• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 56

    جُستار: واقعیت کعبه وعربستان چیست.

    Hybrid View

    1. #1
      رهگذر
      Points: 1,111, Level: 18
      Level completed: 11%, Points required for next Level: 89
      Overall activity: 0%
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      mmj آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Nov 2010
      نوشته ها
      1
      جُستارها
      0
      امتیازها
      1,111
      رنک
      18
      Post Thanks / Like
      سپاس
      0
      از ایشان 2 بار در 1 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      بادرود ه دوستان
      برخمسأله‌ای هم که پیش آمده اصلا سر دعوای دو هوو نبوده است. هاجر کنیز بوده (بر طبق قوانین رایج در آن دوران) و ساره زن آزاد و یگانه زن عشقی ابراهیم. هر دو بار هم متن تورات روشن کرده است که تقصیرکار هاجر و پسرش بودند. (بار اول هاجر که حامله شده بود به تحقیر سارا پرداخت،‌ و بار دوم هم که تقصیر اسمائیل بود که شرحش پاسخ را در پیشینم دادم و ظاهراً برخی را خیلی عصبانی ساخت.) ی ... بگذریم.

      من دقیقاً‌ نمی‌دانم اسمائیل در آن زمان چند سالش بوده است. امّا بایستی ۱۴ یا ۱۵ سال را داشته باشد. یهودیان در ۱۳ سالگی به سن تکلیف می‌رسیدند. بنابراین، اگر سن اسمائیل را درست گفته باشم، او در سنّی بایستی بوده باشد که مسؤول کردارش شناخته شود. (در این‌باره البته ۱۰۰٪ مطمئن نیستم.)
      بگمان ما دعوای دو هوو بیش و پیش نمیتواند بوده باشد . قبل از هرچیز نباید فراموش کرد که بعد از ماجرای مغرور شدن هاجر این سارا بود که بسختی با کنیز ش رفتار نمود و انقدر وی را ازرد . که هاجر از پی ازارهای ساره ب بیابان گریخت و ان ازارها براو انقدر تلخ و دردناک بود که برنگشت جز انکه فرشته ای نزد او امده وی ا به پسری اسماعیل نام مزده داد و بازگشت فرمان داد جراکه خداوند ظلمی را که به هاجر شده بود دریافته بود (پیدایش16/11)


      امّا، در رابطه با اسحاق که "فرزند عهد" است، خدا از پیش او را به ابراهیم بشارت می‌دهد و تولد او معجزه‌آساست و خدا به‌شکل بلاعوض با ابراهیم عهد می‌بندد که عهد را (همان‌طور که با خود ابراهیم -- به شکل جاودانه -- استوار ساخت) بعد از او، آن را -- به شکل جاودانی -- با اسحاق استوار سازد: «او را اسحاق‌ نام‌ بنه‌، و عهد خود را با وی استوار خواهم‌ داشت‌، تا با ذريت‌ او بعد از او عهد ابدی باشد.»
      بگمان ما این دلیل پسنده ای نیست اگر منظور از معجزه پیری ابراهیم است اولا اسماعیل نیز در86 سالگی او و 6فرزند دیگر از قطوره در 137 سالگی او زاده شدند.و ازدیدگاه اسطوره شناسی تولد اسحاق همانند تولد یوحنای تعمید دهنده است. واگر بشارت قبل از تولد است نامگذاری قبل از تولد است اسماعیل نیز چنین است
      افزون براینکه داشتن عهد گزاره ای تام بر ذبیح بودن اسحاق نیست و همانگونه که اسحاق به افزونی فرزندان وعده داده شده اسماعیل نیز چنین بوده است "و از پسر كنيز نيز اُمتي بوجود آورم، زيرا كه او نسل توست"(21/14) وخدا هماره یار و پشتیبان ان پسر بیارزش کنیززاده بود ا انجاکه فرشتگان خود را بیاری انها میفرستاد وهماره با ان پسر بود تا بزرگ و برنا شود(21/17-19)
      بنابراین اینگفته جناب جوینده
      اساساً، خدا با اسمائیل هیچ کاری ندارد. نه در تولد اسمائیل دخیل است
      بدور انصاف ناشی از تعصبات مذهبی است

      در قضیه زن گرفتن اسحاق هم دیدیم که ابراهیم با چه وسواسی برای اسحاق وارد عمل شد. با اینکه در جریان ازدواج اسمائیل مادرش رفت برایش از میان مصریان زنی گرفت.
      بلی بنابراین اسماعیل پدر مصریان و عربها نیز هست چراکه وی درشام زاده شد در حجاز زندگی کرد زنی مصری گرفت ازاینرو نمادی برای همه ی عربهاست هم عربهای عراق هم مصر و هم حجاز اما اسحاق تنها درگوشه ای ازشام زیست و دختری از دختران داییش لابان را به زنی گرفت که بادیگران نه پیوند سببی داشت و نه نسبی.

