• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 44

    جُستار: تعریف دوستی

    Threaded View

    1. #11
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      خب پس برداشت نادرست من بود


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      چرا نمیشود؟
      مگر چَم فلسفه در گذر زمان ندگریسته؟ چم مزداهیک (mathematics) مگر ندگریسته؟ چرا «دوستی» پایا بماند؟
      زبان میتواند تغییر کند،لغات میتوانند معنایشان عوض شود و... ولی تعاریفی که من آوردم برای امروز است.شاید فردا چیز دیگری شود.ولی معنای عشق و دوست و اینها تغییر نکرده چندان برای مفاهیم جدید لغاتی مثل girlfriend آمده یا ممکن است ولی اصل مفهوم همین است و با مثلا sexual partner فرق میکند.


      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Mehrbod نمایش پست ها
      گیراترین بخش سخن همینجاست و این نکته که من نمیگیرم این «دریافت» تو از دوستی، که برای خودش
      وی را میخواهیم از کجا امده، اگر از "حس" کردن است که من خودم چنین حسی ندارم، اگرنه پس از کجا؟

      به دید من همان مادر هم اگرچه انگیزه ژنتیکی توانمندی برای دوست داشتن بچه دارد، ولی کودکی را بیانگارید که بسیار بدخو و ترشروست
      و هیچگاه به مهر مادر پاسخ نمیدهد. در گذر زمان آیا نمیتوان دید که مهر بس توانمند یکسویه‌ی مادرانه هم باز کم کم از میان برود؟

      درباره دوستی هم همه ما بیگمان پیوسته خودآگاهانه چرتکه نمی‌اندازیم، ولی نگره‌های بسیاری هستند که چنین چیزی را برتری میدهند:


      Social Exchange Theory - WiKi

      Costs are the elements of relational life that have negative value to a person, such as the effort put into a relationship and the negatives of a partner.[4] (Costs can be time, money, effort etc.)

      Rewards are the elements of a relationship that have positive value. (Rewards can be sense of acceptance, support, and companionship etc.)

      Worth = Rewards – Costs



      بدید من آن چرتکه انداختن همیشه آنجاست و با اندکی ژرف اندیشی در خویش و پیوندهای دوستی خود، میتوان آنرا بازشناخت.
      ولی چیزی مانند proxy کردن خود در دیگران: «دیگرانی که ما میشناسیم و خواستن آنها برای خودشان در جایگاه نایب (proxy) ما» برای من دور از باور میزند.

      روی هم رفته بجز "حس درونی"، چیز دیگری هم پشت این نگرت هست راسل جان؟
      آری دیگر اینها حالت ذهنی و حس و اینها هستند دیگر.
      بهترین و نزدیکترین مشابهش عشق است که میشود بعنوان معدلش استفاده کرد و حتی در یونان باستان یک لعت برای عشق و دوست استفاده میشده.
      نمیشود بگوییم عشق را اگر از روی "حس" تعریف کنیم نمیشود.دوستی و عشق و اینها مفاهیمی ذهنی هستند.با عکسبرداری مغزی و ترکیب شیمیایی مغز هم تعریف نمیشود هر چند از آن تطبیق دارند.رنگ قرمز را چطور مثلا میشود بدون "حس" تعریف کرد.میشود از طول موج آن و اینها چند کتاب نوشت ولی رنگ قرمز تعریفی ذهنی دارد دیگر.
      این تئوری و کلا سخنت هم مهربد جان ستیز آنچنانی با آنچه گفتیم ندارد چون دو چیز متفاوت هستند.ما از چیزی سخن میگوییم که ذهنیست و مفهومی واقعیست.عشق و دوستی و نفرت و ترس و ...اینها مفاهیمی ذهنی هستند.وقتی کسی میگوید عاشق شده از حالت ذهنیش میگوید.لازم به اثبات ندارد و لازم نیست مثلا اسکن مغزی بیاورد.طرف مقابل هم اگر عاشق شده باشد حرف او را میفهمد.این میشود عشق.حالا میشود از دید زیستی و درستی یا نادرستی یا مرز عشق حرف زد ولی عشق همان "حس" است و توصیف کاملا دقیقش حتی در دیکشنری و دانشنامه هم پیدا نمیشود چرا که لغات ممکن است بخوبی حالت ذهنی را بیان نکرده باشند.

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (12-06-2012),sonixax (12-06-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 7
      واپسین پیک: 08-23-2013, 09:38 PM
    2. تناقض در تعاریف موجود از خدا
      از سوی Theodor Herzl در تالار فلسفه و منطق
      پاسخ: 23
      واپسین پیک: 01-16-2013, 07:05 AM
    3. مفهوم دوستی
      از سوی iranbanoo در تالار هماندیشی
      پاسخ: 31
      واپسین پیک: 12-07-2012, 08:59 PM
    4. پاسخ: 43
      واپسین پیک: 09-10-2012, 10:38 AM
    5. دوستی با مسلمانان و پیروان دیگر مذاهب
      از سوی Russell در تالار گفتگوی آزاد
      پاسخ: 11
      واپسین پیک: 02-17-2011, 11:09 PM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •