دُژبرداشت من بود، یادم رفته بود چیزی به نام «تعزیه» هم داریم، اگرنه از محرم من بیشترین خاطرههای پیرامون همان حسین پارتی و سینه زدن و نوحهخوانی (بخوان گریستن و نالیدن فریادوار حسین حسین) بود.
در پاسخ به پرسش امیر و روشنگری کاوه باید بگویم که آری، بسیار بچه که بودم چندباری تعزیه دیدهام و برایم گیرا بودند و
شاید ارزش پاسداری داشته باشند.
هر چند باز هم بی هیچ گمانی باید برگزیدگی (priority) را به جشنهای باستانی و
شاد خودمان از جای جای ایران داد که شمارشان از روزهای سالمان هم بیشتر میشود.
به هر روی ... دوستان چگونه میتوانند از تعزیه خوشی ببرند زمانیکه از یک داستان بی سر و ته و بی پیوند به ما ساخته شده؟ اگر آهنگ دوست
دارید، که خوب جشنهای خودمان ساز و آواز و آهنگ زدن دارد. اگر نمایشنامهخوانی و استوره دوست دارید، که این همه داستان زیبای جورواجور از شاهنامه و .. داریم.
کجای اینکه یک مشت ایرانی یک داستان سوگوارانهنما از عربهای بدوی نادان در کربلا (که
راستی به بدبختی ما وابستگی دارد) را نمایش دهند این اندازه گیرایی دارد؟
یک نادانی بنام حسین بلند شد یک جنبش نادانانه راه انداخت و بنادانی و خواری هر چه بیشتر هم مُرد، خب

؟