یک بار من با چند تا از دوستام مشروب خوردیم بعد لاتی پُر کردیم سوار شدیم رفتیم "جوادیه" دنبلان خوردیم! شنیده بودیم اونجا دنبلان هاش خوبه. یک جا رفتیم قهوه خونه مانند بود ما هم که بلند بلند میخندیدیم تو حال خودمون اصلا نبودیم ملت همه خیلی بد چپ چپ نگاه میکردن زیر لبی شاکی یه چیزایی میگفتن...
خلاصه فرداش دوزاریمون افتاد کُلک و پشممون بلکل فِر خورد![]()