من حاضر نیستم آنچه آدمیان از نتیجه فرگشت کورکورانه تاکنون برایشان حاصل شده و تنها به جبر این غرایز پرقدرت زندگانی نموده اند و سپس در همان جبر از میان رفته اند را؛ به گونه ای که
تا کنون تنها نمونه ای کوچک از آن در این جستار بررسی شد را؛ "عشق " بنامم. نیاز عاطفی/جنسی را می توان تنها در همان غرایز فرگشتیک تبیین نمود. ولی آیا به راستی نمی توان هم راستای خرد و منطق به "دوست داشت" و "اعتمادی" مطلق و همیشگی رسید؟
دقت داشته باشید که من به شکلی فلسفی و بسیار بنیادین این پرسش را مطرح نمودم و انتظار دارم مخاطبم درک کافی داشته باشد که آنچه می خواهم معنا و تعریف "عشق " بخوانم؛ فراتر از
فرگشت و غریزه جنسی می باشد!
اگر از سوی هر کاربری، پاسخی درخور برای این پرسش بیابم؛ شاید چنین انگیزه ای در من ایجاد شود که نظریه خود را پیرامون آنچه "عشق " می خوانم و بدان باورمند هستم، در این
انجمن بیان نمایم.