درودهر چه دل تنگت میخواهد بگو...
دل تنگی اول را خودم مینویسم شعری زیبا از مهدی موسوی....
از خواب می پرم می ترسم از خودم
دیوانه بودم و دیوانه تر شدم
از خواب می پری سرشار خواهشی
سردرد داری و سیگار می کشی
درودهر چه دل تنگت میخواهد بگو...
دل تنگی اول را خودم مینویسم شعری زیبا از مهدی موسوی....
از خواب می پرم می ترسم از خودم
دیوانه بودم و دیوانه تر شدم
از خواب می پری سرشار خواهشی
سردرد داری و سیگار می کشی
خواب ِ تزریق ِ سوسک در رگ هام
خرّم آباد را کلافه شده
یک نفر هیچ ِ هیچ تر از هیچ
به هزاران نفر اضافه شده
اوّل قصّه دست دختر بود
بعد، سیگار ِ توی کافه شده
نگاه میکنم از غم بهغم که بیشتر است
به خیسیی چمدانی که عازم سفر است
من از نگاه کلاغی که رفت، فهمیدم
که سرنوشت درختان باغمان تبر است
مدامم مست میدارد، نسـیم جعد گیسویت
خرابم میکند هردم، فریب چـشم جادویت
عجب شروع اتشینی بانو
خوش امدید
امیدوارم همیشه همینطور فعال باشید
گریه نمی کنمگریه نمیکنم نه اینکه سنگم .. گریه غرورمو بهم میزنه
مرد برای هضم دلتنگیهاش .. گریه نمیکنه قدم میزنهگریه نمیکنم نه اینکه خوبم .. نه اینکه دردی نیست نه اینکه شادم
یه اتفاق نصفه نیمهام که .. یهو میون زندگی افتادمیه ماجرای تلخ ناگزیرم .. یه کهکشونم ولی بیستاره
یه قهوه که هرچی شکر بریزی .. بازم همون تلخی نابو دارهاگه یکی باشه منو بفهمه .. براش غرورمو بهم میزنم
گریه که سهله زیر چتر شونش .. تا آخر دنیا قدم میزنم
ترانهسرا: حامد عسگری
در من جنازه ای متحرک بود با خواب های قی شده سر می کرد
در تو سری که می زند از دیوار... و قرص هات داشت اثر می کرد
با فلسفه به حکم شکم سیری، با منطق شکسته ی تعمیری!
شب ها درخت سرو اساطیری در باغ، واردات تبر می کرد
از تو عبور میکنمـــ، فقط نگاه میکنی
من اشتباه میکنمـــ، تو هم گناه میکنیـــ
ازم عبور میکنیـــ ببین سقوط میکنمـــ
به من نگاه کنـــ بزن! فقط سکوت میکنمـــ
کاش دنیا اینطور نبود......
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز --------- مرده آن است که دستش بزنی جُم نخورد !
همیشه قبل خواب دو تا شات بزن راحت بخواب!
دکتر ساسی
Anarchy (10-12-2012)
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)