این برابر نیم خطی گویا در سراسر جهان نوین بکار میرود:
Don't smoke
Nicht rauchen
دود نکنید
به پارسی که رسید ریشخندی (مضحک) شد؟
تا زمانیکه ج.ا. سر پا است به همین شیوه کنونی میگوییم و فرهنگ پارسی را جا میاندازیم. هماکنون هم زبان فرهخیتگان
به سوی پارسی گراییده و میبینیم واژگانی چون "نگر"، "جستار"، "واکاوی" از میان خود مردم برخاسته (آنارشیکوار) و بسیار هم خوب جا افتادهاند.
پس از سرنگونی ج.ا. هم انشاالاسپاگتی یک فرهنگستان خوب سرکار آمده و این بار را از روی دوش ما برمیدارد.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
من از شما دلیل خواستهام که چرا باید زیر بار ثقیل ِ تغییر ِ هزاران واژهی عربی که مردم دانشگاه رفته با بیشینهی آنها آشنایی دارند برویم، شما مرا به سفسطههای مزدک که مشغول جعل اعتراض دیگران و دادن پاسخ به آن مجعولات است حواله میدهید؟ یک دلیل آوردید که گویا درونماینهی آن میشد «چراکه پارسی آسانتر است»، جدا از چالشی که پیشتر برای این مدعی طرح شد(اینکه رها کردن زبان به همان حالتی که هست آسانتر از هرکار دیگریست و آموختن معادلهای تازهساز و یا منسوخ اصلا کار آسانی نیست)، لطف بکنید به اینها هم عنایت داشته باشید: اولا آسانی و دشواری مفاهیمی نسبی هستند، فرض مثل در دبستان برای من هیچوقت فهم ریاضیات مشکل نبود اما با بخاطر سپردن نامها و تاریخها مشکل داشتم. ثانیا کوتاهی صرف به معنی آسانی نیست، که «هرچه کوتاهتر آسانتر»، عوامل بسیار دیگری از جمله شباهت دال با مدلول، نحوهی یادگرفتن/آموختن آن، تداعی انتزاعی یا تداعی عینی و ... همگی نقشی برجسته و بسیار مهم در «آسان» کردن یک زبان دارند، فارسی چنانکه هست یکی از آسانترین زبانهای دنیا برای آموختن خارجیهاست. ثالثا به فرض محال که آسانتر بکند، مگر تنها فاکتور حائز اهمیّت در زبان «آسان» بودن است؟ مگر باید همهی چیزها همچون پیشینه، گستردگی و عمق زبان را یکسره فدای «آسان» بودن بکنیم؟
دلیل دیگری که کوشیدهاید جعل بکنید، اینست که گویا عقبماندگی ایرانیان در دانش برآمده از «زبان» آنهاست، جدا از آنکه این ادعای گران به هیچ سند، مطالعه و یا حتی دلیل سادهای مستند نشده، پیشفرضهای پنهان در پس آن نیز به نظر برآمده از چند بدفهمی ناجور میآیند. اول آنکه چه کسی گفته ایرانیان در دانش عقب مانده هستند، و در قیاس با که؟ ملتهای همسایهی آن، یا سوئیس؟ دوم آنکه با همین زبان فعلی هزاران نفر به بالاترین درجات ممکن در رشتههای علمی گوناگون صعود میکنند. سوم آنکه از کجا معلوم بیرون کشیدن مشتی لغت نامانوس از دل تاریخ کمکی به «دانشیک» کردن فارسی بکند؟ چهارم آنکه عربی هیچ کم و کاستی ندارد که لغات برآمده از آن بخواهند باری بر دوش فارسی محسوب بشوند، چند ده صفحه بحث لازم است تا من متقاعد بشوم حتی به آن نمیافزایند. پنجم، و چه بسی مهمتر از همه آنکه چطور و چگونه شما دوست گرامی میتوانید نقش تمام عوامل بیشماری که در پدید آمدن این عقب ماندگی ِ احتمالی دخیل بودهاند، از عرفانزدگی و کارگریزی ایرانی تا تعطیل کردن دارلحکمهی بغداد و نیشابور بدست ملاها را نادیده بگیرید، صدها سال جنگ مداوم و چپوی بیوقفه توسط دشمنان خارجی را هیچ انگار بکنید، چهارده قرن بردگی سیاسی، اجتماعی و فردی ایرانی در کشور خود را بیاهمیّت تلقی بکنید و همینطور با بیمسئولیتی که اصلا از شما انتظار نمیرود آنرا محصول «زبان» بدانید؟!
