من مخالفم مخصوصا با مورد اول شما که که قصاص و در واقع داستان انتقام گیری صرف از طرف بازمانده های مقتول باشه...این کار هیچ ربطی به اجرای عدالت نداره.کمااینکه در جوامع اسلامی طرف میتونه با یه رضایت گرفتن و دادن پول از این مجازات پوچ فرار کنه...
خب این کار عملا شدنی نیست..اول اینکه هیچ کس نمیتونه آینده رو پیش بینی کنه به طور قطعی و دوم اینکه هیچ گروه مستقلی 100% ای رو نمیشه با این اندازه علم و دانش که بر سر جون یه انسان تصمیم بگیره رو پیدا کرد...در واقع کاملا خطای انسانی تاثیر گذاری رو در چنین صورتی خواهیم دید..
-------------------------------------------------------------------------------------------
داستان اعدام اینه که باید دید فلسفه اون چیه...آیا اجرای عدالت هست یا انتقام؟ به قول راسل گرامی در بحث دیگه ای اصولا عدالت رو پیاده کردن عملی نیست..فردی که کشته شده دیگه کشته شده و ما 1000 نفر دیگه رو هم بکشیم اون برنمیگرده جز اینکه هدفمون انتقام باشه...
پس تنها و تنها باید اون فرد رو از جامعه ایزوله کنیم تا به بقیه آسیب نرسونه...خود اعدام هم یه جور جنایت هست اما به طور سیستماتیک و ظاهرا قانونی از طرف حاکمیت و به همون اندازه هم وحشیانه...
به نظر من شدنی هست، به طور مثال فرض کنید کسی که سنش بالای پنجاه سال هست و کسی که سنش بیست سال هست از نظر قابلیت تغییر و برگشتن به اجتماع با هم تفاوت دارند و یا کسی که بیست نفر رو به صورت وحشیانه کشته با کسی که یک نفر رو در دعوای خیابانی کشته از نظر اینکه توانایی این رو داشته باشه که بعد از مدتی بتونه به جتماع برگرده با هم تفاوت دارند، درسته هیچ تضمینی وجود نداره ولی خوب روی یک احتمال خوب میشه حساب هایی باز کرد.
نه کشتن یک جانی که قابلیت بازگشت سالم به اجتماع رو نداره تنها به به دلیل انتقام نیست و از نظر من اصلا نباید به دلیل انتقام صورت بگیره، بلکه به دلیل هزینه هایی که روی دست اجتماع میذاره، اگر هزینه هایی که اینطور افراد روی دست اجتماع میذارن مد نظر نبود من دلیل دیگری برای کشته شدن این افراد نمیبینم، در ضمن اعدامی که مد نظر من هست اعدام در ملا عام نیست و همچنین اعدامی که باعث زجر کشیدن مجرم بشه هم نیست، بلکه تمام کردن زندگی فردیست که ادامه ی زندگیش نه برای خودش سودی خواهد داشت و نه برای اجتماع.
خب گرامی همین هایی که میگید هم شدنی نیست...در همه اینها برای سنجش معیار مطلقی نداریم و طبق صبحت شما بحث احتمالات مطرح میشه...این رو شما در نظر بگیرید که داریم در مورد گرفتن جون یک انسان صبحت میکنیم که برگشت ناپذیر هست.افرادی که میخوان تصمیم بگیرن ممکنه تحت تاثیر مسائل مختلف نظراتشون عوض شه!! این که شما میگی شکل جهش یافته همون داستان هیات ژوری دادگاه هست که میگه حکم چی باشه...
خب باز هم کی میخواد مشخص کنه که قطعا فرد قابلیت بازگشت سالم به احتماع رو نداره؟ اصلا معیار سالم رو کی تشخصی میده؟ هزینه های مالی رو هم بالاخره میشه تامین کرد...جامعه باید برای تک تک اعضای خودش در همون حد ارزش و اعتبار قائل باشه....اون افراد جانی هم قربانی اجتماع و/یا ژنتیک هستن پس جامعه در مقابلشون مسووله...در مورد هزینه های دیگه هم با ایزوله کردن اون افراد خب قابل حل هست دیگه!!!
در مورد رو اعدام هم بهترینش که تزریق سه ماده بیهوشی و شل کننده عضلات و پتاسیم باشه باز هم مخالفین خودش رو داره چه برسه به دار زدن و صندلی برقی و ...هر کدوم در نهایت کشتن یک انسان هست و اون رو زجر میده...
فکر نمیکنم ما بتونیم در مورد گرفتن جون افراد دیگه به همین راحتی که چون مفید نیستن پس نابودشون کنیم نظر بدیم....
علاوه بر اینهایی که آنارشی عزیز گفت اینرو هم یادمون نره که علم پیشرفت داره میکنه روزانه و شاید افراد psychopath رو هم بشه کاری کرد که برای جامعه خطرناک نباشند.
کشتن اینها پاک کردن صورت مساله هست.در ثانی مگه چند نفر سالانه مجرم شناخته میشند بجرم قتل درجه 1 که اینقدر فکر میکنید کنترلشون سخته.دولت اگر نتونه 4 نفر رو تحت نظر داشته باشه و درمان کنه که بدرد نمیخوره
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
یک چیزی خیلی برایم جالبه. بی دین ها که به جهان آخرت اعتقاد ندارند با قصاص و انتقام گیری مخالفند ولی دینداران که ادعای جهان آخرت دارند خیلی بر قصاص و انتقام گیری پافشاری می کنند!!! (یاد آن ضرب المثل افتادم که می گفت ما در شهرمان یک مسلمان داریم آنهم مسیحی است)
قصاص می تواند انتقام هم تعبیر شود ولی در مورد قتل می تواند نقش بازدارندگی هم داشته باشد.
اول اینکه واژه عربی قصاص این معنی رو میده:
که به طور خلاصه همون مقابله به مثل کردن و داستان انتقام هست...پس در واژه قصاص نه معنی پیشگیری وجود داره و نه در فلسفه اون همچین قصدی بوده و هست و خواهد بود!!!"قصاص در لغت، اسم مصدر از ریشه «قصَّ یقُصُّ» به معنای پی گیری نمودن اثر چیزی است.[۱]"
اما در فقه و حقوق قصاص مجازات مجرم به شکلی معمولا مشابه جرم را گویند.
به عنوان مثال اعدام قاتل به سبب انجام قتل، یا کور کردن فردی که بینایی دیگری را از او گرفته است.
"قصاص و یا نهادهایی شبیه به آن، درمیان جوامع انسانی بی سابقه نبوده است، حتی در قدیمیترین قوانین بر جای مانده از تمدنهای کهن شرقی و غربی، میتوان نمونههایی از «مقابله به مثل» را در نظامهای کیفری پیدا کرد.[۲]
اما مجازات اعدام برای جرائمی مثل قتل عمد که از جنبه اجتماعی یکی از مسائل همین داستان بازدارندگی هست خیلی مطرح شده و میشه...در مورد ایران که اوضاع کلا قابل توصیف نیست...از مسائل زمینه ساز پرورش افراد بزهکار اجتماعی بگیر که جامعه در قبالشون مسوول هست و کاری نمکنه تا پس از بروز جرائم و رسیدگی و تحقیق بسیار غیر تکنیکی پلیس که اغلب متوسل به شکنجه و کتک میشه برای گرفتن اعتراف حتی دروغین و بعد هم بیدادگاه های نظام مقدس که قاضی نه علم کافی داره نه شخصیت کاملا مستقل برای صدور حکم عادلانه...اخیرا هم در لایخه جدید قانون مجازات اسلامی به قاضی اختیارات بالاتری دادن که میتونه حتی در صورت عدم وجود مدارک کافی طبق علم خودش حتی حکم اعدام بده که کم هم ندیدیم از این دست احکام....
پس در ایران هم از نظر کل سیر تولید و بعد رسیدگی به جرائم اوضاع خراب تر از اون هست که بشه فکر کرد با اعدام اثر بازدارندگی احتمالی رو اعمال کنیم...ضمن اینکه در آمار هم چیزی به نفع این اثر بازدارندگی ندیدیم که هیچ به وارونه بر ضد اون هم بوده.ضمنا در صورتی میشه همچین نتیجه ای گرفت که دو سیستم(مثلا هم اعدام هم زندانی کردن طولانی مدت) رو در کنار هم یا جدا اعمال کنیم تا اثر بخشی اونها رو بسنجیم...ما که تا الان جز قصاص ندیدیم در ایران پس اصلا ادعای بازدارندگی پوچ تر از اون هست که نیاز به بحث داشته باشه!!!
در جوامعی مثل آمریکا هم که اعدام داریم مثل ایران یلخی و فله ای نیست...مثلا گاهی میبینم اولین اعدام زن بوده در یک قرن اخیر در فلان ایالت!!! تازه همونجا هم باز مخالفین زیادی داره اعدام...
غیر از اینا بعد غیر اخلاقی گرفتن آگاهانه جون یک انسان با تشریفات و مراسم ویژه, به نظر من از اون قتلی که قاتل مرتکب شده مشمئز کننده تره...احتمال خطا هم در تشخیص اینکه فرد قتلی رو واقعا مرتکب شده یا نه رو هم که واضح هست...
1500 سال هم میان مسلمین باشید، هرگز نمیبیند یکیاشان به این سادگی برگشته و باور و نگرش خود را بدگراند.
همین است که آدم به خردگراییاش میبالد!
جدا از گفتمان اعدام، برای "انتقام" من میگُمانم که فرنودهای فرگشتیکی هم بوده که مایه اخلاقی بودن این رفتار باشد.نوشته اصلی از سوی Anarchy
امروز هم ما به دولت این حق را میدهیم که به جانشینی از ما انتقاممان را با دادخواست و شکایت و .. از دیگران بگیرد و تا همینجا هم خوب
است، ولی زیادهروی در این حق و دادن حق اعدام و کشتن خودمان به دولت از هر دیدگاهی که بنگریم، زیان بیشتری تا سود برایمان دارد.
آری، کشتنی که از روی احساس یا همان passion* و خشم انتقام کورکورانه انجام میگیرد بارهانوشته اصلی از سوی Anarchy
پذیرفتنیتر از کشتنی است که دولت با خونسردی و از پیش برنامهریزی شده و با همکاری دیگران انجام میدهد.
* در فرانسه هم گویا در گذشته کشتنی که از روی احساس بوده را کاهش یا بخشش میدادهاند: Crime of passion - Wikipedia, the free encyclopedia
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)