• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 73

    جُستار: بررسی سیستم‌های فرمانگری (آنارشی/دیکتاتوری/دموکراسی/…)

    Threaded View

    1. #24
      دفترچه نویس
      Points: 186,080, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.9%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Activity Award
      A Believer
       
      Empty
       
      Ouroboros آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Dec 2010
      نوشته ها
      3,484
      جُستارها
      55
      امتیازها
      186,080
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,212
      از ایشان 10,931 بار در 3,331 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      53 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      برای جلوگیری از انحراف تاپیک «جمهوری یا پادشاهی پارلمانی» پاسخ دوست ارجمند راسل را اینجا دادم. امیدوارم ببخشند.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      امیر گرامی امنیت و خشونت رو چطور میشه حل کرد؟
      دستکم دو روش برای حفظ آرامش اجتماعی وجود دارد: همکاری، اجبار. از بعد تاریخی جوامعی که برمبنی ِ تضاد شکل گرفته‌اند، و در آن بخشی از جامعه مورد بی‌عدالتی بخشی دیگر قرار گرفته، اجبار به عنوان اصلی جداناشدنی از نظم عمومی جعل می‌شده، زیرا سرکوب و اجبار ِ قهرآمیز تنها راه برای ممانعت از تلاش کسانی که مورد ظلم قرار گرفته‌اند برای مقابله با آن است. نگاهی به آمار جرم و جنایت، به خوبی نشان می‌دهد که این پدیده ارتباط مستقیم با سطح اختلاف طبقاتی دارد و کشورهایی همچون ایالات متحده یا آفریقای جنوبی که هم از منظرگاه تاریخی و هم از پنجره‌ی جامعه‌شناختی برپایه‌ی سرکوب گروهی بزرگ از شهروندان خود شکل گرفته و به تکامل رسیده‌اند، در میان جرم‌خیزترین کشورهای جهان هستند.

      گذشته از این، دستگاه سیاسی/اجتماعی/اقتصادی موجود به‌جای آن‌که به راستی توانایی پیشگیری از جرم را داشته باشد، از طریق سرکوب سیستماتیک فردیت، تحمیل ارزشهای اجتماعی بسیار بسته، و ترور شخصیت و جایگاه انسانی کسانی که خارج از این حلقه‌ی بسته قرار می‌گیرند نه تنها مطلقا از کنترل جرم و جنایت عاجزست، بلکه بالعکس برجسته‌ترین انگیزه‌ و محرک برای گرویدن افراد به نقض حقوق هم‌نوعانشان محسوب می‌شود. تقسیم عمیقا ناعادلانه زندگی(و نه «نابرابر»، که نابرابری توانایی‌ها و پیرو آن اندوخته‌ها و دستاوردهای انسان‌ها پدیده‌ای‌ست طبیعی، اما نابرابری در حقوق، جایگاه انسانی و ابزار پیشرفت چیزی‌ست تحمیلی و از جمله بدترین ویژگی‌های سرمایه‌داری)، وجود نیرویی سراسر توهین به شخصیت و شعور انسان بنام پلیس، که کارکردی بجز سرکوب برای آن تعریف نشده، و حالت انتزاعی، از بالا به پائین و یکسره طبقاتی ِ جامعه، قانون و حتی خانواده و فرهنگ، همگی در میان دلایل اصلی گرویدن به جرم و خشونت در جامعه است.

      اما حتی با تمام این تفاصیل، حتی در این جوامع امروزی ما هم، که میلیون‌ها میلیون مورد ظلم و بی‌عدالتی قرار می‌گیرند، در همه شرایط ۹۹٪ مردم هرگز مرتکب جرم و جنایت نمی‌شوند. مدافعان سیستم موجود حتی این رفتار نوع‌دوستانه، مبنی بر اخلاقیات و مسئولانه را به «ترس از مجارات» و «عواقب احتمالی» ربط می‌دهند، اما نزد من این بزرگترین دفاع برای ذاتا مشتاق به همکاری و همیاری بودن انسان‌هاست. اکثریت قاطعی از مردم در همه جوامع صلح‌جو و نرم‌خو هستند، و مشتاق برای کمک به یکدیگر اگر شرایط اجتماعی اجازه‌ی آن‌را بدهد. اینکه ما موجوداتی درنده هستیم منتظر خاموش شدن چراغ‌ها تا به جان هم بیافتیم و یکدیگر را بدریم، یکسره چرند است، و نه فقط هیچ سندیتی ندارد، همه‌ی مدارک و شواهد موجود خلاف آن‌را گواهی می‌دهند.

