کمابیش هست. بیخدایی در حقیقت زاب چندان پیروزی هم شاید نبوده، چراکه دین در جایگاه یک آیین همگانی مردم را به هم پیوند میزند و در گذشته
برای پیشگیری از هرجومرج و تکروی فکر میکنم کاربردی تر بوده، بویژه اینکه تماس آیینهای گوناگون با هم بسیار کمتر از امروز بود. امروز ولی
همه آیینها کنار هم جا گرفتهاند و هیچکدام هم آن اعتبار و ارج گذشته را ندارند.
به شخصه این فاکتورها را در بیخدایی موثر میبینم:
- نگرش آناکافتیک (analytic) به چیزها (زاب نابهینا (non-optimal) در گذشته؛ نشستن و فکر کردن آناکافتیک هزینهبردار، و سودآوری کم دارد)
- نداشتن ترس از چیزهایی گنگ و مبهم (زاب نابهینا در گذشته؛ ترسیدن از چیزهایی که نیستند - ولی شاید باشند - سودمندی بیشتری از نترسیدن دارد)
- …
و بیشتر آنها هم در گذشته زیانآور بودهاند تا سودمند. آدمهایی که به خوبی پیروی آیین قبیله/پیرامون خود
میشدند و زیاد هم موشکافانه فکر نمیکردند شانس بالاتری برای فرازیست و زادآوری داشتهاند تا دیگران.