اشتباه من این بود...
هرجا رنجیدم لبخند زدم...
فکر کردند درد ندارد ...محکم تر زدند !
اشتباه من این بود...
هرجا رنجیدم لبخند زدم...
فکر کردند درد ندارد ...محکم تر زدند !
یک روزی ملت ما آزاد می شود و این روز زیاد دور نیست. فرهنگ همیشه غالب می شود بر زور و ستم و قلدری!
"فریدون فرخزاد"
ﺷﯿـﺮ ﻭ ﺭﻓﻘـﺎﺵ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻥ
ﻭ ﺧﻮﺵ ﻣﯿﮕﺬﺭﻭﻧﺪﻥ .....
ﺑﯿﻦ ﺻﺤﺒﺖ ﺷﯿﺮﻩ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺳﺎﻋﺘﺶ ﻣﯿﻨﺪﺍﺯﻩ ﻭ
ﻣﯿﮕﻪ:
"ﺁُﻩ ! ﺍُﻩ ! ﺳﺎﻋﺖ 11 ﺷﺪﻩ ! ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻡ ! ﺧﺎﻧﻢ ﺧﻮﻧﻪ
ﻣﻨﺘﻈﺮﻩ "!
ﮔﺎﻭﻩ ﭘﻮﺯﺧﻨﺪﯼ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ : " ﺯﻥ ﺫﻟﯿﻠﻮ ﻧﯿﮕﺎ !
ﺍﺩﻋﺎﺗﻢ ﻣﯿﺸﻪ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺟﻨﮕﻠﯽ "!
ﺷﯿﺮ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺗﻠﺨﯽ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﻭ ﻣﯿﮕﻪ:
" ﺗﻮﯼ ﺧﻮﻧﻪ ﯾﻪ ﺷﯿـــﺮ ﻣﻨﺘﻈﺮﻣﻪ ! ﻧﻪ ﯾـﻪ ﮔﺎﻭﯼ
ﻣﺜـﻞ ﺗــﻮ "!!!!
هنگامی که کسی آگاهانه افکار تو را نمی فهمد
خودت را برای توجیه خسته نکن . . .
منتظر نباش که کسی برایت گل بیاورد. خاک را زیر و رو کن ، بذر را بکار ، از آن مراقبت کن گل خواهد داد![]()
یک روزی ملت ما آزاد می شود و این روز زیاد دور نیست. فرهنگ همیشه غالب می شود بر زور و ستم و قلدری!
"فریدون فرخزاد"
sonixax (09-04-2013)
دوره ، دوره آدم هایی است که همخاب هم می شوند ، ولی هرگز خاب یکدیگر را نمی بینند
یک روزی ملت ما آزاد می شود و این روز زیاد دور نیست. فرهنگ همیشه غالب می شود بر زور و ستم و قلدری!
"فریدون فرخزاد"
.این بازی ها واقعی نیستما تنها از ترس مرگدور هم جمع شده ایم...بر طبل ها میکوبیمو جدی جدیدروغهایمان را باور کرده ایمما قرن هاست که
مرگ زده!!! شده ایم...
هنگامی که کسی آگاهانه افکار تو را نمی فهمد
خودت را برای توجیه خسته نکن . . .
Mehrbod (10-26-2013),sonixax (10-04-2013),مزدك بامداد (10-04-2013)
هنوز هم آدم هایی وجود دارن
که تا دوربین و میکروفن می بینن اولین چیزی که به ذهنشون می رسه اینه:” من کوچیکتر از اونی هستم که پیامی داشته باشم!
هنگامی که کسی آگاهانه افکار تو را نمی فهمد
خودت را برای توجیه خسته نکن . . .
Anarchy (10-26-2013)
تازه فهمیدم چرا پشت سر مـُــرده ها آب نمی ریزند
چون این دنــــیا ارزش برگشتن ندارد...!![]()
یک روزی ملت ما آزاد می شود و این روز زیاد دور نیست. فرهنگ همیشه غالب می شود بر زور و ستم و قلدری!
"فریدون فرخزاد"
چقدر سخت است همرنگ جماعت شدن...
وقتی که جماعت خودش هزار رنگ است!
یک روزی ملت ما آزاد می شود و این روز زیاد دور نیست. فرهنگ همیشه غالب می شود بر زور و ستم و قلدری!
"فریدون فرخزاد"
دیوارهای شهر من همیشه، لااقل یک کلیه برای فروش دارند..
دیوارهایی که بورس بخت های برگشته ای اند
که شاخصش درد است و مدام در نوسان..
رشد شاخص بورس دردهای بهادار شهر من
رابطه مستقیم با مثبت و منفی خون ندارد
بلکه همبستگی معکوس دارد
با تحقق رویاهای یک نسل..
همان نسلی که _ بدون اطلاع ما _ با هم قرار گذاشته بودند
تا از آن به بعد
اتوبوس را مجانی سوار شوند
و قرار بود که ماه به ماه
از نیامدن قبض های آب و برق و گاز
حوصله شان سر رود
که چرا بهانه ای ندارند برای رفتن به بانک..
حالا تمام آن بهانه ها
بر روی بالش
ماتم می شود در تیک تاک دقیقه ها
تا هشت صبح فردا
که هر چه پهلو به پهلو غلت می خورند
بیشتر به اضافه بودن کلیه ها در پهلوی خود پی می برند..
دیوار خانه های این شهر
همه خائن اند به صاحب خانه شان
که فقر او را هوار می کشند
و راز سرخی صورتی را فاش می کنند
که تازه جای سیلی را فراموش کرده است..
مرد دردهایش را به در می گوید
و دیوار ها چه خوب می شنوند..
همان دیوارهایی که در روزگاری
دموکراتیک ترین صورت اعتراض بودند
و از آرمان های زن و مرد خانه ای می گفتند
که قرار بود با همسایه هاشان
دنیای ما را هم حتی عوض کنند..
پدرانی که بر روی دیوارها
آنقدر از مرگ ها و مرگباد ها و زنده باد ها
برای فرزندانشان یادگار نوشتند
که ما همه شان را از بر شدیم و
حالا مرگ و زندگی را بر روی دیوارها
معامله می کنیم..
هنگامی که کسی آگاهانه افکار تو را نمی فهمد
خودت را برای توجیه خسته نکن . . .
Aria Farbud (11-18-2013)
کاش به جای حجاب
حیا اجباری بود
شرف اجباری بود
راستی و درستی اجباری بود
کاش داشتن معرفت و وجدان اجباری بود...
هنگامی که کسی آگاهانه افکار تو را نمی فهمد
خودت را برای توجیه خسته نکن . . .
کافر_مقدس (12-13-2013)
هماکنون 2 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 2 مهمان)