من هیچ مخالفت و مشکلی با معادلسازی ِ برازنده1 برای واژگان جدید و تازهوارد ِ علمی(و غیر علمی)ندارم، اتفاقا از آن استقبال هم میکنم. بحث ما پیرامون واژگانیست که هماکنون جا-افتادهاند و شخص بالغ فارسیزبان با آنها مأنوس شده، دلایل و انگیزهها برای تغییر چنین واژگانی باید بسیار جدیتر از اینها باشند که شما(و مزدک)ارائه میکنید اگرنه هرگز شدنی نیست چراکه کسی زیر بار نمیرود و فرهنگستان بعدی هم میشود یکی مثل همان که حالا داریم، از تجربهی ج.ا آموختهایم که به زور بخشنامه و دستورنامه نمیتوان عادات اجتماعی مردم را عوض کرد، این همراه کردن اکثریت بزرگی از مردم است که مشکل شماست نه وندها! جدا از این، من مخالفتی با استفاده از واژگان بیگانهای که برای آنها معادلی در فارسی نیست هم ندارم، چنانکه گفتم یکی از ارکان قدرت فارسی در همین بوده، که هزاران واژه از یونانی و ترکی و عربی و فرانسه و انگلیسی گرفته، اما همچنان سرحال و سرپا مانده، و ما داریم از طریق آن در قرن بیست و یکم بیهیچ دشواری ِ خاصی گفتگو میکنیم.
1. نه همچون چرخبال و خودرو و رایانه و پیامک، بلکه همچون هواپیما و کشتی و دادگستری و روزنامه.
چه کسی گفته که مدل کوتاه شده بهتر از مدل جا-افتاده است؟!
مسلم است که مایه ریشخند خواهد بود، «دود نکنید»، هه.
ویرایش از سوی Ouroboros : 10-12-2012 در ساعت 09:35 AM
زنده باد زندگی!
من فزون بر اینکه گفته های شما را تایید می کنم بایسته میبینم که این را هم بیافزایم
اصلاً چه کسی می گوید پارسی سره کوتاه تر است تا بخواهد ساده تر باشید ؟
پیش تر به کاربر مهربُد نشان دادم زبان معیار توان چکامه سرایی بالایی دارد ؛ او اما پاسخی نداشت ؛
به طور کلی چکامه سرایی بر چه پایه هایی استوار است ؟
1- فصاحت کلام
2- بلاغت کلام
زبانی که توان چامه سرایی دارد نرمش پذیر و انعطاف پذیر است و راه اندیشه به سادگی و آسانی باز است !
پس این گفتار هم که ؛
چون زبان پارسی کوتاه تر و ساده تر است ، راه اندیشه بازتر است ؛ سفسته ای بیش نیست ؛
چون اصلاً از مفروضات نادرست به نتیجه رسیده است !
sonixax (10-12-2012)
امیرجان متن آسون رفتی پیدا کردیا!! چند متن عربیزه از اون زمونا بذار ببینیم یه خطشم قابل فهم هست یا نه....
آلیس جان معنی این حرف شما این هست که فقط زبان هایی که توان چکامه سرایی بالایی دارند، راه اندیشه در آنها باز است؟نمونه اش خود ما چرا یک فیلسوف درست و حسابی پس نداشتیم؟
هیچکس چنین چیزی نگفت ؛
در پیک های پیشینم به این مورد اشاره کردمـــ...
راه اندیشه که با هر زبانی باز است ؛
مهربُد اما می گوید زبان پارسی ساده تر و کوتاه تر است و در آن مسیر انتقال اندیشه ساده تر ؛ من نیز نشان دادم این ادعایی بی پایه و اساس است چرا که زبان معیار بسیار بیشتر از پارسی توانایی دارد ؛ نمونه اش نیز در اشعار مولانا و به خصوص نی نامه مشحون است ؛
در این رهگذر تنها نیاز به ویرایش است نه زدودن تمام واژگان عربی و سره گرایی مطلق
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)