Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
اخبار عجیب اسلامگرایان !
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 449

    جُستار: اخبار عجیب اسلامگرایان !

    Threaded View

    1. #11
      دفترچه نویس
      Points: 166,927, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Community Award
      بدون وضعیت
       
      Empty
       
      Russell آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      6,147
      جُستارها
      65
      امتیازها
      166,927
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      19,613
      از ایشان 15,276 بار در 5,851 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      67 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      اینم با مزست نسبتا:

      مباحث کلامی استاد جعفری و بر تراند راسل/ علی ربانی‌گلپایگانی

      فلسفه غرب ( نقد و چالش) | خداشناسی
      ‌اشاره‌
      نام‌ برتراند راسل‌ و - تا حد‌ی‌ - شخصیت‌ علمی‌ و فلسفی‌ او، برای‌ مخاطبان‌ این‌ بحث‌ ناآشنا نیست؛ در عین‌ حال، به‌ آن‌ دسته‌ از خوانندگان‌ محترم‌ که‌ خواهان‌ آشنایی‌ بیشتر با ابعاد شخصیت‌ او هستند، توصیه‌ می‌شود مقدمة‌ کتاب‌ برگزیده‌ افکار راسل، نوشته‌ پروفسور رابرت‌ اگنر، و نیز بحثی‌ که‌ در پایان‌ ترجمة‌ فارسی‌ همان‌ کتاب، به‌ قلم‌ مرحوم‌ استاد محمدتقی‌ جعفری‌ در تحلیل‌ شخصیت‌ راسل، آورده‌ شده‌ است، مطالعه‌ کنند. از طرفی، نام‌ و شخصیت‌ علمی‌ و فلسفی‌ مرحوم‌ علامه‌ محمدتقی‌ جعفری‌ برای‌ مخاطبان‌ آشناست.
      از ویژگی‌های‌ مشترک‌ دو متفکر و فیلسوف‌ نامبردار، توجه‌ و اهتمام‌ آنان‌ به‌ مقوله‌های‌ مختلف‌ در زمینة‌ فلسفه، مذهب‌ و انسان‌شناسی‌ است. به‌ عبارت‌ دیگر، پژوهش‌ فلسفی‌ در زمینة‌ انسان‌ و مذهب‌ در آثار این‌ دو فیلسوف‌ غرب‌ و شرق‌ جایگاه‌ برجسته‌ای‌ را به‌خود اختصاص‌ داده‌ است. با این‌ تفاوت‌ که‌ پژوهش‌های‌ لرد راسل‌ دراین‌باره‌ مبتنی‌ بر فلسفة‌ شکاکیت‌ و الحاد است، ولی‌ تحقیقات‌ استاد جعفری‌ از فلسفة‌ الهی‌ الهام‌ گرفته‌ است، و این‌ امر سبب‌ تفاوت‌ دیدگاه‌ آن‌ دو در این‌گونه‌ مسائل‌ گردیده‌ است؛ تفاوتی‌ که‌ استاد جعفری‌ را در جایگاه‌ منتقد افکار و اندیشه‌های‌ راسل‌ نشانده‌ است. در نوشتار حاضر، نمونه‌هایی‌ از نقدهای‌ استاد که‌ به‌ افکار و اندیشه‌های‌ راسل‌ دربارة‌ پاره‌ای‌ از مهم‌ترین‌ مسائل‌ کلامی، مربوط‌ می‌شود، بازگو شده‌ است. بدین‌ امید که‌ در عین‌ بزرگداشت‌ نام‌ و یاد آن‌ استاد فرزانه، گامی‌ هرچند کوتاه، از جانب‌ نگارنده، در راه‌ خدمت‌ به‌ فرهنگ‌ و اندیشة‌ دینی‌ برداشته‌ شده‌ باشد.(1)

      خدا در اندیشه‌ راسل‌
      بحث‌ دربارة‌ مفهوم‌ و وجود (چیستی‌ و هستی) خداوند؛ یکی‌ از مسائلی‌ است‌ که‌ ذهن‌ راسل‌ را به‌ خود مشغول‌ داشته‌ و در مناسبت‌های‌ گوناگون‌ دراین‌باره‌ سخن‌ گفته‌ است؛ ولی‌ آنچه‌ از مجموع‌ سخنان‌ وی‌ به‌ دست‌ می‌آید این‌ است‌ که‌ او هیچگاه‌ نتوانسته‌ یا نخواسته‌ است‌ این‌ مسئلة‌ بسیار مهم‌ را آن‌گونه‌ که‌ در خور شأن‌ یک‌ متفکر ژرف‌نگر است، مورد مطالعه‌ قرار دهد، بلکه‌ از کنار آن‌ با تسامح‌ و تساهلی‌ غیر موجه‌ گذشته‌ است. این‌ امر - به‌ علاوة‌ تصور نادرستی‌ که‌ وی‌ از خدا داشت، و نارسایی‌ الهیات‌ مسیحی‌ - را می‌توان‌ از جمله‌ عواملی‌ دانست‌ که‌ وی‌ را به‌ پرتگاه‌ شکاکیت‌ و الحاد کشانده‌ است. اینک‌ برای‌ روشن‌ شدن‌ این‌ مدعا، نمونه‌هایی‌ از عبارات‌ راسل‌ را با نقدهای‌ استاد جعفری‌ دراین‌باره‌ نقل‌ می‌کنیم:

      تصور خدا
      راسل: اگر خدایی‌ وجود داشته‌ باشد، اگر بخواهد بدین‌ خاطر که‌ عده‌ای‌ در وجودش‌ شک‌ و تردید می‌کنند، رنجیده‌ خاطر شود، من‌ او را موجودی‌ خودبین‌ و متکبر خواهم‌ پنداشت(2).
      استاد جعفری: من‌ نمی‌دانم‌ چه‌ خدایی‌ است‌ که‌ اگر این‌ موجودات‌ ضعیف‌ بخواهند در وجودش‌ شک‌ و تردید کنند، متأثر و رنجیده‌ خاطر خواهد گشت؟ حیف‌ است‌ آن‌ خدایی‌ که‌ چنین‌ وضعی‌ داشته‌ باشد، فکر آقای‌ راسل‌ را اشغال‌ نماید. معلوم‌ نیست‌ آقای‌ راسل‌ با خدای‌ عامیان‌ جنگ‌ و ستیز می‌کند، یا با خدایی‌ که‌ در مغز پیامبران‌ و طلایه‌داران‌ فکری‌ از قبیل‌ انیشتین‌ و وایتهد و افلاطون‌ جلوه‌ کرده‌ است.
