• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 1823

    جُستار: طنز و جوک امام نقی

    Threaded View

    1. #11
      سرنویسنده سوم
      Points: 50,772, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      آغازگر جُستار
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      Agnostic آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2011
      نوشته ها
      2,538
      جُستارها
      67
      امتیازها
      50,772
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      2,650
      از ایشان 3,328 بار در 1,555 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      3 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)

      Talking

      ابولاشی با لامبورقینی ۲ در خویش بر امام وارد شد و پرسید: یا امام! چرا برخی مردم به خصوص مردم بلاد پارس بر پشت یا جلوی ماشین هایشان عباراتی نظیر "یا حسین، یا فاطمه زهرا، یا مهدی (عج)" و ... نوشته اند؟ مگر اینها جز بدبختی و ذلت برای این مردم داشته اند؟
      حضرت فرمود: مهم این نیست که برای مردم بدبختی داشته اند یا خوشبختی! مهم این است که این کار آنها برای ما سراسر خوشبختی است، زیرا هرگاه این عبارات را بر روی ماشین هایشان می بینیم، لبخند زده و به اینکه چندین سال دیگر می توانیم از آنها سواری بگیریم و برشان حکم برانیم، امیدوارتر می شویم!
      ابولاشی که تازه فهمیده بود این همه سال چه قدر سواری مجانی به آخوندها داده، سریعا از امام خروج کرد و با جوهر نمک و وایتکس، "یا حسین مظلوم" که روی شیشه ماشین خود نوشته بود را پاک کرد.



      ******************************


      امام نقی آب انگور سمی را خورده بود و در حال جان کندن بود.

      ابوفاکر بر امام وارد شد و از ایشان پرسید: یا نقی! آیا در زندگی خود گناهی کرده‌ای که اکنون بخواهی به آن اعتراف کنی؟

      حضرت در پاسخ گفت: بلی! در سرزمین پارسیان٬ به خانه‌ی یک کافر مجوسی وارد شدم و دستها و پاها و گردنش را قطع کردم٬ اموالش را گرفتم٬ پسرانش را در بازار برده‌فروشان فروختم و زن و دخترانش را برای کنیزی برگزیدم. اما زمانیکه میخواستم با دختر شش ساله‌اش جماع کنم٬ لحظه‌ای از یاد الله غافل شدم و فراموش کردم که نام الله را بر زبان بیاورم. این تنها گناهی بود که در تمام طول عمر مرتکب شده‌ام و از بابت آن تاکنون هر شب از الله استغفار طلبیدم.

      ابوفاکر در حالیکه از این همه عرفان و تقوای امام نقی نعره می زد و خشتک می درید با خود فکر میکرد که اسلام چه دین انسان‌سازی است!

      مثنوی مقنوی - در باب آنان که آنجای خر را می بینند اما باز کدو را میپرستند.

    2. 2 کاربر برای این پست سودمند از Agnostic گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Mehrbod (05-26-2012),کافر_مقدس (05-26-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •