مسلمانان بر پایه روایات در تفسیر آیۀ «
و فدیناه بذبح عظیم»[
52] ، اسماعیل را ذبیح می دانند، چیزی که خود قرآن را نیز می توان برآن گواه گرفت زیرا قرآن کریم پس از گزارش داستان قربانی ، بی درنگ – در سوره صافات - می افزاید
« وَ بَشَّرْناهُ بِإِسْحاقَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحينَ = و ما اورا به اسحاق ، پیامبری از پاکان مژده دادیم»[
53] .
آیا اینکه «مژده به اسحاق» پس از پایان داستان قربانی آمده است، خود آشکارا گویای این نیست که اسحاق غیر از آن پسری است که خداوند ابراهیم را به سر بریدن او امتحان کرد؟! و نیز مگر بازگشت ضمیر «
فدیناه» به پسر قربانی و آمدن نام اسحاق بی درنگ پس از آن ، نشانگر دوگانگی قربانی و اسحاق نیست؟[
54]
در اینباره ابن تیمیه می افزاید : داستان قربانی در سورۀ صافات ، خود نشان می دهد که قربانی ، اسماعیل است ، در آنجا خداوند می فرماید : «
فبشرناه بغلام حلیم» (= ما اورا به پسری بردبار مژده دادیم) . از این آیه میتوان دریافت آنکه ابراهیم به او مژده داده شده ، 3 ویژگی دارد : پسر است، رسیده و بالغ است، و حلیم و بردبار است. و چه حلم و بردباری بالاتر از اینکه پدر به او پیشنهاد سربریدن کند و او بگوید به خواست خدا مرا بردبار و پایدار خواهی یافت.
همچنین داستان قربانی در قرآن تنهان همین جا ذکر شده است، در دیگر حاها مثلا سوره هود [
55] تنها مژده به اسحاق آمده است، و از آنجا که در سوره صافات از انکه ابراهیم بدو مژده داده شده با نام «
غلام حلیم»[
56] (= پسری بردبار) یاد شده و در دیگر سوره ها که سخن از مژده به اسحاق در میان است اورا «
غلام علیم»[
57] (=پسری دانا) خوانده است – و دوگانگی این دو توصیف که یک جا حلین آمده و جای دیگر علیم – بی حکمت نمی تواند باشد که خود میتواند نشان دهد که قربانی کسی جز اسحاق است ، یعنی اسماعیل. به ویژه این که وصف حلیم که درباره قربانی آمده و وصف درستی نیز هست چراکه پذیرش قربانی به صبر و بردباری نیاز دارد با اسماعیل همخوان است، زیرا او آشکارا در قرآن به صبر توصیف شده است، در این آیه : «اسماعیل و ادریس و ذوالکفل همه از صابران و بردباران اند»[
58]. نیز توصیف اسماعیل به درستی در پیمان در این آیه: « همانا که او درست پیمان بود»[
59] میتواند نشان دیگری باشد بر اینکه اسماعیل ، همان قربانی است ، زیرا او بود که به پدر وعده داد که بر قربانی شدن صبر کند و به این وعده خویش وفا نیز کرد ، افزون بر اینها بشارت به تولد اسحاق یک معجزه بود، معجزه ای نوید بخش و شادی آفرین برای پدر و مادی که هردو پیرو عقیم بودند اما بشارت به ذبیح تنها برای پدر بود – نه برای پدر و مادر – آن هم مژده ای که ازمونی دشوار را در پی داشت.[
60]
از همه اینها گذشته، خداوند ابراهیم را مژده داد که اسحاق را به او ببخشد تا پیامبری از صالحان گردد. چنانکه فرمود : « اورا به اسحاق که پیامبری از صالحان است مژده دادیم»[
61] پس چگونه بعد از چنین مژده ای اورا به قربانی کردن کسی که باید پیامبری صالح گردد، فرمان میدهد؟[
62]
نکته دیگر اینکه بشارت به اسحاق همراه با بشارت به یعقوب نیز هست « ما اورا به اسحاق مژده دادیم و از پس اسحاق به یعقوب»[
63] و این همراهی ، چنانکه محمد بن کعب قرظی گفته است ، خود نشانه ای بر ذبیح بودن اسماعیل است. زیرا درست نمی نماید که خداوند نخست ابراهیم را به اسحاق و از پشت اسحاق به یعقوب بشارت دهد، آنگاه در فرمانی ناسازگار با این بشارت ، اورا به قربانی کردن اسحاق فرمان دهد، آنهم زمانی که هنوز اسحاق کودک است و هنوز یعقوب از پس او به دنیا نیامده است.[
64]