گزین‌گویه‌ها

[Unknown]

Embraced, the lovers desperately try to fuse their insulated ecstacies into a single self-transcendence; in vain. By its very nature every embodied spirit is .doomed to suffer and enjoy in solitude

Aldous Huxley - The Doors of Perception

[Mehrbod]

Embraced, the lovers desperately try to fuse their insulated ecstacies into a single self-transcendence; in vain. By its very nature every embodied spirit is .doomed to suffer and enjoy in solitude

Aldous Huxley-The Door of Perception

ترزبان نزدیک ≈

هم‌آغوشیده، عاشقان نامیدانه میکوشند که سرخوشی نارسانایشان را به خود-تَرارویی یگانه بیامیزند؛ بیهوده. چه در سرشت هر روان انگاریده، سرنوشت رنجش و در تنهایی خوشی بردن است.

[Unknown]

ترزبان نزدیک ≈

هم‌آغوشیده، عاشقان نامیدانه میکوشند که سرخوشی نارسانایشان را به خود-تَرارویی یگانه بیامیزند؛ بیهوده. چه در سرشت هر روان انگاریده، سرنوشت رنجش و در تنهایی خوشی بردن است.

سپاس. خودم مدتی با آن کلنجار رفتم، اما به ترجمه مناسبی نرسیدم.

به راستی که حقیقت دردناکیست.

[Mehrbod]

سپاس. خودم مدتی با آن کلنجار رفتم، اما به ترجمه مناسبی نرسیدم.

اما به راستی که حقیقت دردناکیست.

بجایش در یاد آدم چیز دیگری میماند، یادآوری چیزها همیشه خوشی‌آورتر از خودشان است!

[Russell]

ترزبان نزدیک ≈

هم‌آغوشیده، عاشقان نامیدانه میکوشند که سرخوشی نارسانایشان را به خود-تَرارویی یگانه بیامیزند؛ بیهوده. چه در سرشت هر روان انگاریده، سرنوشت رنجش و در تنهایی خوشی بردن است.

مهربد جان من آنقدرها هم انگلیسیم خوب نیست،ولی متن اصلی را نسبتا راحت فهمیدم اما ترجمه را هنوز سر در نیاوردم

[Mehrbod]

مهربد جان من آنقدرها هم انگلیسیم خوب نیست،ولی متن اصلی را نسبتا راحت فهمیدم اما ترجمه را هنوز سر در نیاوردم

هم‌آغوشیدن = to embrace one another
نارسانایشان = نارسانا = insulated، رسانا و نارسانا در فیزیک
خود-ترارو = خود (self) + ترارفتن (transcendence)، شاید فرارفتن درست‌تر باشد.
سرشت = ماهیت، طبیعت = nature
روان = روح = soul
انگاریده = تجسم شده، embodied