این یکی براستی دورنمای ترسناکی دارد! باید بسیار بیشتر به آن پرداخت.
من به چنین چیزی باور ندارم، خدمات، امکانات و قانون باید تا جای شدنی برای همه یکسان و برابر باشد.
آری، ولی شگفتآور نیست از سیاستهای multiculturalism و political correctness است که میکوشد همه چیز و همه کس را برابر و یکسان نشان دهد.
نمیدانم، بدید من یک لاس زدن فریبنده از سوی دختر بیشتر زمانها بهتر کار میکند تا از سوی پسر.
زودباوری و خوشباوری از دید فرگشتیک توجیه میشوند. برای نمونه اگر 100 مرد داشته باشیم که 50 تای آنها ژنهای خوشباوری و risk taknig بالایی
داشته باشند و 50 تای دیگر نه، اگر بگوییم از میان این 50 کس 5 تای آنها یا ده درسد هم در ریسک و قماری که میکنند پیروز
بیرون بیایند، باز چون بیشترین شمار دخترها بسوی آنها کشیده میشوند زادمان پرشمارتری نیز از خود بجا گذاشته و ژن بجا میماند.
در جهان امروز به superstars برای نمونه بنگرید. شاید از میان ده میلیون خواننده تنها هزارتای آنها پیروز و کامیاب شوند، ولی در چنین
جایگاهی آن اندازه کشش جنس مخالف زیاد شده و شانس زادمان بالا میرود که ریسک آن از دید فرگشت نه تنها پذیرفتنی که کارا هم میشود.
از همینرو اگر با اندکی خودآگاهی و نگاه آماری و برآوردانه نگریسه شود، هیچ آدم خردمندی پا درون چنین صنعت یا پیشههای همانندی چون نویسندگی نمیگذارد،
چرا که براستی بمانند قمار مانده و شانس کامیابی بسیار بسیار پایین است. ولی در فربود (واقعیت) میبینیم که آدمهای بسیاری این ریسکها را میکنند و همه چیز خود را هم میبازند!
در جای دیگری که نیز میتوان این را بخوبی دید آمریکا و بیزینسهایی است که روزانه پدید آمده و در گذر چند ماه ورشکسته میشوند. بسیاری از این بیزینسها از
هیچ دیدی شانس پیروزی ندارند، ولی خوشباوری ژنتیکی در سرمایهدارها مایه این میشود که با سادگی همه پول و سرمایهاشان را در این بیزینسها هزینه کنند.
نکته گیرا این است که باز از میان همین بیزینسها بسنده میکند که تنها چند درسد ناچیزی از آنها کامیاب شوند، میبینیم که با Winner Takes it All Effect همه سود را از آن خود کرده و چرخه دوباره تکرار میشود.
پ.ن.
پیک امیر گرامی را هم هنوز باید با دقت بخوانم ببینم چه گفتند.