• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 236

    جُستار: ازدواج

    Threaded View

    1. #17
      دفترچه نویس
      Points: 471,639, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 2.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      نِشان‌ها:
      Most Popular
      سرور خویـشتـن
       
      Empty
       
      Mehrbod آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2010
      ماندگاه
      لاجیکستان
      نوشته ها
      8,712
      جُستارها
      188
      امتیازها
      471,639
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      12,116
      از ایشان 21,650 بار در 7,581 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      62 Post(s)
      Tagged
      1 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      در این حساب جمع و تفریق Utilitarianist که من هم با آن تا اندازه زیادی هم عقیده ام مهم باز هم سوال است که کدام بهتر است؟
      عشق و دوستی آیا بدون داشتن انگیزش تولید مثل ارزش دارند یا ندارند؟
      و با توجه به اینکه عشق از قویترین احساسات انسانیست آیا به ریسکش میارزد یا نه.


      از دید utilitarianistic یا سودمندگراییک، بایستی نگاه کرد که هدف و آماج هر خواسته و نیاز چیست و از کجا ریشه گرفته است.

      عشق از دیدگاه کاربردی فرآیندی ساده است و بدون "زادوری (تولید مثل)" سودی ندارد، ولی دوستی فرآیندی بسیار پیچیده‌تر است و نگره‌ی بازی‌ها زیاد به آن پرداخته.

      دوستی هم دو-سویه است و تنها زمانی کار می‌کند که هر دو سو به یک اندازه سود و زیان از رابطه ببرند. البته ما در لایه فرهنگی که در آن
      زندگی می‌کنیم آن اندازه این سود و زیان‌ها را پنهان کرده‌ایم که تنها در تراز ناخودآگاه به آنها می‌اندیشیم، ولی در واقعیت همه دوستی‌ها ریشه در آن دارد.

      عشق هم دو-سویه است ولی هزینه‌بردار و تنها و تنها برای زادوری کاربرد دارد. اگر فرآیند بچه‌دار
      شدن را از آن کم کنیم، تقریبا چیزی برای سود بردن از آن نمی‌ماند، چرا که نه پایدار است، نه منطقی.





      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی Russell نمایش پست ها
      در واقع بنظر میرسه جواب همون جواب به آزمایش فکری Haydn and the oyster باشه:
      You are a soul in heaven waiting to be allocated a life on Earth. It is late Friday afternoon, and you watch anxiously as the supply of available lives dwindles. When your turn comes, the angel in charge offers you a choice between two lives, that of the composer Joseph Haydn and that of an oyster. Besides composing some wonderful music and influencing the evolution of the symphony, Haydn will meet with success and honour in his own lifetime, be cheerful and popular, travel and gain much enjoyment from field sports. The oyster's life is far less exciting. Though this is rather a sophisticated oyster, its life will consist only of mild sensual pleasure, rather like that experienced by humans when floating very drunk in a warm bath. When you request the life of Haydn, the angel sighs, ‘I'll never get rid of this oyster life. It's been hanging around for ages. Look, I'll offer you a special deal. Haydn will die at the age of seventy-seven. But I'll make the oyster life as long as you like...’"
      Roger Crisp (Mill on Utilitarianism, 1997)

      احساس‌ها و سهش‌های آدمی به خودی خود بدرد نخورند. من فکر می‌کنم بالاترین و لذت بخش‌ترین چیزی که در جهان داریم توانایی پردازش و
      دریافت جهان باشد. به یاد دارم مزدک گرامی در جایی گفته بودند که شاید هدف جهان از فرگشت و آدمی تلاشی برای شناخت خودش باشد.

      یک صدف دریایی هیچ فهمی از زندگی و خود ندارد و همانگونه که می‌بینیم، هیچ سهش و احساس خوبی همیشگی نیست و پایندگی ندارد.

      هرچند درباره آزمایش فکری بالا من بعید می‌دانم کسی زندگی صدف را نابرگزیند.
      ویرایش از سوی Mehrbod : 09-21-2012 در ساعت 07:55 PM

      Sticky بجای وادادن در برابر واقعیت تلخ، بهتر است آدمی بكوشد كه واقعیت را بسود خود دگرگون كند و اگر بتواند حتی یك واژه ی تازی را هم از زبان شیرین مادری خود بیرون بیندازد بهتر از این است كه بگوید چه كنم ! ناراحتم! ولی همچنان در گنداب بماند و دیگران را هم به ماندن در گنداب گول بزند!!

      —مزدک بامداد


    2. یک کاربر برای این پست سودمند از Mehrbod گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Russell (07-24-2012)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •