آغازگر جُستار

sonixax (09-20-2012)

خوب این برای این است که شما جستار آغازیدید که چرا باور ندارید، گفتند شما چرا باور دارید.
مانند این است که شما جُستاری بزنید و بپرسید «برای چه به اژدهای 7 سر باور ندارید؟»
در اینجا دیگران از شما خواهند پرسید «شما برای چه به چنین چیزی میباورید؟»
اگرنه بود و نبود خدا دست من و شما نیست و نیازی هم به پدافندی از وی نمیرود.
در واقعیت بسود همه ما است که یک یزدان پاک و مهرورزی هم باشد که پس از مرگ روح
ما را بسوی خود کشانده و برای اینکه در زندگی آدمهای خوبی بودیم به ما پاداش و زندگی جاودان بدهد![]()
![]()
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
آغازگر جُستار

sonixax (09-20-2012)

خوب من هم گفتم ما پرسیدیم چون شما نخست پرسیدید دیگر!
دید من از پدافندی این است که شما برای چه نیاز به این میبینید که درباره خدا گفتمان کنید یا باور خودتان را به چالش بکشید؟
اگرنه، پاسخ به پرسش جُستار که «چرا به وجود خدا اعتقاد ندارید؟» هیچگاه فراتر از این نمیرود. برای «باور نداشتن به چیزی» نیاز به آوند و دلیل نیست.
شما برای اینکه به «جهان فردا به پایان نمیرسد» نیاز به دلیل ندارید. شما بسادگی نمیباورید که فردا جهان بپایاند و بس.
اینکه بدید شما این امر درباره خدا این اندازه شگفتانگیز میاید که من برای نمونه بود و نبود خدا را با بود و نبود اژدهای 7
سر یکی میبینم، برای این است که از کودکی به شما آموختهاند که خدا یک چیز واقعی است و هست و نباید درباره آن گمان و شک داشت.
میدانید که آدم زمانیکه بچه است هیچ راهی برای دانستن راست از ناراست ندارد و هر آنچه را این "بزرگترهای
خردمند" به او بگویند را در جایگاه «واقعیت مسلم» میپذیرد. اگرنه «در واقعیت» خدا هرگز فراتر از همان اژدهای 7 سر نرفته.
پرسش دیگری که اینجا پیش میاید این است که پس چرا این همه آدم در گذر تاریخ به خدا و خدایان پرداختهاند؟ این یکی شاید فراتر از این جُستار برود و در اینجا اندکی به آن پرداخته بودیم: دین از دید فرگشت - صفحه 3
ولی بکوتاهی، شمار آدمهایی که به یک چیز میباورند هرگز آوند (دلیل) درستی آن چیز نبوده و نیست. برای نمونه تا پیش از سده 16 ام هم کمابیش 99.99999999
% مردم به گردش خورشید به دور زمین باور داشتند، ولی ناگهان در آمد که نه، این همه آدم اشتباه میکردند و این زمین است که بدور خورشید میگردد!
دریافت این باز هم برای ما سخت است، چرا که آدم یک «باشنده همبودین» یا «موجود اجتماعی» است و مانند همان کودک که
از پدر و مادر خود سخنشنوی دارد و هر چه بگویند را در جایگاه «واقعیت» میپذیرد، یک آدم نیز هر چیزی که آدمهای پیرامون وی بباورند و بگویند را میباورد.
ولی هم پدر و مادرها اشتباه میکنند، هم مردم اشتباه میکنند.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
آغازگر جُستار

sonixax (09-20-2012)
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)