      تهدیداتی‌ که‌ به‌ وسیله‌ عقلا و پیشوایان‌ ماورأالطبیعه‌ برای‌ خداشناسان‌ صورت‌ گرفته‌ است، نه‌ برای‌ این‌ است‌ که‌ خداوند، در صورت‌ شناخته‌ نشدن، رنجیده‌ خاطر می‌گردد، بلکه‌ برای‌ آن‌ است‌ که‌ اگر انسانی‌ که‌ عقل‌ و فهم‌ و وجدان‌ دارد و می‌تواند با شناختن‌ آن‌ موجود اعلی، موقعیت‌ واقعی‌ خود را درک‌ کند در این‌ کار مسامحه‌ نموده‌ و به‌ خور و خواب‌ و خشم‌ و شهوت‌ بپردازد. چنین‌ انسانی‌ مانند یک‌ حیوان‌ پست‌ به‌ زندگی‌ خود ادامه‌ داده‌ به‌ جای‌ تکامل، خود را به‌ سراشیب‌ حیوانیت‌ سقوط‌ می‌دهد.
      احتمال‌ این‌که‌ خدا در صورت‌ عدم‌ اعتنای‌ افراد بشر به‌ مقام‌ شامخ‌ او رنجیده‌ خاطر گردد، موجب‌ احتمال‌ نقص‌ در وجود خدا می‌باشد؛ در صورتی‌ که‌ خداوندی‌ که‌ برای‌ افکار عالی‌ مطرح‌ است، حتی‌ از ذات‌ خود نفع‌ یا ضرر نمی‌بیند؛ چه‌ رسد به‌ این‌که‌ دیگران‌ به‌ او نفع‌ یا ضرری‌ برسانند(3).

      خدا و جهان‌
      راسل: با آن‌که‌ علم‌ هیئتی‌ که‌ در کتاب‌های‌ تحصیلی‌ ما گنجانده‌ شده‌ بر مبنای‌ عقاید کپرنیک‌ قرار دارد، با این‌ حال، هنوز این‌گونه‌ طرز تفکر در مذهب‌ و اخلاقیات‌ ما نفوذی‌ ننموده‌ و اعتقادات‌ کهن‌ ما را در مورد علم‌ هیئت‌ دگرگون‌ نکرده‌ است. هنوز هم‌ مردم‌ فکر می‌کنند که‌ نقشه‌های‌ خدایی‌ در این‌ دنیا اثر دارند و قدرتی‌ الهی‌ نه‌ تنها به‌ دنبال‌ تحقق‌ خوبی‌هاست، بلکه‌ افراد بدکاره‌ را نیز تنبیه‌ می‌کند.(4)
      استاد جعفری: «ظاهراً‌ آقای‌ راسل‌ باید اطلاع‌ داشته‌ باشند که‌ در بین‌ همین‌ مردم‌ امثال‌ نیوتون‌ و انیشتین‌ هم‌ وجود دارد که‌ اولی‌ می‌گوید «جاذبیت، بدون‌ تکیه‌ به‌ یک‌ نیروی‌ عالی‌تر به‌ عنوان‌ خدا نمی‌تواند برقراری‌ سیستم‌ منظومه‌ شمسی‌ را معین‌ کند.» و دومی‌ هم‌ خداوند را به‌ عنوان‌ حافظ‌ قوانین‌ معرفی‌ می‌کند.
      گذشته‌ از این‌ دو دانشمند، تعداد زیادی‌ از متفکرین‌ دیگر که‌ عموماً‌ از علمای‌ درجة‌ یک‌ بوده‌اند نیز نظارت‌ خداوند را بر نظام‌ جهان‌ هستی‌ به‌ عبارت‌های‌ گوناگون‌ گوشزد کرده‌اند. از طرف‌ دیگر، یکی‌ از نظریات‌ چهارگانه‌ای‌ که‌ دربارة‌ قانون‌ طبیعت‌ گفته‌ شده، قانون‌ عدم‌ ذاتی‌ است‌ که‌ بیان‌ ادبی‌ آن‌ به‌ صورت‌ زیر است:
      جهان‌ کل‌ است‌ و در هر طرفة‌العین‌عدم‌ گردد و لایبقی‌ زمانین‌
      به‌ عبارت‌ دیگر، موجودات‌ و روابط‌ جهان‌ طبیعت‌ در هر زمان‌ مانند ریزش‌ فوتون‌ در حال‌ استمرار و تحول‌ است، و چون‌ ذر‌ات‌ ماده‌ نمی‌تواند این‌ حرکات‌ سیستماتیک‌ را دقیقاً‌ ایجاد کند، پس‌ در هر آن، نظارت‌ خداوند‌ این‌ موجود را در جهان‌ هستی‌ به‌ وضع‌ خود نگه‌ می‌دارد.
