ببینید بسیار ساده است. در روند فرگشت در زنها حس شرم و حیا و در مردها حس ماجراجویی و برتریجویی ریخت گرفته است. در گذشته
سکس برای زنها بیاندازه هزینهبردار بوده (9 ماه بچهداری و سپس بزرگ کردن بچه و ...) ولی برای مردها بیاندازه کمهزینه (ساخت اِسپرم و بس).
از سوی دیگر، یک زن در گذشته (با میانگین زندگی 20 سال) میتوانسته دستبالا 5 بار در زندگی خود باردار شود، ولی یک مرد بیکران و به شمار همخوابیهای خود، از همینرو
در کنار آسیب و زیانی که به جسم یک زن در روند بارداری میرسد، در راستای انتقال ژن خود نیز میبایستی ریزبینی و دقت بسیار بیشتری میکردند چرا که بیشتر از چندبار
توانایی بچهدار شدن نداشتند؛ این در گذر زمان به پیدایش احساسهای خودداری و بدنبال آن وفاداریجویی گراییده که امروز، در پَس لایههای فرهنگی همان ازدواج
و مرد پایبند به خانواده و زندگی زناشویی باشد (در واقعیت ازدواج چیزی زنانه است و همانگونه که گفتیم بیشترین سود را به زن میرساند).
در سده 21 ام اما ما با فنآوریهای گوناگون (کاندوم، قرص ضدبارداری، بستن لوله رحم/واسِکتومی مرد، سقط آسان جنین و ..) توانستهایم فرآیند پرهزینه
سکس —> لذت —> بچه برای زن را به سکس —> لذت بکاهیم، ولی احساسهای نامبرده که در روند فرگشت ریخت گرفتهاند هنوز بروز نشده و نیاز به چند هزار سالی زمان دارند.
رویکرد دخترهای امروزی در واقعیت یک bug و گیری است که در روند فرگشت بدست آوردهایم و مایه همه این دوگانگیها و دردسرها است.
در همه کشورها همین داستان است، بحث فرگشتیکتر از اینها است.