ینی تو یک تئوری داری که معتقدی کوشش و خطا هم نیست و نتیجهی یقینی داره.
ما داریم در مورد یک حرکت اجتماعی صحبت میکنیم. هیچ فرمول یکسانی برای حرکت های اجتماعات مختلف وجود نداره. هر موردی که نام ببری میشه یک مثال نقض ازش پیدا کرد. همین بهار عربی در همه کشورهای عربی نتیجه داد ولی در سوریه موند زمین. همین تئوری تو ممکنه جواب نده و بی ثمر بمونه. بنابر این ناگزیر از کوشش و خطا میشیم. اصلن خود به خود میبینی که تئوری های گوناگون نتیجش کوشش و خطا میشه. تو معتقدی به عمل x، من معتقدم به y و داریوش به z. حالا کی راست میگه؟ بنابر این ناچاریم کوشش و خطا کنیم.
اصن در زمینه هایی که انسان درش دخالت داشته باشه سعی و خطا بهترین روش هست. هتا در روانشناسی هم کوشش و خطا انجام میشه. در حرکت های اقتصادی هم همینطور. انسان که مثل قوانین جاری طبیعی نیست که بشه روابطش رو استخراج کرد و تازه این روابط برای تمام دوران ها ثابت باشه.
اون کوشش و خطایی که بد هست بیشتر در زمینه علوم تجربیه. این بد بودن در زمینه علوم انسانی و اقتصاد کمتر هست. به صورت فازی کمتر. نه سد در سدی.

















































پاسخ با گفتآورد