
آغازگر جُستار

به نگر من ترس تنهای تنها هم نیست، در نوروساینس برای نمونه داریم که بازنگری در باورها هزینههای سنگین منتاری (ذهنی) و مغزی دارد:
http://www.managementscientist.org/2...igence-analyst
در فرتور بالا بسته به دیدگاه گزیده، میتوان هم یک پیرزن و هم یک دختر جوان دید؛ هر کدام را نخست نگاه کنیم، دگرش به دیگری سخت میشود.
بدین چم که برای مغز ما بازنویسی یک باور چندین برابر انرژیبرتر از نونویسی آن است و مانند خانههای لوگو،
هر باوری زیرخشت باورهای پسین شده و با گذر زمان دگرشش مایه از دست دادن بخشی از شخصیت خواهد بود:
نوشته اصلی از سوی کافر
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد

آغازگر جُستار

شاید اینجا ترس اندکی گمراه کننده باشد و واژه «درد» بهترین بازگوکننده؛ در پیکهای 14 و 15] همین جستار در اینباره پیشتر نوشتهام.
زمانیکه کس میخواهد باورهای خود را "بازنویسد"، از دید فیزیکی براستی باید درد کشیده و با هزینه کردن انرژی و زمان ساختار مغزیاش را بازنویسی نماید.
ترس در اینجا میتواند یک فرآیند دُومینی (secondary) باشد از همین درد فیزیکی.
آسانترین رویکرد برای هر کس این است که با همان باورهای کودکی و پیشفرضی که به او داده شده زندگی کند، مگر آنکه "براستی" نیاز به بازنگری رود.
اکنون چگونه میتوان از این نکته برای گسترش خردگرایی سود جست را نمیدانم، آیا میتوانیم بگونهای فرآیند بازنویسی باورها را آسانتر کنیم؟
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد

ویرایش از سوی Russell : 06-15-2012 در ساعت 12:50 PM
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
آغازگر جُستار

نه راسل جان. این تبلیغات کالاهای زیبایی ذهنت را گمراه کرده. درازاندن عمر آدم به این مینِش (معنی) نیست که با رنگ و لعاب مالیدن و بوتاکس بدن را زنده و "ظاهرا"
جوان نگه داریم و بگذاریم مغز بپوسد، ونکه با برداشتن آسیبهایی که در گذر زمان فرآیند سوختوساز (metabolism) به بدن میرساند، ما بدن و مغز را جوان نگه میداریم.
از میان رفتن plasticity مغز نیز خود فرنودهای زیستیک دارد، اگر نه به یک آدم زمان بسنده بدهید، میتواند همه مغزش را دگرانده و بازنویسی کند.
بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!
—مزدک بامداد
هماکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)