مساله این است که تا دلتان بخواهد شیعیان داستان بسته اند به این بزرگان. مثلا دیدارش با امامان شیعه! همین بایزید بسطامی در محله زرتشتیان و از خانواده موبدان بوده. بعد گفته اند امی بوده که واضح است دروغ است. کسی که در چنان خانواده ای به دنیا بیاید از آموزش بی بهره نمی ماند (از نظر اینها بیسواد بودن هنر است گویا) از طرفی بایزید که از بزرگات حکمت اشراق است از معدود رشته هایی است که تفکر قبل اسلام را به دوران سیاه بعدش ارتباط داده آنهم زیر چتر حمایتی عرفان و صوفی گری، همیشه هم اینها با فقها و عمله دین رسمی مشکل داشته اند. در باب اشراق هر چه بیشتر مطالعه می کنیم ارتباط مستقیم میان این تفکرات و حکمت ایرانی قبل اسلام میبنیم. این بزرگان هیچکدام مسلمان واقعی نبودند. همین بایزید را گویا بارها به خاطر کفر اخراج کرده اند. مقاله سایت تاریخ ما جالب است. توصیه می کنم نگاهی بیاندازید. سهرودی هم شخصیت جالبی است از بزرگان اشراق. همه اینها در تاریخ که بنگریم ارتباط نزدیکی با جامعه زردشتیان داشته اند و همه چیزشان ایرانی است جز آن اسلام تشریفاتی...