سپاس(گاهی)
اتفاقا واقعیت این هست که اغلب ارتباط های ما احساسیه و فکر کمترین نقش رو درش داره.برای اینکه یک ارتباط یک دوستی جدی باشه مسلما خیلی از موارد باید بررسی بشن.در نهایت ببینیم که آیا فرد مورد نظر ما این شایستگی رو داره که وارد زندگی ما بشه و بتونیم احساسمون رو براش هزینه کنیم یا نه.
ما اغلب برعکسیم واول وقتی حس خوبی به طرفمون پیدا کردیم تازه به فکر بررسی جوانب دیگه میفتیم!!
این به اون معنا نیست که داشتن حس خوب به خودی خود عامل انتخاب نیست اما نباید ملاک قرار داده بشه.
فرض میکنیم ما به طور نرمال با کسی ارتباط بر قرار کردیم یعنی عقلا این ارتباط رو مثبت دیدیم و در این حین احساس ما هم مثبت بود.
مسلما خواهیم دید که همه چیز ایده ال نیست و همونطور ه ما دارای نقص هیی هستیم طرفمون هم به مرور نقص هاشو نمایان میکنه.اما اونچه که مهمه اینه که این نقص های تازه رو شده انقدر نباید مهم باشن وگرنه ما تو بررسی اولیه متوجهش میشدیم.
ما هم میتونیم این نیاز رو با ارتباط های مکمل بر طرف کنیم.البته اگر نقص رو شده دست بر روی نیاز های ما گذاشته باشه.
اما اگر ارتباط به مرحله ای رسید که ادامش باعث رنجش هر دو طرف میشه مطمئنا قطع ارتباط گزینه ی درستیه اما با رعایت حال طرفین.
مثلا تو زندگی مشترک فرض کنید که بعد از چند سال زندگی آقا یهو احساس میکنه که این ارتباط دیگه ارضاش نمیکنه همینطور باید بره؟خوش گذشت,خوشحال شدیم؟






































آغازگر جُستار


پاسخ با گفتآورد