      در این‌ صورت‌ این‌ که‌ آقای‌ راسل‌ می‌گوید «... مردم...» بایستی‌ در این‌ کلمة‌ مردم‌ دقت‌ شود، از این‌ مردم، صدها نفر در مقام‌ نیوتونی‌ قرار دارند، و گفتة‌ آنان‌ هم‌ به‌ قرار فوق‌ بود که‌ بیان‌ کردیم. اگر آقای‌ راسل‌ همین‌ گفتة‌ بالا را به‌طور محسوس‌ و تجربی‌ رد کند، این‌ بحث‌ به‌طور موضوعی‌ حل‌ خواهد شد.(5»)
      ‌خدا و زندگی‌ انسان‌
      راسل: من‌ همیشه‌ نامه‌هایی‌ از مردم‌ دریافت‌ می‌کنم؛ به‌ این‌ مضمون‌ که‌ خداوند خود نگهداری‌ خواهد کرد، اما خداوند در گذشته‌ هرگز چنین‌ کاری‌ را نکرده‌ است‌ و من‌ نمی‌دانم‌ آنها چرا فکر می‌کنند که‌ خداوند در آینده‌ این‌ کار را خواهد کرد.(6)
      استاد جعفری: اولاً: خیلی‌ به‌ جا بود که‌ آقای‌ راسل‌ بگویند که‌ در گذشته‌ چه‌ می‌توانست‌ انجام‌ بگیرد، و چه‌ انجام‌ گرفته‌ است، و چه‌ انجام‌ نگرفته‌ است، همچنین‌ در آینده‌ چه‌ می‌تواند انجام‌ بگیرد، چه‌ انجام‌ خواهد گرفت، و چه‌ انجام‌ نخواهد گرفت. در جواب‌ این‌ سئوال، گمان‌ نمی‌کنم‌ آقای‌ راسل‌ مطلب‌ روشنی‌ را بیان‌ کند؛ زیرا مطابق‌ اصول‌ منطقی، ما هنگامی‌ می‌توانیم‌ دخالت‌ علتی‌ را در معلول‌ مفروضی‌ منکر شویم‌ که‌ تمامی‌ اجزا و پدیده‌های‌ آن‌ معلول‌ را بررسی‌ کرده‌ و علل‌ هر یک‌ از آنها را مشخص‌ کرده‌ و قطع‌ پیدا کنیم‌ که‌ علت‌ مفروض‌ هیچ‌گونه‌ دخالتی‌ در اجزا و شؤ‌ون‌ معلول‌ مفروض‌ نداشته‌ است. اما در صورتی‌ که‌ بعضی‌ از علل‌ اجزای‌ معلول‌ را تشخیص‌ داده‌ و از فهمیدن‌ علل‌ سایر اجزای‌ آن‌ معلول‌ ناتوان‌ بوده‌ باشیم، هیچ‌گونه‌ حقی‌ برای‌ انکار نداریم. بلی، نهایت‌ امر این‌ است‌ که‌ نمی‌توانیم‌ اثبات‌ کنیم‌ که‌ علت‌ مشخص‌ دیگری‌ در باقی‌ اجزای‌ ناشناخته، دخالت‌ داشته‌ است.
      نتیجة‌ منطقی‌ این‌ بررسی، این‌ است‌ که‌ ما باید سکوت‌ کنیم‌ نه‌ انکار جزئی، و این‌ همان‌ سیستم‌ فلسفی‌ است‌ که‌ آقای‌ راسل‌ با کوشش‌ زیاد به‌ مردم‌ توصیه‌ کرده‌ است‌ که‌ انسان‌ باید در نظریات‌ خود جایی‌ هم‌ برای‌ شک‌ داشته‌ باشد. باید به‌ این‌ جمله‌ اضافه‌ کرد: مخصوصاً‌ در مثل‌ چنین‌ مسئلة‌ بااهمیتی. زیرا ما می‌دانیم‌ که‌ در تاریخ‌ بشریت، از قدیمی‌ترین‌ اعصار و قرون‌ تاکنون، میلیاردها حوادث‌ اتفاق‌ افتاده‌ است. ما با صدها حدس‌ و تخمین‌ بعضی‌ از آنها را مشخص‌ می‌کنیم، اما نمی‌دانیم‌ که‌ خود آن‌ علل‌ برای‌ چه‌ وجود پیدا کرده‌ است. به‌ اضافه‌ این‌ که‌ در مقابل‌ همان‌ علل، میلیون‌ها حوادث‌ برای‌ ما مجهول‌ جلوه‌ می‌کند. در این‌ صورت، حق‌ اثبات‌ و نفی‌ دربارة‌ دخالت‌ عللی‌ که‌ برای‌ عدة‌ زیادی‌ منطقی‌ جلوه‌ می‌کند، نداریم.
      البته‌ خیلی‌ روشن‌ است‌ که‌ هیچ‌ مذهب‌ صحیحی‌ نمی‌گوید وقتی‌ بیمار شدی‌ به‌ پزشک‌ مراجعه‌ مکن، زیرا خدا ترا شفا خواهد داد؛ اگر احتیاج‌ به‌ مسکن‌ پیدا کردی‌ برو در وسط‌ بیابان‌ بنشین، ناگهان‌ خواهی‌ دید یک‌ ساختمان‌ مجلل‌ و مفروش‌ با قالی‌های‌ ابریشمی‌ از طرف‌ خدا ایجاد خواهد شد! همین‌ گونه‌ است‌ سایر شؤ‌ون‌ زندگی. چنان‌که‌ هیچ‌ مذهب‌ صحیحی‌ چنین‌ احکام‌ خلاف‌ منطقی‌ صادر نمی‌کند، همچنین‌ محال‌ است‌ که‌ مذهب‌ بگوید: «هنگامی‌ که‌ دیدید دو نفر یا دو جامعه‌ به‌ ستیز برخاسته‌اند، شما ساکت‌ بنشینید، خدا اصلاح‌ می‌کند». ما بایستی‌ در این‌ که‌ مقصود مقامات‌ عالیة‌ خداشناسان‌ و ارباب‌ مذاهب‌ حقیقی‌ که‌ می‌گویند «خداوند اصلاح‌ کرده‌ است» و «خداوند اصلاح‌ خواهد کرد» چیست، دقت‌ بسیار کنیم.
      من‌ عقیده‌ دارم‌ بزرگ‌ترین‌ هدف‌ آنان‌ باید دو چیز بوده‌ باشد: یکی‌ این‌ که‌ خداوند برای‌ جوامع‌ بشریت‌ راهنمایان‌ عالی‌ مقامی‌ فرستاده‌ است‌ که‌ آنها می‌توانند خواست‌های‌ خداوند را که‌ اصلاح‌ و عدالت‌ در روی‌ زمین‌ است، تبلیغ‌ و عملی‌ کنند. علاوه‌ بر این، عقول‌ سلیمه‌ای‌ به‌ افراد انسانی‌ عطا کرده‌ است‌ که‌ بتوانند حق‌ را از باطل‌ تشخیص‌ دهند، و به‌ کمک‌ آن‌ عقل‌های‌ سلیم‌ و آن‌ راهنمایان‌ برای‌ خود زندگی‌ صحیحی‌ ایجاد کنند.
