• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 4 از 4

    جُستار: نظریه های مهاجرت اقوام آریایی

    Threaded View

    1. #4
      سخنور سوم
      Points: 6,715, Level: 53
      Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
      Overall activity: 20.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      Sapientiam Discenti
       
      خالی
       
      Kaveh آواتار ها
      تاریخ هموندی
      May 2012
      نوشته ها
      446
      جُستارها
      20
      امتیازها
      6,715
      رنک
      53
      Post Thanks / Like
      سپاس
      339
      از ایشان 1,475 بار در 409 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      2 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)

      Sticky خط سیر مهاجرت اقوام آریایى‏ در سرودهاى ودایى و یشت‏ها

      مجله گزارش » دی و بهمن 1379 - شماره 119
      عبد الله مرادبیگى
      صرف نظر از معدود پژوهندگانى که در ادوارى خاص،بنا بر ملاحظات سیاسى و یا تمایلات نژادگرایانه‏ى رایج در اروپا و به‏طور کلى‏ غرب،خاستگاه اقوم آریایى را به مرکز اروپا و یا به شمال آن کشانیده‏اند،اکثریت قریب به اتفاق‏ محققان صاحب نظر در تاریخ،نژاد،دین،زبان و دیگر ویژگى‏هاى اقوام آریایى،قاطعانه اراضى‏ جلگه‏اى میان رودهاى سیر دریا و آمو دریا و مسیر شعبات آنها تا پیرامون دریاچه خوارزم را نخستین‏ سرزمین اقوام آریایى دانسته‏اند.

      در این‏باره براى نمونه مى‏توان از رأى و نظر دانشمندان بنامى چون،آلتهایم(Altheim)،لومل‏ (Lommel)،ماکس مولر(M.Mueller)،شدر (Schaeder)(آلمانى)،آرتور کریستین سن‏ (A.Christensen)(دانمارکى)،نیبرگ(Nube rg) (سوئدى)،میلز (انگلیسى)،ژوبن‏ ویل(Jubainville)(فرانسوى)و بسیارى دیگر که‏ تنها آوردن نام معتبرترین آنان خود فهرستى بس‏ طولانى خواهد شد،یاد کرد که همگى سرزمین‏هاى‏ یاد شده را خاستگاه و نخستین منزلگاه‏هاى‏ اقوام آریاى اعلام کرده‏اند.

      یافته‏هاى باستان‏شناسان روس(از دوران‏ سلطه‏ى تزاران تا عصر حاکمیت بلشویکان)از کاوش‏هاى باستان‏شناسى در مناطق باستانى‏ خوارزم و فرارود(-ورارود-ماوراء النهر)و دشت خاوران(-سرزمین پارت-گرگان باستانى‏ در شرق دریاى مازندران)نیز تماما دلالت بر حضور اقوام آریایى از باستانى‏ترین زمان در این سرزمین‏ها دارد.براساس چنین یافته‏هاى‏ مستند و غیر قابل انکارى از دوران باستان و ادوار پس از آن بوده است که محققان روس عصر سلطه‏ى کمونیستى با وجود محدودیت‏هاى‏ بسیارى که در بیان واقعیت‏هاى خارج از چهارچوب تفکرات جزمى حاکمیت‏ حزبى داشتند،ناچار شدند ضمن‏ تأیید این حضور باستانى، استمرار پیوندهاى فرهنگى، دینى و تاریخى اقوم این‏ سرزمین‏ها را با جامعه بزرگ اقوام‏ ایرانى به نوعى در تمام ادوار تاریخ نیز مورد تأکید قرار دهند.

      اما معتبرترین اسنادى که به‏ روشن‏ترین صورت،محیط جغرافیایى خاستگاه اقوام‏ آریایى و نیز موضوع نخستین‏ منزلگاه‏هاى آنان را ترسیم مى‏کند، نوشته‏هاى کهن دینى خود آنان‏ است.

      ریگ ودا(Rigveda)-یکى از چند کتاب ودا)کتاب مقدس هندوان‏ و اوستا کتاب دینى زرتشتیان هر دو از باستانى‏ترین آثار مکتوب‏ اقوام آریایى هستند.از نوشته‏هاى‏ این هردو کتاب دینى،به ویژه‏ اوستا این معنى به روشنى خود را مى‏نمایاند که خاستگاه نخستین خانمانهاى آریایى در پهنه‏ى خوارزم،سند،بلخ،هرات،مرو،و ...میان‏ بلندى‏هاى پامیر و سواحل شرق دریاى مازندران‏ (-دریاى کاسپین)گسترده بوده است.از همین‏ جایگاه بود که اقوام آریایى در دورانى بسیار بعید، مهاجرت بزرگ خود را که در چند نوبت و مرحله‏
      به مرحله انجام پذیرفت،آغاز کردند.چنانکه هر بار دودمان‏هایى از ایشان به سببى چند که‏ انبوه‏شدن مردمان و دگر گشتن روابط میان‏شان‏ از جمله‏ى آن بود،به جستجوى خانمانى تازه،رو به جانبى نهاده و سرزمینى را بوم و وطن‏ خود ساختند.در این میان دودمان‏هایى به سوى‏ غرب رفتند و در پهنه‏ى اروپا مسکن گزیدند و دودمان‏هایى به سمت جنوب سرازیر شدند،از سند گذشتند و در هند نشستند.اما دودمان‏هایى‏ نیز دل از نخستین نیاخاک باستانى نکندند،بلکه‏ به تدریج رو به جنوب و غرب خاستگاه خود،در گستره‏اى که به نامشان«ایران زمین» خوانده شد گسترش یافتند؛از سیر دریا تا حاشیه‏ى جنوب خلیج فارس و از سند فرات.

      این یقین درباره‏ى دودمان هندى و ایرانى‏ اقوام آریایى حاصل است که آنان تا پیش از جدایى‏ از هم،طى قرون متمادى در مناطق از شمال شرق‏ و مشرق ایران در کنار هم مى‏زیستند.

      در قطعاتى از سرودهاى ودایى که قبل از ورود اقوام آریایى هند به شبه قاره سروده شده‏ و فضاى زمانى چندین قرنى دوران مهاجرت از نغمه‏هاى آن به خوبى پیداست،نمادهایى وجود دارند که شاخص‏هاى جغرافیایى هستند.این‏ شاخصه‏ها به خوبى بر پستى و بلندى‏هاى شمال‏ و شمال غرب و مغرب سرچشمه‏ها و سرشاخه‏هاى رود سند قابل انطباق توانند بود. البته هرچه زمان سرایش قطعات این سرودها به‏ دوران مقدم‏ترى مربوط مى‏شود،به همان اندازه‏ نیز نمادهاى جغرافیایى نغمه‏ها به محیط پیرامون‏ سرچشمه‏ها و سپس بستر رودهاى سیر دریا و آمو دریا نزدیک مى‏شوند.علاوه بر آن،در بخشى از فضاى داستانى-اساطیرى نخستین‏ سرودهاى ودایى،مى‏توان محیط جغرافیایى‏ خورازم و فرارود را به عنوان میدان حماسى‏ترین‏ نبردهاى پهلوانى قهرمانان مشترک ایرانى و هندى‏شناسانه کرد.همانگونه که این نخستین‏ سرزمین ورجاوند آریایى،در اصیل‏ترین و آرمانى‏ترین حماسه‏هاى ملى تاریخ داستانى‏ ایران نیز که اساس آنها هم بر روایات دینى و ملى‏ آریایى ما قبل زردشتى استوار است،جایگاهى بس‏ بلند دارد و میدان اصلى رزم و نام‏آورى پهلوانان‏ پیکارجوى ایرانى است.

      در پاره‏اى از قطعات متأخرتر سرودهاى‏ ودایى دوران مهاجرت،که صورت تاریخى‏ترى‏ دارند،اقوام آریایى هند پس از ترک نخستین‏ سرزمین نیاکانى که دشت‏هایى در دامنه آن‏ سوى کوه‏ها(در سمت شمال)یاد شده‏اند،در حالى‏ که پیوسته با جنگجویان سرزمین‏هاى پیش‏رو در نبرد هستند،از گذرگاه‏هاى کوهستانى به سوى‏ دره رود سند ره مى‏سپارند.امروز در این‏ که«گذرگاه خیبر»یکى از اصلى‏ترین معابر در مسیر مهاجرت اقوام آریایى هند به سوى جنوب و سرزمین هند بوده است،جاى تردید وجود ندارد.

      خاستگاه اقوام آریایى در اوستا

      در این میان،سخن اوستا درباره‏ى خاستگاه‏ اقوام آریایى،نام و موضع جغرافیایى آن بسیار روشن‏تر از اشارات غیر صریح ودایى است. خاستگاه اقوام آریایى در اوستا«آریاویچ»(- ائیرینه ویجه)خوانده شده است که به معنى‏ سرزمین آریایى است.آریاویج را به دلیل آن‏که‏ نخستین سرزمین آریایى و زداگاه این اقوام بود، باید نیاخاک مشترک همه آریایى نژادان دانست.

      از توصیف‏هاى روشنى که در بخش‏هاى‏ مختلف اوستا،به ویژه در کهن‏ترین روایت‏هاى‏ دینى-تاریخى آن از محیط جغرافیایى آریاویج شده‏ (به تصویر صفحه مراجعه شود)
      است،به راحتى بر نقشه‏ى جغرافیایى، محل و موضع آن را پیرامون دریاچه خوارزم‏ شناسایى کرد.

      در وندیداد،فردگردیکم،نام شانزده سرزمین‏ آریایى آمده است.بدین ترتیب:ائیرینه ویجه-( خوارزم)،سوغده(-سنده)،مورو(-مرو)، باخذى(-بلخ)،نیسایه(-نسا)،هرایوه(-هرات)، وایکزنه(-کابل)،اورو(-ولایت امروز غزنى)، و هرگان(-هیرکانیا-گرگان باستانى در شرق‏ دریاى مازندران)،هرهواتى(-رخج-ولایت‏ امروز قندهار)و به‏طور کلى تمام سرزمین‏هاى‏ حوزه رود یلمند(-هلمند-هیرمند).این‏ سرزمین‏ها،نخستین منزلگاه‏هاى اقوام آریایى‏ هستند.آریاویج به عنوان خاستگاه این اقوام در رأس این منزلگاه‏ها قرار دارد.ترتیب نام این‏ سرزمین‏ها دروندیداد با توجه به گسترش محیط جغرافیایى آنها در پهنه ایران شرقى،که یکى‏ پس از دیگرى از شمال به جنوب دنباله طبیع‏ سرزمین خوارزم مى‏باشند،علاوه بر آن‏که‏ موضع جغرافیایى آریاویج را بر سرزمین خوارزم‏ قابل انطباق مى‏سازد،چگونگى آهنگ گسترش‏ نخستین منزلگاه‏هاى اقوام آریایى(بطور مشخص‏ شاخه‏ى دودمان‏هاى هندى و ایرانى)را نیز تا پیش‏ از جدا شدن آنان از هم نشان مى‏دهد.

      شک نیست که دودمان‏هاى ندى و آریایى هند،پس‏ از ترک نخستین سرزمین نیاکانى در خوارزم،در قسمتى از مسیر طولانى مهاجرت خود ب سوى‏ جنوب و دره‏ى رود سند،که به‏تدریج و منزل به‏ منزل انجام مى‏شد،زمانى دراز همچنان در کنار آن دسته از دودمان‏هاى آریایى(ایرانى)که ایران‏ شرقى تا حوزه رود هیرمند را منزلگاه‏هاى خود ساخته بودند،طى طریق مى‏کردند.بنابراین‏ مى‏توان گفت که دودمان‏هاى هندى در نخستین‏ مرحله مهاجرت از خوارزم،پیش از آنکه متوجه‏ سرزمین ند شوند،تا قرن‏ها در منزلگاه‏هاى آریایى‏ مشرق ایران با دودمان‏هاى ایرانى در یکجا بود و باش داشتند.حتى دور نیست اگر گفته شود که‏ دودمان‏هاى آریایى هند در آغاز پیکره‏ى شرقى‏تر دودمان‏هاى ایرانى را رد مشرق ایران زمین تشکیل‏ مى‏دادند.اما این هم‏خانمانى سرانجام پس از زمانى‏ طولانى بر اثر بعضى پیشامدهاى تاریخى،به ویژه‏ با تحول بنیادینى که با ظهور زردشت در باور دینى‏ دودمان‏هاى آریایى ایران شرقى رخ نمود و سبب‏ طرد خدایان کهن آریایى از سوى بخشى از آنان‏ شد،به پایان آمد.در نتیجه،باورمندان آیین کهن‏ به ناچار همخانمانان آریایى خود را در مشرق ایران‏ ترک کردند و در دومین مرحله مهاجرت خود،به‏ سرزمین‏هاى آن سوى رود سند رفتند.به یقین، ظهور زردشت،اقوام آریایى را در مناطق اولیه‏ى‏ گسترش آیین مزدایى،از خوارزم تا سیستان،به‏ دو گروه بزرگ دودمانى،هندى و ایرانى،نخست‏ در دو سوى مرز باورهاى دینى و سپس مرزهاى‏ جغرافیایى تقسیم کرد.آنان که خانمان آریایى خود را پاس داشتند و به ترک آن راضى نشدند،ایرانى‏ فضاى زمانى‏ روایت‏ها در یشت‏ها به ادوار کهن‏ترى از عصر گاثاها تعلق دارد،یعنى به‏ باستانى‏ترین‏ دوران زیست‏ مشترک اقوام آریایى‏ و آنان که ترک خانمان کردند و از آب سند گذشتند، هندى(سندى)خوانده شدند.

      وجود تعداد بى‏شمار واژگان و مفاهیم‏ مشترک در ززبان سرودهاى زدایى و گاثایى، در واقع حاصل چنین عصرى از دوران زیست‏ مشترک دو دودمان هندى و ایرانى ذر پهنه‏ى‏ نخستین منزلگاه‏هاى آریایى ایران شرقى،از خوارزم تا سیستان است.زیرا وجود یک جچنین‏ سابقه‏اى از ارتباط نزدیک و مستمر و تداوم‏ آن براى زمانى طولانى و نیاز دو دودمان به درک‏ مفاهیم زبان یکدیگر،یکى از دلابل اصلى به‏ کارگیرى این تعداد وسیع از الفاظو مفاهیم‏ مشترک،میان دو زبان آرایى فوق بود.اگرچه‏ طبیعى است که با ظهور زردشت و گسترش دین‏ مزدیسنا،کیفیت معانى تعداد زیادى از الفاظ مشترک،به ویژه آنجا ک واژه‏ا به نگرش هریک‏ از دو دودمان به جهان هستى و منزلت و یا خفت‏ خدایان باستانى آریایى(خدایان آیین دیویسنا) مربوط مى‏شد،دگرگونى‏هاى عمیق پذیرفته باشد. محققان تأکید دارند که قدمت کهن‏ترین بخش‏ اوستا،یعنى گاثاها که به تحقیق سروده شخص‏ زردشت است،به مانند سرودهاى اولیه‏ى ودایى‏ به زمانى بازمى‏گردند که دودمان‏هاى هندى و ایرانى هنوز در شمال شرق و مشرق ایران با م‏ مى‏زیستند.مضافا بر اینکه محققان،زبانى را که‏ گاثاها با آن سروده شده است یکى از زبان‏هاى‏ ایران شرقى مى دانند.آرتور کریستین سن‏ مى‏نویسد:«زردشت گاثاها را به لهجه‏یى که‏ دعوت‏شدگان او سخن مى‏گفتند(یعنى زبان‏ مشرق ایران)نوشت.»(کیانیان-ص‏5)

      با توجه بر اتفاق رأى محققان ک محل تنظیم‏ سرودهاى اولیه‏ى ودایى را خارج از هند،در محیط جغرافیایى نخستین منزلگاه‏هاى آریایى مشرق‏ ایران مى‏شماذند،شک نیست که زبان این سروده‏ نیز باید یکى از لهجه‏هاى ایرانى شرقى باشد.بر این اساس است ک زبان‏شناسان،جداى از مانندگى‏هاى الفاظ و مفاهیم،وحدت‏هاى ریشه‏اى‏ بیشترى میان زبان سرودهاى زدایى و زبانى که‏ گاثاها با آن سروده شدهد است قائلند.

      اوستاشناسان،گذشت از زبان گاثاها،زبان‏ هات‏هاى هفتگانه(هپتنگ هائیتى هات‏هاى 35 تا 41 یسنا)و یشت‏هاى اولیه(شامل‏ یشت‏هاى بلند)را که به ترتیب بعد از گاثاها، قدیمى‏ترین بخش‏هاى اوستا هستند و در فاصله‏ زمانى زیادى پس از زردشت تدوین شده‏اند،نیز مربوط به ایران شرقى مى‏دانند.باید توجه داشت‏ که در فاصله‏ى زمانى سروده‏شدن گاثاها و تنظیم‏ و تدوین یشت‏ها،به واسطه‏ى متحول شدن زبان‏هاى‏ ایران شرقى،زبان یشت‏ها نسبت به زبان گاثایى‏ براى پذیرش و بیان مفاهیم گسترده تذدینى،ظرفیت‏ بیشترى از خود نشان داده است.

      به عقیده‏س محققان،گذشته از زبان،محیط جغرافیایى روایت‏ها نیز در یشت‏ها به مانند گاثاها، سرزمین‏هاى ایران شرقى است.همان‏گونه که‏ کریستین سن مى‏نویسد،«این محیط جغرافیایى‏ علاوه بذ حوزه‏ى شط هلمند(هیرمند)یعنى زرنگ‏ (سیستان)عبارت بوده است از نواحى آریا،مرو، سند،خوارزم و بطور خلاصه تمام ایران شرقى.» (کیانیان-ص‏6).

      یشت‏ها اگرچه در دوران پس از زردشت تنظیم‏ شده‏اند ولى چون محصول عصر پذیرش دوباره‏ى خدایان کهن آریایى طرد شده از سوى زردشت‏ توسط دودمان‏هاى ایرانى است،روایت‏هاى آن نیز منعکس‏کننده‏ى روح باورهاى مشترک دینى اقوام‏ آریایى در باستانى‏ترین زمان آن است.حتى‏ گروهى از صاحبنظران بر این باورند که برخى‏ از مواد مطالب این روایتها،از جمله آنچه مربوطبه‏ محیط جغرافیایى خاستگاه اقوام آریایى و نخستین‏ منزلگاه‏هاى آنان مى‏شود،بى هیچ تغییرى،همان‏ گونه که از قبل براساس مجموع واقعیت‏هاى‏ تاریخى و روایت‏هاى دینى و باورهاى اساطیرى، در منظومه‏هاى کهن‏تر دین باستانى آریایى پیش‏ از زردشت وجود داشته،دوباره در یشت‏ها آمده‏ است.به‏علاوه به نظر مى‏رسد دین زردشتى هنوز در عصر تدوین یشت‏هاى اولیه،با وجود گذشت‏ زمانى طولانى از دوره زردشت،همچنان در محیطجغرافیایى اولیه ظهور و گسترش‏ خود در ایران شرقى،در پهنه‏اى از خوارزم تا سیستان که میان صحراى مرکزى ایران و رود سند گسترده شده است،باقى مانده بود.

      بر این اساس و برپایه‏ى شواهد متعدد دیگر، فضاى زمانى روایت‏ها در یشت‏ها به ادوار بسیار کهن‏ترى از عصر گاثاها تعلق مى‏گیرد و تا به‏ با توجه به اتفاق رأى‏ پژوهشگران،که محل‏ تنظیم سرودهاى‏ اولى ودایى را خارج‏ از هند مى‏شمارند، شک نیست که زبان‏ این سروده یکى از لهج‏هاى ایران‏ شرقى بوده است‏ باستانى‏ترین دوران زیست مشترک اقوام آریایى‏ در نخستین سرزمین نیاکانى،یعنى زادگاه آنان‏ باز مى‏گردد.ازاین‏رو به یقین باید توصیف و سخن‏ یشت‏ها از محیط جغرافیایى آریاویج و نخستین‏ منزلگاه‏هاى اقوام آریایى در خوارزم و فرارود را به عنوان کهن‏ترین سند تاریخ درباره خاستگاه این‏ اقوام تلقى کرد.

      در بندهاى 13 و 14 مهر یشت که خود در میان‏ یشت‏هاى اولى از کهن‏ترین یشت‏ها شمرده‏ مى‏شود،از محیط جغرافیایى آریاویج(خوارزم) و سرزمین‏هاى پیرامون آن‏که نخستین‏ منزلگاه‏هاى آریایى هستند تصویرى اینچنین‏ روشن ترسیم گردیده است.

      «[اوست‏]نخستین ایزد مینوى که پیش‏ از[سربرآوردن‏]خورشید جاودانه‏ى تیز اسب بر فراز کو«هرا»برآید؛نخستین کسى که با زیورهاى‏ زرین آراسته از فراز[کوه‏]زیباى‏[«هرا»]سر بدر آورد و همه خانمهاى آریایى را از آنجا بنگرد.آنجا که شهریاران دلیر[رزم‏آوران‏]بسیار بسیج کنند. آنجا که کوه‏هاى بلند و چراگاه‏هاى بسیار براى‏ ستوران هست.آنجا که دریاهاى فراخ و ژرف‏ هست.آنجا که رودهاى پهناور درخور کشتیرانى‏ با انبوه خیزاب‏هاى خروشان به سنگ خاره و کوه‏ خورد و به سوى«مرو»(در«هرات»)و«سند»و «خوارزم»شتابد.»(اوستا-نگارش جلیل‏ دوستخواه،گزارش پورداود)


    2. 5 کاربر برای این پست سودمند از Kaveh گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Agnostic (09-05-2012),Anarchy (09-04-2012),Pazhuhande (10-28-2012),Russell (09-05-2012),sonixax (09-04-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 38
      واپسین پیک: 07-10-2015, 04:13 PM

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •