Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958

Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
پدیده ای به نام داریوش سجادی
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 90

    جُستار: پدیده ای به نام داریوش سجادی

    Threaded View

    1. #11
      مدیر تالار
      Points: 220,665, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 5.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      آغازگر جُستار
      سر گیجه !!
       
      مهربون
       
      Anarchy آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      نا کجا آباد
      نوشته ها
      5,234
      جُستارها
      57
      امتیازها
      220,665
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      32,457
      از ایشان 11,792 بار در 4,917 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      86 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      مرگ

      برای نوشتن این پست ابتدا لازم است 2 نکته را توضیح بدهم.
      نخست آنکه دوستانی که از نردیک با بنده آشنائی دارند بخوبی این واقعیت را تصدیق می کنند که به صفت شخصی برخوردار از روحیه «بی ترسی» هستم. نمی گویم نترسم. چون به روایت از علی ابن ابیطالب وقتی از ایشان پرسیدند: مومن می تواند ترسو باشد؟ ایشان پاسخ داد مومن می تواند بترسد اما نمی تواند ترسو باشد. به این معنا که زمانی شما در حال گذشتن از خلوتی هستید ناغافل گربه ای به طرف شما می پرد و طبیعتا ممکن است در مقام واکنش شوکه شده و بترسید اما مومن به اعتبار ایمانش به قدرقدرتی خداوند نمی تواند ترسو باشد.
      مضاف بر «بی ترسی» یکی دیگر از روحیان بنده جسارت است که این فرصت را به بنده داده که در برخورد با پدیده ها ملاحظه کار نبوده و بدون پروا در هر سوراخ ناشناخته ای نیز دست فرو کنم.
      ویژگی دیگر بنده عدم اعتقادم به خواب و دنیای خواب است به همین دلیل هیچ وقت در زندگی اعتباری برای خواب دیدن هایم قائل نبوده ام و باز به همین دلیل هم هیچ وقت اعتباری برای تعبیر خواب قائل نبودم .
      علی ایحال شب گذشته با دیدن خوابی عجیب برای نخستین بار مفهوم ترس را که متوجه شدم تا چه اندازه با آن غریبه بودم را در بالاترین و هولناک ترین سطح حس و تجربه کردم!
      خواب دیدم روی تختی از سنگی سیاه خوابیده ام در حالی که ملک الموت در هیبت یک «سیاهی خاموش» بالای سرم ایستاده و در حال گرفتن جان از بدنم بود. خروج جان از بدنم را بوضوح و دقیق حس می کردم. یک حرکت بطئی که از سرم شروع شد و به طرف پائین بدنم در حال حرکت بود. خروج تدریجی جان از بدن را با فرو رفتن در یک سیاهی پر مهابت و خوفناک فهم می کردم. سیاهی پر رمز و راز و ناشناخته که پمپ کننده ترسی سنگین و ناشناخته به وجودم بود. در آن لحظات خود را در یک تنهائی مطلق می دیدم. هیچ کس و هیچ چیزی در آن سیاه چاله ای که بتدریج فرو می رفتم مشهود نبود و فقط با صدای بلند «لااله الا الله» می گفتم. در اوج وحشت بودم تا آنکه وقتی حرکت خروج جان از بدن به دست هایم رسید ناگهان صدای پسرم را شنیدم که من را صدا می زد. چند بار که صدایم زد ناگهان متوجه شدم در خوابم و از خواب پریدم و ملاحظه کردم همسر و پسرم با نگرانی بالای سرم هستند و از فریادهای «لااله الا الله» بلند من در آن وقت شب، بیدار و سراسیمه شده بودند و با صدای پسرم از خواب بیدار شده بودم!
      WOW
      تازه متوجه شدم همه آن مهابت و وحشت «خواب» بوده. جالب آن بود که دست هایم در آن لحظه که از خواب پریدم حالت لمس و خواب رفتگی داشتند و نیم ساعتی طول کشید تا به حالت نخست و طبیعی بازگشتند.
      نکته جالب تر آن بود که علی رغم همه حس ترس و وحشت موجود در این خواب با بیدار شدنم بلافاصله آن حس مُبدل به حسی خوب شد! و از کلیت آن خواب احساس خوبی می کردم.
      نمی دانم معنا و دلیل چنین خوابی چیست؟ اما لااقل رویت چنان خوابی این حسن را داشت که در کمین بودن ناغافلانه مرگ را گوشزدم کرد.
      التماس دعا

    2. یک کاربر برای این پست سودمند از Anarchy گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (08-09-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. عکسهای زیبای حیوانات
      از سوی Theodor Herzl در تالار تالار سرگرمی
      پاسخ: 72
      واپسین پیک: 11-22-2013, 05:43 PM
    2. فلسفه ازدواج با حیوانات
      از سوی Soheil در تالار هماندیشی
      پاسخ: 9
      واپسین پیک: 03-21-2013, 11:42 PM
    3. حقوق حیوانات
      از سوی Unknown در تالار فلسفه و منطق
      پاسخ: 90
      واپسین پیک: 03-12-2013, 08:06 PM
    4. نگهداری حیوانات و بهداشت
      از سوی kourosh_bikhoda در تالار پزشکی و بهداشت
      پاسخ: 17
      واپسین پیک: 12-08-2010, 12:06 AM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •