• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 69

    جُستار: گفتگوهایی پیرامون خردگرایی

    Threaded View

    1. #13
      سخنور دوم
      Points: 14,262, Level: 77
      Level completed: 53%, Points required for next Level: 188
      Overall activity: 0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خالی
       
      MEHDI آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Sep 2013
      نوشته ها
      521
      جُستارها
      4
      امتیازها
      14,262
      رنک
      77
      Post Thanks / Like
      سپاس
      24
      از ایشان 894 بار در 441 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      9 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      First of all: Unbili[evable! You are saying and proving my thoughts and my words better than me! Keep writing, please!

      من هر بار در گفتگو با شما بیش از پیش مطمئن می‌شوم که «تو نفهمیده‌ای» مرضِ همه‌گیر ِ خردگرایان است؛ گویا هرگز تصور اینکه کسی که به موضع شما انتقاد دارد، دقیقا با آگاهی از موضوعِ موردِ بحث در حال بیان نظر خویش است هتا به اندازه‌ی یک نانوثانیه هم در ذهن‌تان حضور نیافته، وجود چنین احتمالی کاملا رد شده‌ است! به هر حال باید تاکید کنم که این آخرین باری‌ست که به پستی که مواضع مرا به «نفهمی» ِ من، آن هم پیرامونِ خردگرایی ارتباط می‌دهد پاسخ می‌دهم؛ نه از این جهت که از این ناراحت می‌شوم، بلکه به این خاطر که از مرز ملال گذشته و چندش‌آور شده!
      دوست گرامی از این حرفها و جنگ های روانی در پست های قبلی خود هم زیاد داشتید. اصولا می خواهید توضیحی ندهم تا شما احساس نکنید به شعورتان توهین شده.
      گویا حماسه سرایی و رمانتیک بازی دیگر جواب نمی دهد و حالا روی به حمله شخصی آوردید. احساسات خود را کنترل کنید و به خود بحث بپردازید. در ضمن شما فقط در پست های قبلی خود دوبار با گفتن اینکه متوجه نیستید چه می گویید عملا من را به نفهمی متهم کردید و حالا همین را به من نسبت می دهید.

      اینکه هیچکدام از اینها هیچ خدمتی در جهتِ آگاهی بشر نبوده؟ اینکه در هر دو یک نفر بخشی از یا تمامی سرمایه‌ی برگشت‌ناپذیرِ خود را برای چیزی گذاشته که تقریبا هیچ سودی از آن نمی‌برد؟ اینکه در موردِ هر دو بعدها کودن‌هایی پیدا می‌0شوند که کارِ آنها را بی ارزش می‌خوانند، چونکه از نظر آنها هیچ خدمتی به بشریت نکرده‌اند؟ این تشابهات کافی نیستند؟
      متوجه نمی شوید که نقاشی و همه اعمال ما بخشی از زندگی ما هستند؟ آنها به معنای آری گفتن به زندگی و بخشی از فرآیند زندگی کردن هستند؟ ولی تصمیم به خودکشی داوطلبانه یک نه بزرگ به زندگی یعنی همه چیزی است که ما داریم؟
      آیا این سود نیست که شما کاری را بکنید که از آن لذت می برید؟ مگر همه کارهای ما باید برای خوشایند و به سود سایرین باشد؟
      مگر یک نقاشی نمی تواند هزاران بار از کلمات تاثیرش بیشتر باشد و در جهت آگاهی بشر قدم بردارد؟ شما هم لطفی به خود بکنید و روی این قیاس اصرار نکنید.

      پیش‌شرطِ بخشیدن و «بزرگی» گناهکار بودن نیست!
      کسی که از سرنوشت دردناک و مرگ سختِ خود مطلع است هرگز چنین کاری را برای بزرگنمایی خودش نمی‌کند! اینهم چیز دیگری که شما هرگز نمی‌توانید با «خرد» خود درکش بکنید: آیا هرگز ممکن است که کسی چنین کاری را براستی بی‌نظرانه و واقعا از روی خیرخواهی و انسانیتِ خویش کرده باشد؟!

      ما که نگفتیم همچین پیش شرطی هست. شما اصرار داشتید که جان خود را برای یک "بیگناه" داده و با آن حماسه سرایی در حال القای یک جور احساسات سطحی بودید که می گوید باید به خود "نه" بگویبد و اگر جان خود را فدا نکنید یک آدم خودخواه بی احساس هستید. من زندگی خودم را کم ارزش تر از زندگی شخص دیگر نمی بینم اگر او حق حیات دارد پس من هم دارم.
      شما تا حالا به ذهنتان رسیده که به این پیش فرض های ذهنی خود بپردازید؟ منظورم این مصادره به مطلوب هایی است که با این صفاتی که به کار می برید انجام می دهید؟
      یا کلا پرسیدن "چرا" از دید شما یک گناه بزرگ در این مباحث است؟ هیچ حد و مرزی برای این فداکاری انسانی وجود ندارد؟
      شوربختانه بسیاری از ما بنده عواطف و احساسات خود هستیم و تحت تاثیر باور های دینی یا احساسات آنی ممکن است تصمیماتی بگیریم که برپایه و اساسی سست بنا شده. نکته اینجاست که چنین تصمیماتی بر هیچ اصول محکمی استوار نیست.


      تمدنِ بشری ماشین‌ها و تکنولوژی‌های پیشرفته‌اش نیست، آنچه به آن رنگ و معنا می‌بخشد، فرهنگ و شعور عاطفی-انسانی‌ست که بخشی از آن نیز برساخته‌ایست از همین اسطوره‌های «احمقانه». راست‌اش اصلا میدانید من چرا از این خردگرایی فاسد بیزارم؟ برای آنکه او هرگز نمی‌تواند چنان شکوهی را بیافریند و وقتی نمی‌تواند آن را بیافریند، به لجن‌پراکنی علیه‌اش می‌پردازد. او می‌تواند خیلی ساده به فلسفه‌ورزی‌هایش برسد و کاری به اینکه من چرا رشادتِ کسی چون ماکسیمیلیان را می ستایم نداشته باشد، اما وقتی او شروع می‌کند سرش را درون هر سوراخی فرو کند، ناگهان کسی چون من آن طرف یکی از این سوراخ‌ها با چکشی در دست منتظرش خواهد بود.
      من ترجیح می دادم چکش را می گذاشتید کنار و یک درصد به گفته هایتان عمل می کردید. به نظر من عمل شما نشان دهنده ناکارآیی تفکری است که از آن دفاع می کنید.
      مردم با اعمال شما تغییر می کنند نه اینکه شما بخواهید آن ها را با چکش ادب کنید.

      من هرگز مخالف اینکه انسان ها جان خود را برای معانی بزرگ به خطر بیندازند نیستم چون شما برای چیزی والاتر از خود نبرد می کنید. این یک چالش بزرگ است و به زندگی شما هیجان می بخشد و موجب رشد شما می شود. در شما ایجاد تنش می کند و به شما حس تنوع و درگیری در فعالیت های تازه را می دهد و در ضمن از اینکه می توانید در زندگی دیگران تفاوت ایجاد کنید شادمان می شوید. شاید شما بخواهید جان خود را برای حرفه خود به خطر بیندازید این تصمیم شخصی شماست و از حس وظیفه شناسی شما ناشی می شود. شاید سود خاصی هم به کسی نمی رساند ولی به زندگی شما معنا می بخشد و تفاوت ایجاد می کند. ولی خودکشی محض و صرفا مبادله زندگی با زندگی و "نه" گفتن به خود را نمی پذیرم.
      بعضی وقتها زندگی بیرحم است و کاری هم در موردش نمی توان کرد. بدون تردید برای مردن انسان ها جلوی چشم ما بسیار دردناک است و احساسات ما را آزرده می کند ولی نباید افسار خود را دست احساسات بدهید که هرجایی دوست دارند ما را ببرند. من مخالف کار این کشیش هستم ولی زندگی خودش بود و هرکسی حق دارد برای زندگی خودش تصمیم بگیرد.
      ببینید داریوش جان از من نخواهید برای شما یک خط و محدوده مشخص تعیین کنم که چه زمانی چه کاری از لحاظ اخلاقی درست است چون من نمی توانم آنهم وقتی که خود قدمی برای انجامش برنداشتید و فقط داستان سرایی می کنید.
      این شرایط مثل این می ماند که به من گفته شود جان فردی تا 1 دقیقه دیگر گرفته می شود مگر اینکه تو خودکشی کنی آنوقت بمبی که به او چسبیده از کار می افتد. من خودکشی نمی کنم. به همین سادگی.
      وقت‌اش به کار نمی‌اندازم. موضوع این است که چرا من به کسی چون ماکسیمیلیان می‌بالم. من او را می‌ستایم به این خاطر که او موجودی‌ست چون من که چنان شکوهی را آفریده؛ او به روح بشر عظمت بخشیده؛ او به من این امید را می‌دهد که من هم علارغم چیزهایی که اینجا و در آرامش خاطر گفتم، در بزنگاه، به دلیری او باشم؛ او به من نشان می‌دهد که هنوز بشر را امید هست. هتا یکی از هزاران معانیِ ِ یکی از این هزاران را یک لحظه با خرد نمی‌توان سنجید و اساسا چه کسی شایستگی داوری در این موارد را به خرد سپرده؟

      شما در حال rationalization و مصادره به مطلوب هستید. منشاء سنجش شما با چیست؟ درستی سنجش شما را ما باید دربست بپذیریم؟

      من نمی‌دانم این روزها مردم را چه می‌شود، به فرض که من از بنیان یک شخص احساسی هستم؟ so what? دقیقا اصالت‌ورزیِ شما نسبت به خرد چه برتری‌ای نسبت به ارجحیتی که من به عواطفِ بشری می‌دهم دارند؟؟
      فرق من با شما اینه که من حاضرم جان خود را برای یک میلیون نفر بدهم ولی شما حاضر نیستید. شرایطش پیش نیامده ولی من الان با خردورزی خود با اطمینان می گویم که حاضرم اینکار را بکنم ولی شما با احساسات خروشان خود می گویید اینکار را نمی کنید.

    2. 3 کاربر برای این پست سودمند از MEHDI گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      shirin (08-28-2014),sonixax (08-29-2014),undead_knight (08-28-2014)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    جُستارهای همانند

    1. پاسخ: 38
      واپسین پیک: 07-10-2015, 04:13 PM
    2. نوشتار‌های پیرامون شهوت‌گرایی (Eroticism)
      از سوی Mehrbod در تالار داستا‌ن‌هایِ اروتیک
      پاسخ: 4
      واپسین پیک: 08-23-2013, 05:30 PM
    3. هم‌اندیشی پیرامون گسترش خردگرایی
      از سوی Mehrbod در تالار هماندیشی
      پاسخ: 69
      واپسین پیک: 04-05-2013, 08:46 PM
    4. پیشبردگرایی - Pragmatism
      از سوی Dariush Rahazad در تالار فلسفه و منطق
      پاسخ: 13
      واپسین پیک: 03-27-2013, 09:53 AM
    5. پاسخ: 4
      واپسین پیک: 02-27-2013, 08:21 AM

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •