آیتلله صافی: امثال بایزید بسطامی و ابولحسن خرقانی باعث خجالت ما هستند
ما مسلمانان از دیگران بینیازیم و دیگران به معارف ما نیازمند هستند
استاد حوزه علمیه قم با اشاره به آیه «تَعَاوَنُوا عَلَی البِرِّ وَ التَّقوی»، گفت: اگر این طور باشد مطمئناً دنیا به سمت خیر و سعادت پیش میرود، ولی متأسفانه الان دنیای اسلام و بلاد مسلمانان به این مکتب و شعارها توجه نمیکنند، و راههای دیگری پیش گرفتهاند؛ راههایی که نهایتش ضلالت و گمراهی است.
وی خاطرنشان کرد: به طور مثال همین چند روز ملتفت شدم که قرار است همایشی در شاهرود به عنوان عرفان ملّی شرق برای ابوالحسن خرقانی و بایزید بسطامی برگزار کنند. شما اگر تذکرة الاولیاء را ببینید، متوجه خواهید شد که اینها چه عقایدی دارند. اگر ما بخواهیم مثل بایزید را معرفی کنیم و بگوییم سابقه ما این است واقعاً اسباب خجلت میشود؛ حرفهایی در تذکرة الاولیاء از قول او نقل شده است که انسان واقعاً خندهاش میگیرد، و هیچ توجیه و تأویلی نمیپذیرد.
آیت الله صافی گلپایگانی افزودند: ما هیچ وقت، خودمان را به این سوابق معرفی نمیکنیم. همه از اطراف و اکناف بیایند و در این معرفیها چه چیزی را ببینند؟!
وی افزود: اگر بخواهید کسی را مثلاً در منطقه شرق؛ طوس و خراسان معرفی کنید شیخ طوسی را معرفی کنید که آن همه علوم و خدمات داشته است.
این مرجع تقلید اضافه کرد: در مورد ابوالحسن خرقانی هم بزرگترین کاری که توانسته انجام دهد این است که میگوید با خدا چند مرتبه کشتی گرفتم و در مرحله آخر خدا بر من غالب شد. اینها حاکی از جوّ جهل و جهالتی است که وجود دارد.
بایزید بسطامی
ابویزید طیقور بن عیسی بن آدم بن سروشان بسطامی معروف به بایزید بسطامی ملقب بهسلطان العارفین بزرگترین عارف قرن سوم هجری و از بزرگان اهل تصوف است که در سالهای ۱۶۱ تا۲۳۴ می زیسته
http://fa.wikisource.org/wiki/داس..._بسطامی
از گفتههای اوست: «باید مرا بستایید شأن من برتر از محمد(ص) است! تو باید بیش از آنچه من ترا فرمان میبرم، از من فرمان ببری. آدم، خدای خویش را به لقمهیی بفروخت، بهشت تو تنها بازیچهی کودکان است.»
مرید من آنست که بر کنارهی دوزخ بایستد و هر که را خواهند بدوزخ برند دستش گیرد و به بهشت فرستد، و خود به جای او بدوزخ رود. همچنین شخصی از او پرسید: اسم اعظم کدام است؟ گفت: تو اسم اصغر را به من بنمای تا من بتو اسم اعظم نمایم. یعنی اسماء حق همه عظیماند. همچنین گفته است:
چهل سال روی به خلق آوردم و ایشان را به حق خواندم، کسی مرا اجابت نکرد. روی از ایشان برگردانیدم و قصد حضرت کردم، همه را پیش از خویش آنجا یافتم.
http://mandegar.tarikhema.ir/بايزيد-بسطامي
ابولحسن خرقانی
..
او هر چند خود و خلق را در خالق محو میدید اما در سلوک خویش از هر فرصتی برای شکستن دیوارهای تفرقه قوم گرایی و هرنوع برتری انسانی بر انسان دیگر استفاده کردهاست و طریق وصول به خالق را خدمت به خلق معرفی کردهاست . زیبایی مکتب شیخ در این است که انسانها را میبیند و خدمت میکند اما برای آنها در برابر حق تعالی موضوعیتی قایل نیست بلکه چون به وحدت خالق و مخلوق معتقد است، و خدمت به خدا و برتر از عبادات ظاهری میشناسد. او به انسانها خدمت میکند و غمخوار آدمیان است نه به خاطر عبادت نه برای رسیدن به بهشت موعود و گریز از جهنم بلکه به خاطر نفس انسانیت، او که چنین صمیمانه میسراید :
آن دوست که دیدنش بیاراید چشم
بی دیدنش از گریه نیاساید چشم
مارا ز برای دیدنش باید چشم
گر دوست نبیند به چه کار آید چشم
http://fa.wikipedia.org/wiki/ابو..._خرقانی