خستگی در اینجا اگر همان خستگی روانی باشد، چهرههای گوناگونی دارد:من دقیقا نمیدانم چه اتفاقی درون بدن انسان میافتد که باعث ایجاد حس خستگی میشود ، لطفا کمی توضیح بدهید در این مورد ، جالب است.
- ناامیدی
- دلسردی
- بیانگیزگی
- ...
بیشتر اینها ولی از یک گوهر که همان پیشبینی[1] آینده باشد سرچشمه میگیرند. مغز آدم میکوشد همواره و در هر دم آینده را
پیشدیده[2] و بُنمایههای[3] زیستی (انرژی، توان، انگیزه، ..) را در راستایی که بیشترین سود را (از دید فرگشت[4]) میرساند ببرد.
روی هم رفته خستگی یک فرایند پدافندین[5] از سوی مغز است که انرژی در جایی که نیاز نیست هدر نرود و مانند هر سیستم دیگری
لغزش و باگ فراوان هم دارد. برای نمونه شما میکوشید یک کاری را انجام دهید و 6 ماه بیشتر از آنکه گمان میکردید هم بدرازا میکشد، در
اینجا کم کم ناخودآگاهتان انگیزههای شما را دیگر دگرانده[6] و گرایشتان بسوی چیزهای دیگر میرود و اندکی دلسردی اینجا و اندکی
ناامیدی آنجا و نداشتن انگیزه برای پیشبردِ کار همگی روی هم انباشته شده و مایه این میشوند که کارتان را نیمهکاره ول کرده و به سراغ یک چیز دیگر بروید.
در گذشتهها و در روند فرگشت این رویکرد بسیار سودمند بوده، ولی در جهان امروز اینگونه نیست. ما امروز در جهانی زندگی میکنیم که برداشت ما از چیزها
بسیار زمانبر میباشد. برای نمونه چندین و چند سال به درس و دانشگاه رفتن و کار (career) و ... پرداختن همگی سرمایهگذاریهای بلند-زمانی[7] هستند که در گذشتهها بگرایند[8] نبودهاند.
برای نمونه یادگیری پیانوزنی یک فرایند نارژگین[9] یا non-linear است، یک کسی شاید 5 سال پیانو بزند بی اینکه کوچکترین
دگرسانیای[10] در تراز کارش دیده شود ولی یک روز ناگهان در میانههایِ سال پنجم که پیانو زد با شگفتی دریابد که بخوبی شوپن انگشتانش روی کیبرد میتنزند[11].
فرآیندهای نارژگین - که بیشتر پدیدههای طبیعی در این دستهاند - کمی تا اندکی با دریافت ما از واقعیت جور نیستند. برای نمونه یادگیری همیشه
فرایندی نارژگین است. شما یک چیزی را میخوانید و میخوانید و چیزی سر در نمیاورید، ولی روز سوم ناگهان همه چیز برایتان مانند مـُـهــا[12] آشکار و دریافتنی میشود.
این دسته از دلسردیها را با دانستن چگونگیِ کارکردِ فرایندهای نارجگینی میتوان باسانی پیچاند.
هرآینه, در همه اینها نباید فراموشید که شاید براستی جایی نیاز هم به دلسردی و ناامیدی برود؛ رویهمرفته باید با نگرشی
بسیار خردمندانه و دوراندیشانه پیشرفته و نگذاشت که احساس یا انگیزههایی مانند غرور مایهیِ گُزیرشهای[13] نافرنودین و بیسرانجام شوند.
----
1. ^ piš{pišvand}+bin+i{pasvand}::Pišbini || پیشبینی: prediction
2. ^ piš{pišvand}+didan::Pišdidan || پیشدیدن: پیشبینی کردن Ϣiki-En to predict
3. ^ bon+mâye::Bonmâye || بنمایه: منبع Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ resource || بنمایه: منبع زیستی biological resource
4. ^ far+gaštan::Fargaštan || فرگشتن: بسیار گشتن; دگرستن; فراگشتن; تکامل یافتن www.thefreedictionary.com to evolve
5. ^ pad+âfand+in{pasvand}::Padâfandin || پدافندین: دفاعی Ϣiki-En defensive
6. ^ Degarânidan <— Degarândan || دگرانیدن: تغییر دادن to change
7. ^ Boland-Zamân || بلند-زمان: مدت طولانی long-term
8. ^ be+gerâyand::Begerâyand || بگرایند: احتمالا Ϣiki-En, Ϣiki-En likely; probably
9. ^ nâ+raž+gin::Nâražgin || None: نارژگون; ناخطی; غیر خطی non-linear
10. ^ digar+sân+i{pasvand}::Digarsâni <— Degarsâni || دیگرسانی: تفاوت ⚕Heydari difference
11. ^ Tanzidan || تنزیدن: رقصیدن to dance tanzen
12. ^ Mohâ || مها: بلور Ϣiki-En, Dehxodâ crystal
13. ^ Gozireš || گزیرش: تصمیم گیری decision making