      نکته‌ی دیگر بایستگی برای تغییر دیدگاه ما نسبت به مفاهیم، و لزوم برطرف کردن چندگانگی‌های مصنوعی در نظام اجتماعی‌مان است. برای مثال در جوامع پساسرمایه‌داری امروز اغلب مردم بطور خودانگیخته دچار این باور مضحک هستند که «دزدی» در قانون منع شده. حال آن‌که اگر کمی دقت بکنیم، می‌بینیم که انواع بی‌شماری از آن‌چه می‌تواند به سادگی دزدی انگاشته بشود نه فقط «منع» نشده، بلکه به عنوان بخشی جدایی‌ناپذیر از طبیعت جامعه‌ی بشری هر روزه جعل و تبلیغ می‌شود(مثلا اینکه ۹۰٪ کار برای تولید یک محصول را شما بکنید و در آخر فقط ۱٪ آن به عنوان دستمزد به شما داده شود چیزی بجز دزدی نیست، یا اینکه کشوری چند صد سال منابع انسانی و طبیعی و فرهنگی یک کشور دیگر را به یغما می‌برد، یا اینکه ابرشرکت‌های چندملیتی توان رقابت حقیقی را شرکت‌های کوچک محلی می‌گیرند، یا اینکه برای بهره‌مندی از حداقل‌های لازم برای زنده بودن شما را وادار به گذشتن از صدها حلقه‌ی آتش می‌کنند و ...).

      بنابراین تعریف جرم می‌باید که از «آن‌چه دولت ممنوع کرده» تغییر، به چیزی بدل بشود که به راستی برای همزیستی اجتماعی انسان‌های آزاد و برابر با یکدیگر لطمه وارد می‌کند. من به راستی باور دارم که اگر انواع سیستماتیک جرم را بزداییم، قانون را از جایگاه چیزی انتزاعی به بایستگی‌های عینی برای زندگی مسالمت‌آمیز تغییر بدهیم و ضمانت اجرایی آن‌را از پلیس و زندان به مسئولیت‌پذیری استحاله بدهیم، انواع پراکنده و انفرادی آن نیز نابود خواهند شد.

      با وجود این حرفها، حقیقت غیرقابل انکار اینست که درصد بسیار اندکی از جرم‌ها هستند که ریشه‌های جامعه‌شناختی ندارند، همچون جرایم مربوط به جنون، نقصان‌های ژنتیکی(جنون‌پیشگان و ریسک‌تیکرها و ..)، پاسخ من به این چالش اینست که آیا ما باید ساختار اجتماعی خود را برمبنی استثناها بنا بکنیم؟ ایا برای رفتار درصدی بسیار ناچیز از کژ و کوژی‌های رفتاری باید درصد بزرگتری که چنین نیستند را مجازات بکنیم؟ یقینا خیر.

      اما راه برخورد با اینها چیست؟ این به راستی پرسشی دشوار است که هنوز جای بحث گشوده دارد. به باور من برعهده‌ی هر نهاد و جامعه‌ای‌ خواهد بود که تصمیم بگیرد با این احتمال و چنین مشکلاتی چگونه برخورد خواهد کرد، می‌توان آن‌ها را با اخراج از کمونیتی مجازات کرد، می‌توان آن‌ها را در جوامعی مخصوص به خودشان جای داد(که متشکل از آدم‌هایی به طبع بخور و ببر و بزن و بکش خودشان است)، می‌توانند با بوجود آوردن تابوی فرهنگی درصد کسانی که برپایه‌ی این علایق بیمارگونه رفتار می‌کنند را کاهش بدهند و ... اما من راه حلی برای آن ندارم، هیچکس هم نمی‌تواند ادعا بکند که می‌تواند شرایط پس از انقلاب را پیشبینی بکند و یا اینکه از پیشرفت‌های آینده مطلع است، هم‌اکنون ما می‌توانیم جنون‌پیشگان را شناسایی بکنیم، شاید در آینده توانستیم راه درمان آن‌را هم بیابیم، و مانع از این بشویم که اکثریت ۹۹٪ بدلیل ترس از جنایات اقلیتی ۱٪ در شرایط نابرابر، سرکوب و سلطه زندگی بکنند.
      زنده باد زندگی!

    2. 5 کاربر برای این پست سودمند از Ouroboros گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (09-11-2012),iranbanoo (03-22-2013),Mehrbod (09-12-2012),Russell (09-11-2012),sonixax (09-11-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. فرتورهای دینی/سیاسی
      از سوی sonixax در تالار سیاست و اقتصاد
      پاسخ: 56
      واپسین پیک: 01-16-2014, 03:18 AM
    2. پاسخ: 5
      واپسین پیک: 11-11-2013, 07:50 PM
    3. چه زمانی می توانیم، کسی را متهم به نژادپرستی و یهودی ستیزی کنیم؟
      از سوی بهمنیار در تالار تاریخ، فرهنگ، همبود
      پاسخ: 3
      واپسین پیک: 05-05-2013, 03:21 PM
    4. اندیشه شناسی
      از سوی chera در تالار فلسفه و منطق
      پاسخ: 8
      واپسین پیک: 02-21-2013, 08:47 PM
    5. الفبای پارسی
      از سوی sonixax در تالار ادبسار
      پاسخ: 42
      واپسین پیک: 01-30-2013, 12:31 AM

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •