بیربط است.
در آن پاسخ به آن مقالهیِ آن اسلامگرا، نشان داده شده است که رُمان اسکندر را نمیتوان post-Islamic خواند. حال، این بابا هر مفتی بعدها به آن اضافه نموده باشد، نموده باشد! در ثانی، عموم متنپژوهان این قصص رمان اسکندر را بههیچعنوان post-Islamic ندانسته و معتقدند قرآن از روی آن کپی-برداری کرده است نه برعکس. پس، این اعتراض بیخود است.
---------- ارسال جدید اضافه شده در 10:17 AM ---------- ارسال قبلی در 10:08 AM ----------
بیخود است. ویکیپدیا هم سخن من را تأیید نموده است. نشان دادم که برطبق نظر ویکیپدیا نیز، متنپژوهان غربی و عموما مفسران اسلام ذو-القرنین را اسکندرِ نامیدهاند. در بین متنپژوهان غربی که اختلافنظری دیده نمیشود چون قصص قرآنی (مثل رفتن به مطلغ و مغرب، جوج و مأجوج و ساختن سد و آب حیات و ...) عیناً در رمان اسکندر از پیش موجود بوده است.
حال، اقلیتی مفتخور هم هستند که ذو-القرنین را کورش را دانستهاند و دلایل بیخودی هم ارائه نمودهاند. ویکیپدیا این را گزارش نموده است و نوشته که این تنها نظریه برخی اسلامگرایان است.