      بر این‌ اساس، در مورد این‌ جمله‌ که‌ «خداوند جهان‌ را حفظ‌ خواهد کرد.» جمله‌ای‌ که‌ در نامه‌هایی‌ که‌ راسل‌ دریافت‌ کرده‌ نوشته‌ شده‌ است، یکی‌ از دو معنای‌ زیر ممکن‌ است‌ مقصود بوده‌ باشد:
      1. خداوند وسایل‌ زندگی‌ و بقای‌ حیات‌ را در اختیار ما گذاشته‌ است‌ و ما بایستی‌ طبق‌ دستور او بکوشیم‌ و به‌ زندگی‌ منظم‌ خود ادامه‌ دهیم.
      2. این‌ اشخاص، با مطالعة‌ وضع‌ کنونی، به‌ کلی‌ از اصلاحات‌ با وسایل‌ معمولی‌ ناامید گشته‌اند، مانند آن‌ بیماری‌ که‌ از تمامی‌ وسایل‌ معمولی‌ مأیوس‌ شده‌ و به‌ مبدأ اصلی‌ متوجه‌ شده‌ است.
      در فرض‌ نخست، هیچ‌گونه‌ اشکالی‌ یافت‌ نمی‌شود، و همگان‌ آن‌ را خواهد پذیرفت. و در فرض‌ دوم، اگر ما راه‌های‌ اصلاحی‌ را می‌دانیم، باید در پاسخ‌ آنها بنویسیم: «ناامید نشوید، زیرا خداوند همة‌ وسایل‌ اصلاحی‌ را در اختیار ما قرار داده‌ و ما نیز باید در این‌ راه‌ کوشش‌ کنیم». و اگر خود هم‌ راه‌ چاره‌ای‌ در نظر نداریم، منطقی‌ نیست‌ که‌ آنها را از توجه‌ به‌ مبدأ بازداریم، و دستخوش‌ اضطراب‌ و بدبختی‌ سازیم.
      آقای‌ راسل، از جنبة‌ عملی، می‌بایست‌ در نظر بگیرد که‌ بحث‌ دربارة‌ این‌ که‌ خداوند در گذشته‌ در مورد زندگی‌ انسان‌ چه‌ کرده‌ و در آینده‌ چه‌ خواهد کرد، از حساس‌ترین‌ مسائل‌ فلسفی‌ است‌ که‌ با شناخت‌های‌ حسی‌ و از طریق‌ آزمایش‌های‌ علمی‌ نمی‌توان‌ دربارة‌ آنها اظهار نظر کرد. راسل‌ خود اذعان‌ دارد که‌ شناخت‌های‌ علمی، قسمت‌ بسیار ناچیزی‌ از مسائلی‌ را که‌ نوع‌ بشر بدان‌ علاقه‌ دارد، و باید هم‌ علاقه‌ داشته‌ باشد، دربرمی‌گیرد. طبق‌ این‌ اعتراف، راسل‌ نمی‌تواند دخالت‌ خداوند در جهان‌ را در گذشته‌ و آینده‌ نفی‌ کند.
      ‌آیا مذهب، سودمند است‌ یا زیانبار؟
      راسل: من‌ فکر می‌کنم، اغلب‌ نتایج‌ مذهب‌ در تاریخ‌ مضر بوده‌ است. با این‌ که‌ مذهب‌ سبب‌ شد که‌ کاهنان‌ مصری‌ تقویم‌ را اختراع‌ نموده‌ و به‌ وقوع‌ خسوف‌ و کسوف‌ توجه‌ کنند، به‌ طوری‌ که‌ بتوانند در آن‌ موقع‌ آن‌ را پیش‌بینی‌ کنند، و نظایر اینها از نتایج‌ مفید مذهب‌ بوده‌ است، ولی‌ من‌ فکر می‌کنم‌ که‌ بسیاری‌ از نتایج‌ مذهب‌ زیانبار بوده‌ است. این‌ زیان‌آوری‌ این‌ است‌ که‌ در مذهب، مردم‌ بایستی‌ به‌ چیزهایی‌ عقیده‌مند باشند که‌ دلیل‌ صحیحی‌ برای‌ وجود آنها نیست، و این‌ موضوع‌ برای‌ مذاهب‌ بسیار قابل‌ اهمیت‌ است. مذهب‌ افکار مردم‌ و سیستم‌های‌ تربیتی‌ آنها را تخطئه‌ می‌کند؛ یعنی‌ می‌گوید: عقیدة‌ جزمی‌ به‌ فلان‌ مسئله‌ صحیح‌ و عقیده‌ به‌ چیزهای‌ دیگر غلط‌ است. بدون‌ این‌ که‌ مردم‌ در سؤ‌ال‌ از حق‌ یا باطل‌ بودن‌ آن‌ مسائل‌ مفروض‌ حقی‌ داشته‌ باشند. اصولاً‌ مذهب‌ زیان‌های‌ زیادی‌ داشته‌ است. مقدار زیادی‌ مقدس‌ شمردن‌ محافظه‌کاری‌ و چسبیدن‌ به‌ عادات‌ کهن‌ و محترم‌ شمردن‌ تعصب‌ و کینه‌توزی‌ و اندازة‌ تعصبی‌ که‌ در مذهب‌ وجود دارد - مخصوصاً‌ در اروپا - کاملاً‌ وحشتناک‌ است.(7)
      استاد جعفری: همان‌گونه‌ که‌ خود آقای‌ راسل‌ در پاسخ‌ به‌ سؤ‌ال‌ دیگری‌ یادآور شده‌ است، باید هدف‌ بانیان‌ مذاهب‌ را از روش‌ و رفتار پیروان‌ مذاهب‌ جدا کرد؛ چنان‌ که‌ گفته‌ است: «تعالیم‌ بانیان‌ مذاهب‌ کمتر با اعمال‌ پیروانشان‌ ارتباط‌ دارد. به‌ عنوان‌ مثال، من‌ افرادی‌ نظامی‌ را می‌بینم‌ که‌ تصور می‌کنند عقاید مسیحیت‌ در مبارزه‌ با نیروهای‌ شرقی‌ اهمیت‌ بسیار دارد. من‌ موعظة‌ عیسی‌ را در بالای‌ کوه‌ مکرر خوانده‌ام. حتی‌ یک‌ کلمه‌ دربارة‌ تشویق‌ به‌ استعمال‌ بمب‌ هیدروژنی‌ پیدا نکرده‌ام».
      تعالیم‌ پیامبران‌ و اهداف‌ آسمانی‌ در قرآن‌ کریم‌ به‌ طور مبسوط‌ بیان‌ شده‌ است. برخی‌ از سرفصل‌های‌ مهم‌ دعوت‌های‌ پیامبران‌ عبارت‌ است‌ از:
      1. همگی‌ در سلم‌ و صفا زندگی‌ کنید؛
      2. بت‌پرستی‌ مکنید و خدای‌ واحد را بپرستید؛
      3. در روی‌ زمین‌ فساد نکنید؛
      4. از گذشتگان‌ خود - که‌ راه‌ انحراف‌ را پیموده‌اند تقلید نکنید؛
      5. خدا را نیایش‌ کنید؛
      6. از اموالتان‌ انفاق‌ کنید؛
      7. طلا و نقره‌ را ذخیره‌ نکرده، اجتماع‌ را به‌ فلاکت‌ نکشانید...
      آری‌ پیامبران، به‌ انگیزة‌ اصلاح‌ جوامع‌ بشری‌ برخاسته‌اند؛ برای‌ نجات‌ دادن‌ بشر از دست‌ فراعنه‌ برانگیخته‌ شده‌اند، و بشر را از تاریکی‌های‌ نادانی‌ به‌ روشنایی‌ دانش‌ سوق‌ داده‌اند؛ در جهت‌ حل‌ اختلافات‌ تلاش‌ کرده‌اند؛ برای‌ برپایی‌ عدالت‌ مبعوث‌ شده‌اند.
      با توجه‌ به‌ اهداف‌ و تعالیم‌ یاد شده، گمان‌ نمی‌رود که‌ امثال‌ آقای‌ راسل‌ در ضرورت‌ مذهب‌ و فواید آن‌ کوچک‌ترین‌ تردیدی‌ داشته‌ باشند. چرا که‌ با اجرای‌ اهداف‌ مزبور، همة‌ آرمان‌های‌ اصیل‌ بشر برآورده‌ خواهد شد. با توجه‌ به‌ چنین‌ اهداف‌ و آرمان‌هایی‌ است‌ که‌ دین‌ می‌تواند از عهدة‌ جواب‌ این‌ پرسش‌ها برآید:
      از کجا آمده‌ایم؟ برای‌ چه‌ آمده‌ایم؟ و به‌ کجا خواهیم‌ رفت؟ در حالی‌ که‌ هیچ‌یک‌ از مکاتب‌ فلسفی‌ و اجتماعی‌ قدرت‌ پاسخگویی‌ به‌ سؤ‌الات‌ مزبور را از خود بروز نداده‌اند.
      مذاهب‌ حقه‌ - مطابق‌ برنامه‌هایی‌ که‌ متذکر شدیم‌ - می‌خواهند انسان‌ را با سوق‌ دادن‌ به‌ سوی‌ یک‌ موجود ازلی‌ و ابدی، تعلیم‌ داده‌ و تربیت‌ کنند، و این‌ ادعا را هم‌ در طول‌ تاریخ‌ به‌ خوبی‌ اثبات‌ کرده‌اند. مسلماً‌ آقای‌ راسل‌ هم، از روی‌ تواریخ‌ مسلم‌ دنیای‌ بشریت، می‌دانند که‌ مذهب‌ اسلام‌ در یکی‌ از وحشی‌ترین‌ نقاط‌ کرة‌ زمین‌ که‌ حتی‌ انسان‌ را از آن‌ جهت‌ که‌ دختر بود، زنده‌ به‌ گور می‌کردند، ظهور کرد، و در اندک‌ مدتی‌ پیروان‌ خود را که‌ نژادها و محیط‌های‌ مختلفی‌ داشتند، به‌ آن‌چنان‌ کمالی‌ رساند، که‌ توانستند قرن‌های‌ متمادی‌ یگانه‌ مشعل‌دار علم‌ و صنعت‌ و اخلاق‌ و اقتصاد و سیاست‌ صحیح‌ باشند.
      این‌ ملت‌ عقب‌افتاده، پس‌ از اندک‌ مدتی، کتابخانه‌ای‌ در اسپانیا تأسیس‌ کرد که‌ شش‌ صد هزار مجلد کتاب‌ داشت. در تمام‌ فنون‌ پزشکی‌ و علوم‌ طبیعی‌ به‌ طور کلی، و ریاضیات‌ و هیئت‌ و تاریخ‌ و جغرافیا و... اولین‌ دانشمندان‌ را ترتیب‌ نمود، و از سقوط‌ حتمی‌ دانش‌ جلوگیری‌ کرد. آیا مناسب‌ نیست‌ که‌ ما در رسیدگی‌ به‌ نتایج‌ مذاهب، به‌ اضافة‌ کارهای‌ کاهنان‌ مصری، مراتب‌ مزبور را هم‌ در نظر بگیریم.
      خلاصه، اگر آقای‌ راسل‌ و امثال‌ او برای‌ زندگی‌ پاکیزه‌ تلاش‌ می‌کنند، این‌ همان‌ دستوری‌ است‌ که‌ مذاهب‌ حقه‌ می‌دهند. اما راجع‌ به‌ این‌ که‌ مذهب، افکار مردم‌ و سیستم‌های‌ تربیتی‌ را تخطئه‌ می‌کرد، البته‌ هر مکتب‌ جدید که‌ مطابق‌ آرمان‌ واقعی‌ بشری‌ ارائه‌ شود، بایستی‌ قواعد اندیشه‌های‌ جامعة‌ گذشته‌ را تغییر دهد.
      آری، مسائل‌ بی‌اساس‌ که‌ سوداگران‌ به‌ عنوان‌ مذهب‌ ساخته‌ و منتشر کرده‌اند، و تبهکاری‌هایی‌ که‌ از این‌ طریق‌ انجام‌ داده‌اند، یکی‌ از اسباب‌ شرمساری‌ بشر است‌ که‌ نتوانسته‌ است‌ حق‌ را از باطل‌ تشخیص‌ داده‌ و به‌ سودجویان، میدان‌ تاخت‌ و تاز ندهد. ما با راسل‌ در این‌ مطلب‌ هم‌عقیده‌ایم‌ که‌ در تاریخ‌ بشری، صدها عمل‌ زیانبار به‌ عنوان‌ مذهب‌ صورت‌ گرفته‌ و آسیب‌های‌ جبران‌ناپذیری‌ به‌ بشریت‌ وارد ساخته‌ است، ولی‌ این‌ درندگی‌ و حیوان‌ صفتی، هیچ‌گونه‌ ارتباطی‌ به‌ مذاهب‌ حقه‌ ندارد.
      ‌مذهب‌ و تعبد
      استاد جعفری: آقای‌ راسل‌ مذهب‌ را به‌ خاطر دعوت‌ به‌ عقاید جزمی‌ و تعبدی‌ تخطئه‌ کرده‌ است. در این‌ باره‌ باید گفت: اصول‌ و فروع‌ مذاهب‌ حقه، مخصوصاً‌ اسلام، بر دو قسم‌ است:
      1. یک‌ عده‌ اصول‌ و فروعی‌ است‌ که‌ کاملاً‌ با عقل‌ منطقی‌ و علمی‌ می‌توان‌ توضیح‌ و تفسیر کرد؛
      2. بعضی‌ از احکام‌ هستند که‌ عقل‌ دربارة‌ آن‌ ساکت‌ است؛ نه‌ نفی‌ می‌کند و نه‌ اثبات.
      قسم‌ اول، جای‌ بحث‌ و تردید نیست. قسم‌ دوم‌ را چون‌ عقل‌ نه‌ اثبات‌ می‌کند و نه‌ نفی، از آن‌ جهت‌ که‌ به‌ طور کلی‌ عقل‌ صحت‌ مذهب‌ مفروض‌ را قبول‌ کرده‌ است، باز جای‌ اعتراض‌ نیست؛ زیرا نهایت‌ این‌ است‌ که‌ عقل‌ به‌ جهت‌ محدودیتش‌ از علل‌ واقعی‌ آن‌ آگاهی‌ ندارد.
      پیروی‌ انسان‌ از این‌ قسم‌ احکام، هیچ‌گونه‌ مخالفتی‌ با منطق‌ ندارد؛ زیرا اکثریت‌ قریب‌ به‌ اتفاق‌ جوامع‌ بشری، از اولین‌ دورانی‌ که‌ از حقوق‌ و قوانین‌ معینه‌ای‌ تبعیت‌ کرده‌ است، از علل‌ واقعی‌ آن‌ حقوق‌ و قوانین‌ آگاهی‌ نداشته‌ است، بلکه‌ همین‌ اندازه‌ قناعت‌ کرده‌ که‌ بگوید باید به‌ قوانین‌ سر تسلیم‌ فرود آورد؛ زیرا بزرگان‌ قوم‌ آنها را تصویب‌ کرده‌اند. وقتی‌ از بزرگان‌ قوم‌ دربارة‌ علل‌ این‌ حقوق‌ و قوانین‌ می‌پرسی، پاسخ‌ می‌دهند: عادات‌ و رسوم‌ و روش‌ عمومی‌ انسان‌ها چنین‌ اقتضا می‌کند.
      پس‌ به‌ مجرد این‌که‌ بشر، در یک‌ مذهبی‌ نتوانست‌ علل‌ بعضی‌ از احکام‌ آن‌ مذاهب‌ را بفهمد، دلیل‌ بر نادرستی‌ آن‌ مذهب‌ نخواهد بود. اما در احکام‌ و قوانینی‌ که‌ برخلاف‌ عقل‌ بوده‌ باشد - به‌ طوری‌ که‌ عقل‌ بر مخالفت‌ آن‌ با حقیقت‌ حکم‌ کند - به‌ هیچ‌ وجه‌ چنین‌ احکامی‌ در مذاهب‌ حقه‌ وجود ندارد. البته‌ باید در نظر گرفت‌ که‌ از تمامی‌ مذاهب‌ حقه‌ آنچه‌ که‌ توانسته‌ است‌ خود را حفظ‌ کند و از دستبرد انحرافات‌ مصون‌ باشد، مذهب‌ اسلام‌ است. پس‌ هر مسئله‌ای‌ که‌ مخالف‌ صریح‌ عقل‌ باشد، مسلماً‌ از ساخته‌های‌ سودجویان‌ و منحرفان‌ است، و نمی‌توان‌ آن‌ را به‌ حساب‌ مذاهب‌ حقه‌ گذاشت.
      ‌قانون‌ کلی‌ تعبد
      از آن‌جا که‌ برخی، تعبدی‌ بودن‌ احکام‌ دینی‌ را دلیل‌ بر نادرستی‌ مذهب‌ پنداشته‌اند،لازم‌ است‌ قانون‌ کلی‌ تعبد را توضیح‌ دهیم:
      حکم‌ تعبدی، در نظر برخی‌ از افراد، حکمی‌ است‌ که‌ انسان‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ نمی‌تواند علت‌ آن‌ را بفهمد. و این‌ همان‌ است‌ که‌ در اخلاق‌ تابو(8) مطرح‌ است؛ یعنی‌ احکام‌ و دستوراتی‌ که‌ به‌ کلی‌ عاری‌ از دلیل‌ است. این‌ تصور دربارة‌ حکم‌ تعبدی، بی‌اساس‌ است.
      حکم‌ تعبدی‌ در اصطلاح‌ مذاهب‌ حقه، مخصوصاً‌ در اصطلاح‌ فقهای‌ اسلام، این‌ است‌ که‌ انسان‌ کاری‌ را به‌ انگیزة‌ توجه‌ به‌ خداوند و با استناد به‌ امر او، انجام‌ دهد. در حالی‌ که‌ اخلاق‌ تابو هیچ‌گونه‌ استنادی‌ به‌ خداوند ندارد. گرچه‌ برای‌ اغلب‌ وظایف‌ تعبدی، برحسب‌ ظاهر، علتی‌ به‌ نظر نمی‌رسد، ولی‌ منطقی‌ نیست‌ که‌ هر حادثه‌ و حکمی‌ را که‌ نفهمیدیم، بدون‌ تأمل‌ آن‌ را بیهوده‌ و بی‌معنا قلمداد کنیم؛ وگرنه‌ باید اغلب‌ حقوق‌ و قوانین‌ اجتماعی‌ را بی‌اساس‌ بینگاریم؛ چراکه‌ فلسفه‌ و علل‌ آنها کاملاً‌ شناخته‌ نیستند. چون‌ که‌ کلود دوپاکیه‌ در مقدمة‌ کتاب‌ تئوری‌ کلی‌ و فلسفه‌ حقوق‌ گفته‌ است:
      باید تصدیق‌ کرد که‌ ایده‌های‌ کلی‌ در سرزمین‌ حقوق‌ مبهم‌اند، حدود و ثغور مفاهیم‌ ذهنی‌ اصلی، غیر قطعی‌ و مورد ایرادند، مصطلحات‌ عرفی‌ درهم‌ و برهم‌ می‌باشد. بدون‌ شک، همین‌ امر است‌ که‌ تودة‌ حقوق‌دانان‌ را از این‌ بررسی‌ دور می‌کند.
      اصولاً‌ با توجه‌ به‌ رابطة‌ شدیدی‌ که‌ مبانی‌ حقوق‌ با فلسفة‌ نظری، جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، و روش‌شناسی‌ اقوام‌ (دموگرافی)(9) دارد، باید گفت‌ درک‌ فلسفة‌ حقوق‌ برای‌ عموم‌ افراد ممکن‌ نیست. و از این‌ جهت‌ باور و عمل‌ آنان‌ در این‌باره، جنبة‌ تعبدی‌ و یا شبیه‌ به‌ اخلاق‌ تابو دارد.
      در هر حال، امور تعبدی‌ در دین‌ اسلام‌ و دیگر مذاهب‌ حقة‌ پیش‌ از اسلام، یک‌ علت‌ و هدف‌ اصلی‌ دارد که‌ عبارت‌ است‌ از خضوع‌ و تسلیم‌ و توجه‌ به‌ مقام‌ شامخ‌ خداوندی. به‌ عبارت‌ ساده‌تر، مقصود اصلی‌ از امور تعبدی، اظهار بندگی‌ به‌ درگاه‌ معبود است؛ اگر چه‌ خودِ‌ کیفیاتِ‌ ویژة‌ آنها قابل‌ شناخت‌ منطق‌ عادی‌ نبوده‌ باشد. دراین‌باره‌ در منابع‌ اسلامی‌ مطالب‌ فراوان‌ و مهمی‌ وجود دارد که‌ برخی‌ را یادآور می‌شویم:
      1. فلسفة‌ روزه‌داری‌ از نظر قرآن‌ به‌ دست‌ آوردن‌ روحیه‌ تقوا و پرهیزگاری‌ است. (بقره/ 183).
      2. فلسفة‌ قربانی‌ کردن‌ در حج، تمرین‌ صفت‌ تقوا و پروا از مخالفت‌ با خداست. (حج/ 37).
      3. امام‌ علی(ع) فلسفة‌ حج‌ و آداب‌ و فرایض‌ آن‌ را پیراستن‌ نفس‌ از صفت‌ ناپسند تکبر و آراستن‌ دل‌ به‌ زیور فروتنی‌ دانسته‌ است.(10)
      4. امام‌ رضا(ع) دربارة‌ فلسفه‌ احکام‌ تعبدی‌ در شرایع‌ الهی‌ فرموده‌ است: هدف‌ این‌ است‌ که‌ مردم‌ یاد خدا را فراموش‌ نکنند، و ادب‌ توجه‌ به‌ مقام‌ او را ترک‌ ننمایند، و از امر و نهی‌ او، به‌ این‌ جهت‌ که‌ صلاح‌ و پایداری‌ مردم‌ در آنهاست، سرباز نزنند، اگر آنان‌ بدون‌ تعبد به‌ حال‌ خود واگذار شوند، دل‌های‌ آنان‌ به‌ خشونت‌ و قساوت‌ می‌گراید.(11)
      ‌وجود خدا و اصل‌ علیت‌
      راسل: اگر برای‌ هر کاری‌ علتی‌ لازم‌ داریم، پس‌ وجود خدا هم‌ علتی‌ می‌خواهد. و اگر امکان‌ وجود چیزی‌ بدون‌ علت‌ می‌رود، چرا خداوند را بدون‌ علت‌ قبول‌ کنیم‌ و طبیعت‌ را همان‌ خدا نپنداریم؟ می‌بینید که‌ بدین‌ طریق، ثابت‌ کردن‌ وجود خدا کار مهملی‌ است‌ و نظیر تفکر هندی‌هاست‌ که‌ می‌گفتند دنیا بر روی‌ یک‌ فیل‌ قرار دارد و آن‌ فیل‌ هم‌ سوار بر یک‌ لاک‌پشت‌ است! اما همین‌ که‌ از ماجرای‌ آن‌ لاک‌پشت‌ جویا می‌شدید، از شما می‌خواستند که‌ موضوع‌ صحبت‌ را عوض‌ کنید. به‌ هر صورت‌ اثبات‌ وجود خدا از این‌ راه‌ با معناتر از مثال‌ فوق‌ نیست.(12)
      استاد جعفری: تمام‌ مشکلاتی‌ که‌ آقای‌ راسل‌ را در مبحث‌ الهیات‌ مضطرب‌ ساخته، این‌ است‌ که‌ ایشان‌ در این‌باره، به‌ اندازة‌ سایر مباحث‌ دقت‌ نکرده‌ است. گویا راسل‌ در مورد خداوند، مانند انسان‌ و درخت‌ و غیره، سابقة‌ نیستی‌ سراغ‌ گرفته‌ است؛ بدین‌ جهت‌ این‌ سؤ‌ال‌ که‌ علت‌ خداوند چه‌ بوده‌ است، به‌ فکر وی‌ خطور کرده‌ است. ولی‌ آقای‌ راسل‌ باید بداند که‌ در مفهوم‌ خدا ازلیت‌ مطرح‌ است. و ازلیت‌ با سابقة‌ نیستی‌ سازگار نیست. و چون‌ سابقة‌ نیستی، با نظر به‌ ذات‌ خداوند محال‌ است، پس‌ این‌ سؤ‌ال‌ که‌ علت‌ وجود خداوند چیست، کاملاً‌ غیر منطقی‌ است. و این‌ برخلاف‌ طبیعت‌ است‌ که‌ تمام‌ اجزای‌ آن‌ محکوم‌ به‌ قانون‌ علیت‌ است، یا حداقل‌ در تغییر است. بنابراین‌ هرگز نمی‌توان‌ قانون‌ علیت‌ را از آن‌ جدا کرد. و اگر بگوییم‌ مجموع‌ طبیعت‌ غیر از اجزای‌ آن‌ است، این‌ مطلب‌ خنده‌آورتر می‌شود، زیرا در هیچ‌ مجموعة‌ سیستماتیک‌ که‌ یک‌ کل‌ طبیعی‌ را تشکیل‌ می‌دهند، آن‌ کل‌ با اجرا مغایرت‌ ندارد، بلکه‌ کل‌ در واقع‌ عین‌ همان‌ اجزاست.
      از سوی‌ دیگر، از نظر عقل، تسلسل‌ در باب‌ علیت‌ محال‌ است، و باید به‌ علت‌ نخست‌ که‌ وصف‌ معلولیت‌ در آن‌ راه‌ ندارد منتهی‌ گردد. من‌ اگر بپرسم‌ که‌ آقای‌ راسل، چرا شما حرکت‌ نموده‌ و کتاب‌ را از روی‌ میز برداشتید، خواهد گفت: «خواستم‌ مطالعه‌ کنم.» اگر بپرسم‌ چرا خواستید مطالعه‌ کنید، خواهد گفت: «شخصیت‌ من‌ مطالعه‌ را مفید تشخیص‌ داده‌ است.» اگر بپرسم‌ چرا باید مطابق‌ چیزی‌ که‌ شخصیت‌ شما مفید تشخیص‌ داده‌ عمل‌ کنید، گمان‌ نمی‌کنم‌ ایشان‌ علتی‌ برای‌ آن‌ پیدا کند. حال‌ اگر بنا باشد علتی‌ را که‌ دیگر معلول‌ نیست‌ انکار کنیم، به‌ آقای‌ راسل‌ خواهیم‌ گفت: شما شخصیت‌ خویش‌ را انکار کنید؛ زیرا نمی‌توانید علت‌ اقدام‌ به‌ کار مفید را برای‌ ما نشان‌ دهید.
      از بیان‌ فوق‌ روشن‌ می‌شود مثالی‌ که‌ آقای‌ راسل‌ آورده، و اعتقاد به‌ وجود خداوند را با عقیدة‌ خرافی‌ هندی‌ها مقایسه‌ می‌کند، کاملاً‌ نامربوط‌ است، و به‌ روش‌ خاص‌ وی‌ در تحلیل‌ مسائل‌ دینی‌ باز می‌گردد که‌ با ذکر یک‌ مثال، یک‌ اصل‌ و قانون‌ کلی‌ را زیر و رو می‌کند؛ اما این‌که‌ آن‌ مثال‌ چه‌ اندازه‌ با قانون‌ مزبور مرتبط‌ است، مورد دقت‌ کافی‌ قرار نمی‌گیرد.(13)
      ‌راسل‌ و ادلة‌ وجود خدا
      راسل: ادلة‌ بسیاری‌ بر وجود خدا اقامه‌ شده‌ است. فکر می‌کنم‌ که‌ همة‌ آنها بی‌اعتبار است، و اگر کسی‌ نمی‌خواست‌ که‌ اعتقاد به‌ نتیجة‌ آنها پیدا کند، هرگز این‌گونه‌ ادله‌ را نمی‌پذیرفت. من‌ فکر نمی‌کنم‌ که‌ به‌ طور قطع‌ چیزی‌ به‌عنوان‌ خدا وجود ندارد، من‌ فکر می‌کنم‌ این‌ مسئله‌ نظیر خدایان‌ المپیک‌ و خدایان‌ نروژی‌ بوده‌ باشد. آنها (خدایان‌ المپی‌ و والاها) ممکن‌ است‌ وجود داشته‌ باشند. من‌ نمی‌توان‌ اثبات‌ کنم‌ که‌ آنها وجود ندارند، من‌ فکر می‌کنم‌ که‌ احتمال‌ وجود خدایان‌ مسیحی‌ بیش‌ از آنها نباشد و معتقدم‌ همة‌ آنها دارای‌ صرف‌ امکان‌ می‌باشند.(14)
      استاد جعفری: از عبارت‌های‌ مزبور به‌ دست‌ می‌آید که‌ آقای‌ راسل‌ در موضوع‌ خدا شکاک‌ بوده‌ و ادله‌ای‌ که‌ برای‌ اثبات‌ خدا گفته‌ شده‌ است، او را قانع‌ نکرده‌ است، و خدایانی‌ را که‌ بعضی‌ از ملل‌ پرستیده‌اند، همه‌ را از یک‌ مقوله‌ دانسته‌ است. به‌ نظر می‌رسد، آقای‌ راسل‌ در این‌باره‌ به‌ معلومات‌ عمومی‌ قناعت‌ ورزیده‌ است؛ لذا به‌ ساخته‌های‌ بشری‌ ایمان‌ ندارد. و گمان‌ نمی‌کنم‌ هیچ‌ متفکر عاقلی‌ نیز به‌ این‌ ساخته‌ها اعتقاد داشته‌ باشد. گویا آقای‌ راسل‌ مسئلة‌ خدا را منحصر به‌ همان‌ عقاید و ایده‌های‌ موهوم‌ نموده، آنگاه‌ از همة‌ آنها انتقاد کرده‌ و خدایان‌ ساختگی‌ المپی(15) و ایزدان‌ نروژی(16) را رد می‌کند. ولی‌ دربارة‌ خدایی‌ که‌ انبیای‌ عظام‌ و فلاسفة‌ بزرگ‌

      "Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound



    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از Russell گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (09-12-2012),sonixax (09-12-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •