پیشامدانه یکی از چیزهایی که مایه همین ایراد نگرفتن من از خودم میشود همین است.
من به اینکه سازوکار زندگی بسیار بسیار پیچیده است پایبندم و اینکه هیچکس بجز خود
آدم نمیتواند با نگرش به خود و پیرامونش بهترین رویکرد (->شخصیت) را در زندگی بگزیند.
در یک خانواده مذهبی برای نمونه چیزی که از شما میخواهند شخصیت فروتن و بندهوارانه است و اینکه در روز 3 بار؟ در برابر الله به خاک بیافتید.
اگر در یک خانواده پولدوست باشید، چیزی که از شما میخواهند پایبندی به مهادهای تجارت و نمیدانم بیاحساسی و گاه بیاخلاقی است.
اگر در یک خانواده فرهنگی باشید، چیزی که از شما میخواهند پایبندی به دانش و اموزش و آموزاندن و فداکاری در راه دانش است.
بگونهای، تنها بسنده میکند که اندکی پیرامون را بدگرانیم تا این زابهای خواستنی شخصیت نیز بمانند بازتاب شید بدگرند.
روی هم رفته هم درست است: شخصیت چیزی بیشتر از رویکردهای ما در برابر پیرامون در راستای افزایش شانس فرازیست و بهزیستیامان نیست.
ولی میتوان دید که پیرامون بیاندازه پیچیده است و زابهایی که همیشه و همهجا خوب باشند بسیار کم،
پس نمیتوان شخصیت را normalize نموده یا گفت بهمان شخصیت نرمال است، چرا که پیرامون زیستیامان هرگز normal نیست.
از همینرو، اگر برای نمونه خودت یکی از کاستیهایت را در این فرزامگِرایی (perfectionism) میبینی، بدید من باز هم نمیتوان با دلاستواری گفت که «آری، فرزامگرایی بد است».
گاه دیده شده این رویکرد،فرجامهای بسیار خواستنی داشته و کسانی که فرزامگرا بودهاند پس از سالیان دراز پژوهش و کار
به دستاوردی رسیدهاند که مایه ستایش و خیرگی بوده، زمانهای بسیاری هم فرجام خواستنی نداشته و ما از داستان این دسته دیگر آگاهی نداریم!


















































پاسخ با گفتآورد