این اشتباهیست بسیار سادهلوحانه که اگر وضع مردم «بدتر» بشود نهایتا به سود ماست. تاریخ انقلابات جهان و نیز ایران چیز دیگری گواهی میدهد، و آن اینست که انقلاب زاییدهی امیدواری و آرزومندی و شهامت و نیز فلاکت است، و بدبختی ِتنها و فقط بدبختی، هرگز نمیتواند به فعالیتی عظیم و برجسته و همدلانه همچون انقلاب بیانجامد. تمامی انقلابات جهان در جوامعی رخ دادهاند که یا به تازگی طعم زندگی بهتر و شیرینی آلترناتیوهای نظام موجود را چشیده بودهاند، یا آنکه مدتی قبلتر نوع بهتری از زندگی را تجربه کرده بودند. گند و کثافت ِ دههی سی و چهل در ایران مردم را انقلابی نکرد، این رفاه نسبی و چشمانداز امیدوارکننده و تجربهی اوضاع اقتصادی و سیاسی بهتر در اوایل دههی پنجاه بود که جرقههای انقلاب را افروخت. در ایران از اوایل دههی شصت اکثریتی از مردم مخالف وضع موجود، و خواهان سقوط نظام آخوندی بودهاند. امروز این درصد شاید بیش از ۹۰ به ۱۰ باشد. اینکه ما خواهان بدتر شدن وضع مملکت باشیم با این امید که ۹۰ بشود ۹۱ خواستهایست بسیار بیهوده، برای نظام فاسد تفاوتی نمیکند که چه باشد، و تجربهی اصلاحات به آنها ثابت کرده که هرگز نمیتوانند و نمیباید جلوی مردم کوتاه آمد، زیرا اگر نظام یک گام به پس برود، مردم دو گام به پیش خواهند رفت، و مطالبات سیاسی و اجتماعی را باید در حد لباسی که میپوشید و غذایی که میخورید نگاه داشت تا مبادا خلق الله فرصت فکر کردن و خیالپردازی پیرامون وضعیت ِ جایگزینی که در آن از خوردن و آشامیدن تا دفع آنچه خوردهاید روی عکس رئیس جمهور آزاد باشد را نداشته باشند!
یا به عبارت بهتر:
![]()