      نخستین وحشی‌گری او را در حق بردارش اسحاق دیدیم.
      بله مثلا از وحشی گری او جز یک خنده کودکانه و بخشم امدن مادر بکینه و حسد زنانه این نیز بود که ایندو برادر درکنار یکدیگر پدررا بخاک میسپارند(25/9) البته این وحشی گری را مادر کتاب مقدس بیشتر از فرزندان اسحاق میبینیم که همگی پسرعموی فرزندان اسماعیلتد-


      امّا کتاب چه می‌گوید؟ «کنیز و پسرش را بیرون کن، زیرا پسر کنیز هرگز با پسر زن آزاد وارث نخواهد شد.» پس ای برادران، ما فرزندان کنیز نیستیم، بلکه از زن آزادیم. (۴ : ۲۴-۳۱)
      چنین مینماید که جناب پولس از یاد برده اند که چند زنی در بنی اسرایل رسم بوده است و هریک از پیامبران چندده زن و کنیز داشتند مثلا 12 پسر یعقوب که سرسلسله قبایل اسرائیلی اند از4 زن که 2تن ازاد و 2تن کنیزند وهیچیک نیز درادبیات دینی یهودی و مسیحی بردیگری برتری بخاطر مادرشان ندارند نتنهاندارند که درمیان اسرائیلیان فرزندان انها هماره بهیک چشم دیده میشوند جناب پولس داستان دوزن ابراهیم را باقوانین تک همسری مسیحیت سنجیده اند و چنین افاضاتی فرموده اند.

      امادرباره ذبیح درقران و روایات اسلامی باید گفت هرچند تصریحا نامی از ذبیح برده نشده است اما ایه بخوبی میرساند که ذبیح اسماعیل است ما پیش ازایندردفتر شخصی خویش مطلبی نقل کرده ایم و اینک انرا تکرار میکنم
      مسلمانان بر پایه روایات در تفسیر آیۀ «و فدیناه بذبح عظیم»[52] ، اسماعیل را ذبیح می دانند، چیزی که خود قرآن را نیز می توان برآن گواه گرفت زیرا قرآن کریم پس از گزارش داستان قربانی ، بی درنگ – در سوره صافات - می افزاید « وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحينَ = و ما اورا به اسحاق ، پیامبری از پاکان مژده دادیم»[53] .
      آیا اینکه «مژده به اسحاق» پس از پایان داستان قربانی آمده است، خود آشکارا گویای این نیست که اسحاق غیر از آن پسری است که خداوند ابراهیم را به سر بریدن او امتحان کرد؟! و نیز مگر بازگشت ضمیر « فدیناه» به پسر قربانی و آمدن نام اسحاق بی درنگ پس از آن ، نشانگر دوگانگی قربانی و اسحاق نیست؟[54]
      در اینباره ابن تیمیه می افزاید : داستان قربانی در سورۀ صافات ، خود نشان می دهد که قربانی ، اسماعیل است ، در آنجا خداوند می فرماید : « فبشرناه بغلام حلیم» (= ما اورا به پسری بردبار مژده دادیم) . از این آیه میتوان دریافت آنکه ابراهیم به او مژده داده شده ، 3 ویژگی دارد : پسر است، رسیده و بالغ است، و حلیم و بردبار است. و چه حلم و بردباری بالاتر از اینکه پدر به او پیشنهاد سربریدن کند و او بگوید به خواست خدا مرا بردبار و پایدار خواهی یافت.
      همچنین داستان قربانی در قرآن تنهان همین جا ذکر شده است، در دیگر حاها مثلا سوره هود [55] تنها مژده به اسحاق آمده است، و از آنجا که در سوره صافات از انکه ابراهیم بدو مژده داده شده با نام « غلام حلیم»[56] (= پسری بردبار) یاد شده و در دیگر سوره ها که سخن از مژده به اسحاق در میان است اورا « غلام علیم»[57] (=پسری دانا) خوانده است – و دوگانگی این دو توصیف که یک جا حلین آمده و جای دیگر علیم – بی حکمت نمی تواند باشد که خود میتواند نشان دهد که قربانی کسی جز اسحاق است ، یعنی اسماعیل. به ویژه این که وصف حلیم که درباره قربانی آمده و وصف درستی نیز هست چراکه پذیرش قربانی به صبر و بردباری نیاز دارد با اسماعیل همخوان است، زیرا او آشکارا در قرآن به صبر توصیف شده است، در این آیه : «اسماعیل و ادریس و ذوالکفل همه از صابران و بردباران اند»[58]. نیز توصیف اسماعیل به درستی در پیمان در این آیه: « همانا که او درست پیمان بود»[59] میتواند نشان دیگری باشد بر اینکه اسماعیل ، همان قربانی است ، زیرا او بود که به پدر وعده داد که بر قربانی شدن صبر کند و به این وعده خویش وفا نیز کرد ، افزون بر اینها بشارت به تولد اسحاق یک معجزه بود، معجزه ای نوید بخش و شادی آفرین برای پدر و مادی که هردو پیرو عقیم بودند اما بشارت به ذبیح تنها برای پدر بود – نه برای پدر و مادر – آن هم مژده ای که ازمونی دشوار را در پی داشت.[60]
      از همه اینها گذشته، خداوند ابراهیم را مژده داد که اسحاق را به او ببخشد تا پیامبری از صالحان گردد. چنانکه فرمود : « اورا به اسحاق که پیامبری از صالحان است مژده دادیم»[61] پس چگونه بعد از چنین مژده ای اورا به قربانی کردن کسی که باید پیامبری صالح گردد، فرمان میدهد؟[62]
      نکته دیگر اینکه بشارت به اسحاق همراه با بشارت به یعقوب نیز هست « ما اورا به اسحاق مژده دادیم و از پس اسحاق به یعقوب»[63] و این همراهی ، چنانکه محمد بن کعب قرظی گفته است ، خود نشانه ای بر ذبیح بودن اسماعیل است. زیرا درست نمی نماید که خداوند نخست ابراهیم را به اسحاق و از پشت اسحاق به یعقوب بشارت دهد، آنگاه در فرمانی ناسازگار با این بشارت ، اورا به قربانی کردن اسحاق فرمان دهد، آنهم زمانی که هنوز اسحاق کودک است و هنوز یعقوب از پس او به دنیا نیامده است.[64]

      افزون براینکه همه مسران و متکلمان وسران مذاهب اسلامی براین باورندکه ذبیح اسماعیل است ان یک و دو روایتی که وجود دارد نیز از جاعلان بزرگ حدیثی یعنی یهودیان مسلمان شده ای چون کعب الاحبار است که بی شک درمیان انبوه روایات دیگر اعتباری نخواهند داشت

    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از mmj گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Jooyandeh (11-11-2010),سارا (07-11-2015)

    3. #2
      نویسنده دوم
      Points: 3,744, Level: 38
      Level completed: 63%, Points required for next Level: 56
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      از دروغ‌بافی و
      هوچی‌گری بیزار
      هستم.
       
      کنجکاو
       
      Jooyandeh آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      نوشته ها
      205
      جُستارها
      7
      امتیازها
      3,744
      رنک
      38
      Post Thanks / Like
      سپاس
      154
      از ایشان 338 بار در 162 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      0 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)

      Talking

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mmj نمایش پست ها
      بگمان ما دعوای دو هوو بیش و پیش نمیتواند بوده باشد . قبل از هرچیز نباید فراموش کرد که بعد از ماجرای مغرور شدن هاجر این سارا بود که بسختی با کنیز ش رفتار نمود و انقدر وی را ازرد . که هاجر از پی ازارهای ساره ب بیابان گریخت و ان ازارها براو انقدر تلخ و دردناک بود که برنگشت جز انکه فرشته ای نزد او امده وی ا به پسری اسماعیل نام مزده داد و بازگشت فرمان داد جراکه خداوند ظلمی را که به هاجر شده بود دریافته بود (پیدایش16/11)
      هاجر کنیز سارا بو
      د. متن تورات در این‌باره، چنین ما را خبر داده است:
      چون ده سال از اقامت ابرام در زمین کنعان گذشت، سارای (زن ابرام) کنیز خود هاجر مصری را به شوهر خود، ابرام، به زنی داد [یعنی: تا با او همبستر شود]. پس، ابرام به هاجر درآمد و او حامله شد. چون هاجر دید که حامله است، خاتونش به نظرش حقیر آمد [یعنی: پر-رو شد و به تحقیر بانویش پرداخت].

      پس، سارای به ابرام گفت: «ظلم من بر تو باد! من کنیز خود را به آغوش تو دادم و چون آثار حمل در خود دید،‌ در نظر او حقیر شدم. ...» ابرام به سارای گفت: «اینک کنیز تو به دست توست، آن‌چه پسند نظر تو باشد، با وی کن.» پس،‌ چون سارای با وی بنای سختی نهاد [یعنی،‌ تنبیهش کرد]، او از نزد وی بگریخت.

      فرشته‌ی خداوند هاجر را ... یافت ... و گفت: «نزد خاتون خود برگرد و مطیع او باش [یعنی،‌ دیگر رویت را زیاد نکن].» (پیدایش ۱۶ : ۳-۹)
      این متن به نظر من تماماً‌ واضح است و نیاز به شرح بیشتر ندارد.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mmj نمایش پست ها
      بگمان ما این دلیل پسنده ای نیست اگر منظور از معجزه پیری ابراهیم است اولا اسماعیل نیز در86 سالگی او و 6فرزند دیگر از قطوره در 137 سالگی او زاده شدند.و ازدیدگاه اسطوره شناسی تولد اسحاق همانند تولد یوحنای تعمید دهنده است.)
      آری، شبیه تولّد یحیی نیز هست. توجّه شود که سارای که برای سالیان زیاد یگانه همسر ابراهیم بود، ‌هیچ فرزندی به او نداد. حال، ‌خدا به ابراهیم که در سن صدسالگی است،‌ می‌گوید که زنت به‌زودی پسری به تو خواهد داد. طبیعی است که او بسیار در شگفت شود.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mmj نمایش پست ها
      واگر بشارت قبل از تولد است نامگذاری قبل از تولد است اسماعیل نیز چنین است
      من که این را انکار نکرده‌ام. (تا جایی که یادم هست، البته!!!)

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mmj نمایش پست ها
      افزون براینکه داشتن عهد گزاره ای تام بر ذبیح بودن اسحاق نیست
      من هم نگفتم چنین است.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mmj نمایش پست ها
      و همانگونه که اسحاق به افزونی فرزندان وعده داده شده اسماعیل نیز چنین بوده است "
      من نیز انکار ننمودم. البته،‌ توضیح را مفصل داده‌ام و نیاز به توضیح زیادی نمی‌بینم.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mmj نمایش پست ها
      بدور انصاف ناشی از تعصبات مذهبی است
      هرطور که بخواهید، ‌می‌توانید قضاوت کنید.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mmj نمایش پست ها
      بلی بنابراین اسماعیل پدر مصریان و عربها نیز هست چراکه وی درشام زاده شد در حجاز زندگی کرد زنی مصری گرفت ازاینرو نمادی برای همه ی عربهاست هم عربهای عراق هم مصر و هم حجاز اما اسحاق تنها درگوشه ای ازشام زیست و دختری از دختران داییش لابان را به زنی گرفت که بادیگران نه پیوند سببی داشت و نه نسبی.
      این سخنان بی‌مایه هم که نیاز به پاسخ‌گویی ندار
      ند. در همین جستار به اندازه کافی به آن پرداخته شده است.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mmj نمایش پست ها
      بله مثلا از وحشی گری او جز یک خنده کودکانه و بخشم امدن مادر بکینه و حسد زنانه این نیز بود که ایندو برادر درکنار یکدیگر پدررا بخاک میسپارند(25/9) البته این وحشی گری را مادر کتاب مقدس بیشتر از فرزندان اسحاق میبینیم که همگی پسرعموی فرزندان اسماعیلتد-
      این تنها نشان می‌دهد که اسمائیل بعدها دست از خباثت برداشته و با اسحاق آشتی کرده است (یا شاید هم اسحاق بخشندگی کرده
      و با او کنار آمده است -- از متن دقیقاً‌ روشن نیست کدام مورد بوده است).

      در هر صورت، تنها کسی که وارث ابراهیم شد -- چه وارث عهد جاودانی‌یِ خدا با وی، و چه وارث دارایی‌های او --‌ تنها و تنها اسحاق بود:
      ابراهیم تمام مایملک خود را به اسحاق بخشید. اما به پسران کنیزانی که ابراهیم داشت،‌ ابراهیم [تنها] عطایا داد و ایشان را در حین حیات خود، از نزد پسر خویش اسحاق، به جانب مشرق،‌ به زمین شرقی فرستاد. (پیدایش ۲۵ : ۵-۶)
      حتماً، تا مزاحم او نشوند و مبادا بعدها بیایند خود را قاطی اسحاق کنند.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mmj نمایش پست ها
      چنین مینماید که جناب پولس از یاد برده اند که چند زنی در بنی اسرایل رسم بوده است و هریک از پیامبران چندده زن و کنیز داشتند مثلا 12 پسر یعقوب که سرسلسله قبایل اسرائیلی اند از4 زن که 2تن ازاد و 2تن کنیزند وهیچیک نیز درادبیات دینی یهودی و مسیحی بردیگری برتری بخاطر مادرشان ندارند نتنهاندارند که درمیان اسرائیلیان فرزندان انها هماره بهیک چشم دیده میشوند جناب پولس داستان دوزن ابراهیم را باقوانین تک همسری مسیحیت سنجیده اند و چنین افاضاتی فرموده اند.
      توضیح این را که مفصل داده‌ام و نیاز به توضیح زیادی نمی‌بینم.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mmj نمایش پست ها
      امادرباره ذبیح درقران و روایات اسلامی باید گفت هرچند تصریحا نامی از ذبیح برده نشده است اما ایه بخوبی میرساند که ذبیح اسماعیل است ما پیش ازایندردفتر شخصی خویش مطلبی نقل کرده ایم و اینک انرا تکرار میکنم.
      اگر ثابت شود که ذبیح قرآن اسمائیل است،‌ همین شاهدیست بارز مبنی بر این‌که قرآن کتابی غیرالهی و گزافه‌گو هست.

      قرآن تورات را که نزد اهل‌کتاب موجود دانسته، ‌تصدیق کرده است. نه‌تنها خود را مصدِّق آن خوانده (یعنی گواهی‌دهنده بر راستی و درستی آن)، ‌بلکه خود را گواهی بر آن (یا نگهبانی بر آن) دانسته است.

      موضع قرآن در رابطه با رسالات پولس نیز همین است. قرآن خود را تصدیق‌کننده پولس و نگهبانی بر رسالات او دانسته است. در واقع،‌ هر اسلام‌گرای قرآن‌باوری ناچاراً باید در مقابل پولس سر تعظیم فروآورد.

      خلاصه، ‌من خیلی خوشحال می‌شوم، اگر بتوانید در یک جستار دیگر این مهم که "ذبیح، بر طبق قرآن، ‌اسمائیل بوده و نه اسحاق،" را نشان دهید. لطف بزرگی در حق قرآن‌ستیزان کرده‌اید.

      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی mmj نمایش پست ها
      افزون براینکه همه مسران و متکلمان وسران مذاهب اسلامی براین باورندکه ذبیح اسماعیل است ان یک و دو روایتی که وجود دارد نیز از جاعلان بزرگ حدیثی یعنی یهودیان مسلمان شده ای چون کعب الاحبار است که بی شک درمیان انبوه روایات دیگر اعتباری نخواهند داشت
      پس، اگر "ذبیح بودن اسمائیل
      ، بر طبق قرآن" را ثابت کنید، ‌در واقع، پوز همه‌ی این «مسران و متکلمان وسران مذاهب اسلامی» را بر خاک مذلت مالیده‌اید.

      خلاصه، ما مخلص شما هم هستیم!


      آنچه مقدّس است، به سگان مدهید و مرواریدهای خود را پیش خوکان میندازید، مبادا آن‌ها را پایمال کنند و برگردند و شما را بِدَرند. (متی ۷ : ۶)

      فرزندان این عصر در مناسبات خود با هم‌عصران خویش از فرزندان نور عاقل‌ترند. (لوقا ۱۶ : ۹)

      (ترجمه‌یِ هزاره‌یِ نو)
      وب‌لاگِ من: پژوهش‌های شاه‌پور برنابا جوینده

    4. یک کاربر برای این پست سودمند از Jooyandeh گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      sonixax (11-11-2010)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 9
      واپسین پیک: 08-19-2012, 08:34 PM
    2. سایت زندیق در دسترس نیست!
      از سوی Agnostic در تالار گفتگوی آزاد
      پاسخ: 7
      واپسین پیک: 07-20-2012, 07:28 AM
    3. واقعیت داستان حمله اعراب به ایران چیست ؟
      از سوی دفترچه در تالار تاریخ، فرهنگ، همبود
      پاسخ: 69
      واپسین پیک: 05-02-2012, 09:05 AM
    4. اخبار و موضوعات کارگری
      از سوی Ouroboros در تالار سیاست و اقتصاد
      پاسخ: 7
      واپسین پیک: 02-12-2011, 09:27 PM

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •