنه ای و احمدی نژاد و پاسداران و ساندیس خورها و... بخاطر ظلمی که به مردم کردند و خونهایی که ریختند متنفر شدم... برای ندا و بقیه ی کسانی که کشته شدند بارها گریه کردم اما در آن دوران فقط ضد ج ا بودم اما هنوز عقاید اسلامی داشتم حتی همیشه به این فکر میکردم که امام زمان بیاید و از خامنه ای انتقام بگیریم . اما بعدا بهم ثابت شد که قضیه مهدویت خیلی چرت و مسخره است. در کل میشه گفت رفتار این حکومت اسلامی هم در نامسلمان شدن من بی تاثیر نبود ...
      اینترنت هم برای من نقش به سزایی داشت ... در مورد جنایتهای پس از انقلاب و همینطور جنایتهای این 14 قرن پس از ورود اسلام به ایرانم در اینترنت زیاد مطالعه میکردم .... خب در فروم ها و فیس بوک و ... هم که اسلام ستیزان زیادی هستند و خیلی وقتها بوده که همین کاربران حرفی زدند و من قانع شدم ... مطالب سایتهایی مانند زندیق و پیج های ضد اسلامی در فیس بوک رو هم میخوندم ...
      من ترجمه ی قرآن را هم زیاد خواندم ... خب به جز خاطره های خانم بازی آقا محمد ، دستور قتل و تجاوز ، وعده ی بهشت و ترسوندن از جهنم و اطاعت از الله "که بیشتر شبیه اهریمن است تا خدا"... چیزی در این کتاب دیده نمیشه .....
       الان هم بی دینم اما خدا باورم. شاید بعد ها در مورد خدا هم نظرم تغییر پیدا کنه. در مورد اسلام هم به شدت ضد اسلامم و ایران بدون اسلامم آرزوست ....
      Mehrbod, Anarchy, Russell and 2 others like this.
      ملت مریض حکومت مریض به بار میاورد .

    2. 13 کاربر برای این پست سودمند از ixzee گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (12-10-2012),Dariush (12-11-2012),iranbanoo (12-10-2012),mahtab71 (12-10-2012),mamad1 (12-10-2012),Mehrbod (12-10-2012),Newton (12-12-2012),Russell (12-10-2012),Soheil (12-15-2012),sonixax (12-10-2012),undead_knight (12-10-2012),viviyan (12-10-2012),yasy (12-10-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 24
      واپسین پیک: 01-22-2018, 09:46 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •