پاسخ به اعتراضی اسلامی
علامه طباطبایی از جمله اقلیتی از مفسران است که ذوالقرنین را کسی غیر از اسکندر میدانند، و اعتراضاتی را در این رابطه مطرح میکنند. ایشان، بهعنوان نمونه، در تفسیر المیزان، چنین مینویسد:
اوصافى که قرآن براى ذوالقرنین برشمرده تاریخ براى اسکندر مسلم نمىداند، و بلکه آنها را انکار مىکند. مثلا، قرآن کریم چنین مىفرماید که «ذوالقرنین مردى مؤمن به خدا و روز جزا بوده و خلاصه دین توحید داشته است.» در حالى که اسکندر مردى وثنى و از صابئىها بوده؛ همچنان که قربانى کردنش براى مشترى، خود شاهد آن است.
نیز قرآن کریم فرموده: «ذوالقرنین یکى از بندگان صالح خدا بوده وبه عدل و رفق مدارا مىکرده،» و تاریخ براى اسکندر خلاف این را نوشته است. (ترجمهی تفسیر المیزان، جلدِ ۱۳، صفحهی ۵۲۹-۵۳۰)
البته، با توجه به شواهدی که تا اینجای این نوشته ارائه دادهایم، این اعتراض علامه را باید از پایه نابهجا دانست. مسلم است که پدیدآورندهی این آیاتِ سورهی الکهف تنها اسطورههایی که شنیده بود را در قالبِ آیاتی بازگو نموده است. در این اسطورهها نیز اسکندر نهتنها انسان مشرک و ظالمی دانسته نشده، بلکه شخصیتِ او حتی در سطح انبیا و قدیسین نیز ارتقا داده شده است، و البته، این اسطورهها با تاکید اسکندر را انسانی موحد توصیف نمودهاند. یهودیان از اسکندر یک ایماندار به خدای یگانه و کسی که مورد لطف خداوند است ساخته بودند، تا آنجا که «خداوند آبهای دریای پمپفیلیان را از هم شکافت تا سپاهیان اسکندر بتوانند از ان عبور کنند و به تعقیب سپاهیان پارس ادامه دهند.» [۶] به همین ترتیب، مسیحیان نیز از او یک قدیس ساخته بودند:
پس اسکندر پادشاه سجده نمود و تعظیم کرد، در حالیکه میگفت: «ای خدا، ای برتر از همهی شاهان و قاضیان، ای کسی که پادشاهان را بر قدرت میگماری و آنان را سرنگون میسازی، من یقین دارم که به لطفِ تو بر تمام پادشاهانِ جهان برتری یافتهام، ... من نام تو را، ای خداوند، برای همیشه بزرگ میانگارم ... و نام تو را سرلوحه قانون پادشاهیام قرار خواهم داد ... و اگر مسیح که پسر خداست، در روزهای پادشاهی من بازگشت نماید، من و تمام سپاهیانم او را سجده خواهیم نمود. (منبع) [۷]
میبینیم که بر اساس شواهد موجود، قائل شدن هر گونه اعتبار تاریخی برای داستان ذوالقرنین در قرآن اساسا برداشتِ غلطی از متن آیاتِ ۸۳ تا ۹۸ سورهی الکهف میباشد. بر این اساس، اینکه توصیفاتِ موجود در قرآن راجع به ذوالقرنین با توصیفاتِ موجود از شخصیتِ تاریخی اسکندر نمیخوانند، بههیچوجه نمیتواند شاهدی بر علیه این نتیجهگیری باشد که "ذوالقرنین" لقبی برای اسکندر بوده است.