
نوشته اصلی از سوی
Jooyandeh
همانطور که قبلاً نیز بارها گفتم، من الآن اصلاً کاری ندارم که واقعیت یا حقانیتِ این اخلاقیاتی که من و شما به آن پایبندیم (مثلاً، ظاهراً، هم من و هم شما، میدانیم که تجاوز جنسی به یک خردسال کاری است غیراخلاقی) به چه شکلی در ما ایجاد شده است. موضوع منشاء این تمایلات اخلاقمدارانه، در من و شما، موضوعی بیربط به موضوع سخن من هست. خُب، الان بپردازیم به همین دیدگاهِ مادّهگرایانه برای تبیین اخلاق. خُب، فرض بگیریم، برای یک انسان متریالیستِ دارای شریک زندگی، این موقعیت پیش آمده که به همسرش خیانت کند. مثلاً، در جایی هست و یک جنس مخالف خیلی جذّاب به تورش افتاده است. سؤال من این است: برای یک چنین فردی چه توجیه عقلانییی در دست هست که او را عقلاً قانع کند که از ارتکاب زنا پرهیز نماید؟ اینکه چون این کار به ژنتیکِ بشر صدمه میزند یا آن را نابود میکند؟ (زرشک! "این فرد قرارست حداکثر ۵۰ سال دیگر زنده بماند و بعد از آن (از دیدگاهِ متریالیستی) دیگر مطلقاً وجود ندارد تا آیندهی ژنتیکِ بشر به او ربطی داشته باشد. ... پس، گور بابای ژنتیک!" این، به نظر من، یک پاسخ کاملاً عقلانی برای یک متریالیستِ واقعی خواهد بود.) پس، تنها چیزی که میماند، همان برآورد نمودن میزان سودمندییِ مادّی یا عدم زیانمندییِ مادّی این عمل هست. یک متریالیستِ واقعی یک کار را صرفاً برپایهیِ میزان سودمندییِ مادّییِ آن بایستی مرتکب شود/نشود. این یک کار میتواند، کمک به یک انسان دردمند باشد یا تجاوز جنسی به یک خردسال. به نظر من، یک چنین فردی حتّی از یک اسلامگرای متوحّش هم خطرناکتر میتواند باشد