• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 43

    جُستار: مرگ بی درد

    Threaded View

    1. #6
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Anarchy نمایش پست ها
      مهربد چرا همچین انتخابی میکنی؟اگر قرار باشه بمیری باید هر چه سریع تر این اتفاق بیوفته... چرا که تا زمانی که زنده ای، حتی اگر زجر هم بکشی باز هم حس زندگی در وجودت هست و دوست نداری از این زندگی دست بکشی و به دنبال روزنه ای برای بازگشت دوباره به زندگی هستی...

      اما اگر در کوتاه زمانی بمیری دیگه نه فرصت توان یافتن برای پذیرش مرگ مهم است نه تو چیزی حس کردی که بخواهی آمادگی پیدا کنی!!!
      در مرگ کوتاه که فرایند گزینش چندانی نیست، رخ میدهد و پایان میابد آنارشی جان.


      ولی مرگ زجرآور و بلند را نمیدانم. گمان میکنم درد از یک اندازه‌ای که بیشتر شد سرانجام مرگ خواستنی شده و میتوان آن را آگاهانه پذیرفت.

      هر کس به هر روی یک شیوه‌ای دوست دارد، من هم دوست دارم با آگاهی هر چه بیشتر مرگ را بگزینم. اینکه در آن دمهای پایانی
      بتوانم از همه خوشی‌ها و از همه چیزهایی که در زنده بودن هست دست بکشم و سرانجام به نابودی هستی‌ام خوشنودی بدهم.


      روی هم رفته هر کس که عاشق شده باشد میداند که در همان عشق و دوری و دعوا هم گاه زمانهایی پیش میاید که مرگ براستی «خواستنی»
      میشود، چرا که درد از آستانه برتابش (تحمل) آدمی بالاتر رفته و مغز تنها راه فرار را مرگ میبیند. بهمین ریخت آن دم پایانی هم درد زیاد خوب است.
      Alice این را پسندید.

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. 4 کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (09-24-2012),Russell (09-24-2012),sonixax (09-24-2012),Unknown (09-26-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •