در قرآن، عبارتی در وصفِ الله (= خدای قرآن) بهکار رفته است که به نظر ما، برای شناختِ ذاتِ حقیقییِ او، بسیار روشنگر میباشد -- به این قرار:
وَمَكَرُواْ وَمَكَرَ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ (آلعمران ۵۴) (نیز، رک. الأنفال ۳۰؛ النمل ۵۰.)
ترجمه: مکر کردند؛ الله [هم] مکر کرد؛ الله بهترین مکر-ورزان (یا، مکّاران) میباشد.
فحرالدین رازی، که یکی از بزرگترین و مهمترین مفسّران قرآن در تاریخ اسلام بهشمار میآید، در تفسیر بسیار مشهورش، به نام مفاتيح الغيب (التفسير الكبير)، ذیل آیهیِ ۳۰ از سورهیِ الأنفال، معنایِ واژهیِ «مَکْر» را چنین بیان نموده است:
- «أصل المكر في اللغة، السعي بالفساد في خفية ومداجاة» که یعنی: "عملِ «مَکْر»، در لغت، (همان) اقدام به فساد، بهصورت پنهانی و با ریاکاری هست."
امام رازی، در همان منبع، ذیل آیهیِ ۵۴ از سورهیِ آلعمران، چنین مینویسد:
- «المكر عبارة عن الاحتيال في إيصال الشر،» که یعنی: "«مَکْر» عبارتست از اقدام به فریبکاری و تقلّب برای بهدستآوردن پلیدی و شرّ."
البته، رازی که یک قرآنباور مؤمن است، در ادامه چنین میافزاید: «والاحتيال على الله تعالى محال فصار لفظ المكر في حقه من المتشابهات» که یعنی: "سر زدن فریبکاری و تقلّب از اللهْ تعالی محال است. در نتیجه، [بهکار رفتنِ] واژهیِ «مَکْر»، در حقّ او، از متشبهات است." میبینیم که حتّی برای عالم بزرگی چون رازی نیز، بهکار رفتن یک چنین صفتی برای پروردگار جهان کاملاً غیرقابلقبول و غیرعقلانی هست. در واقع، رازی تنها دلیلی که بهنفعِ «از متشبهات» بودنِ «مَکْر» (وقتی به الله نسبت داده شده) آورده همین است که از پروردگارِ جهان سرزدن اعمالی چون مَکْر و خدعة کاملاً بعید است.
در واژهنامهی عربی-به-انگلیسییِ بسیار معتبر Edward William Lane، مترادفِ فعلِ «مَکَرَ» فعلِ «خَدَعَ» دانسته شده است. معنایی نیز که برای این واژه نوشته شده، مؤیّدِ همانی است که إمام فخرالدین رازی اظهار داشته است:
He practised deceit, guile, or circumvention; or he
practised deceit, guile, or circunmvention, desiring to
,do to another a foul, an abominable, or an evil, action
clandestinely, or without his knowing whence it
.proceeded
در واژهنامهیِ عربی-به-انگلیسی المورد نیز، چنین آمده است:
جالب اینجاست که «مَکْر» در قرآن نیز با همین معنایِ "نیرنگ" و "فریبکاری" آمده است و قرآن، در بسیاری از آیات، آن را از عاداتِ پلیدِ کافران دانسته است (مثلاً، رک. الانعام ۱۲۳و۱۲۴؛ یوسف ۱۰۲؛ النمل ۷۰). با این وجود، نهتنها قرآن خودِ الله را نیز مکّار خوانده، بلکه حتّی الله را از همهی این کافرانی که از آنان به بدی یاد نموده، مکّارتر نامیده است (بهطوریکه هیچیک از این کسانی که قرآن آنان را افرادی پلید دانسته، در مکر-ورزی حتّی به گردِ الله هم نمیرسند). در یک آیهیِ دیگر نیز سخن عجیبی، در این رابطه، بیان داشته شده است:
أَفَأَمِنُواْ مَكْرَ اللّهِ فَلاَ يَأْمَنُ مَكْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ (الاعراف ۹۹)
ترجمه: آیا از مَکْر الله ایمن شدند؟ کسی از مَکْر الله ایمن نیست، مگر قوم زیانکار!
در هر صورت، این "خدای قرآن" (= الله) از این لحاظ بسیار شبیه به ابلیسی که در کتابِمقدس مییابیم، به نظر میرسد:
ابلیس از آغاز قاتل بود و با حقیقت نسبتی نداشت، زیرا هیچ حقیقتی در او نیست. هرگاه دروغ میگوید، از ذات خود میگوید؛ چراکه دروغگو و پدر همهیِ دروغهاست. (یوحنا ۸ : ۴۴)
ابلیس، همچنین، «خدایِ این جهان» نامیده شده است. (رک. یوحنا ۱۲ : ۳۱؛ دومقرنتیان ۴ : ۴.)
حال، در اینجا، جای پرسش است که اگر قرآن از «مَکْر»، در آیاتی، بهشکل منفی یاد نموده است، چگونه است که آن را به الله نسبت داده است؟
در تفسير الجامع لاحكام القرآن (تألیفِ قرطبی) که از "أمهات" تفاسیر اسلامی بر قرآن بهشمار میآید، ذیل آیهیِ ۵۴ از سورهیِ آلعمران، حدیثی از پیامبر اسلام روایت شده که پاسخ این پرسش را مشخّص میکند -- به این قرار:
- وكان عليه السلام يقول في دعائه: "اللهم ٱمكر لي ولا تمكر عليّ" وقد ذكرناه في الكتاب الأسنى في شرح أسماء الله الحسنى.
.
ترجمه: [پیامبر] علیه السلام، در هنگام دعا، میگفت: «ای خدا! برایِ من مَکْر کن؛ و برضد من، مکر نکن.» و در الكتاب الأسنى، در شرح نامهای الله، [عبارتِ «بهترین مکّاران»] یکی از نامهای نیکوی الله است.
میبینیم که بر طبق این نظر، «مَکْر» (= نیرنگ، خدعة و فریبکاری)، اگر به نفع اسلام یا حکومتِ اسلامی باشد و برای اینها صورت گیرد، از دیدگاهِ شرع اسلام، عملی نیکو است. در واقع، در شرع اسلام، نیرنگ کردن و خدعة-ورزی تنها زمانی عملی ناپسند بهشمار میآید که به ضرر اسلام یا حکومت اسلامی، یا برعلیه آنها، بهکار گرفته شود.