• Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 182

    جُستار: کاربرآزاری!

    Threaded View

    1. #11
      سخنور یکم
      Points: 18,439, Level: 86
      Level completed: 18%, Points required for next Level: 411
      Overall activity: 12.0%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience Points
      بدون وضعیت
       
      خوشحال
       
      Nevermore آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Jun 2012
      نوشته ها
      919
      جُستارها
      5
      امتیازها
      18,439
      رنک
      86
      Post Thanks / Like
      سپاس
      1,461
      از ایشان 2,490 بار در 877 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      35 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      در مورد@iranbanoo :
      من شک ندارم که ایشان در نوجوانی از آن دسته دختران سبیلویی بوده که از ترس نگاه غضبناک پدر گرامی هیچ گاه به شیو کردن هم نمی اندیشیده و آن اندازه از مراودت با پسر ها منع می شده که حتی در جمع های دخترانه هم رویش نمی شده حرفی از پسران بزند و بین دختران هم مهجور بوده، دوست فابریک اش یکی از آن دختران مانند خود اش بوده که با کلی التماس و خواهش از برادرش فیلم سوپر کش می رفته و دو تایی با هم به تماشا می نشستند و گه گاهی هم هنگام تماشای فیلم دست در شرت یکدیگر می کردند و پس از اتمام لذت شان بسیار شرمگین و اندوهناک می شدند از خطایی که کرده اند.دوران نوجوانی به همین منوال گذشت تا که زمان کنکور رسید و موعد خرخوانی،بدانید که دختر قصه ی ما همچنان سیبیل های خود را بر صورت داشت و چند باری به ذهنش رسیده بود که سیبیل هایش را مدل بزنداما همانطور که می دانید ترس از پدر اجازه نمی داد،جوانی هم با رتبه ی ممتاز در کنکور و لیسانس با معدل بالا و سگ محلی های پسران خوشتیپ دانشگاه گذشت و اکنون ایشان با مدرک دکترا از یکی از تاپ ترین دانشگاه های کشور تازه فهمیده اوضاع از چه قرار است،یک چند وقتی است با خواندن ِ مطالب اینجا سبیل هایش را تراشیده و از این تیپ های خز و خیل هایی که آرایش بلد نیستند و صورتشان را یکسره قرمز می کنند زده و بر آن شده تا فکری به حال دندان های سیمی اش بکند.از تیپش برایتان بگویم که از این کفش های پاشنه بلند 20 سال پیش می پوشد با یک مانتوی مشکی گشاد از اینها که به باسن می رسد تنگ می شود با روسری گل منگولی،اما به گمانم یکی باید به ایشان یاد می داد دختر ِ بی اندازه لاغر که استخوان های صورتش هم بیرون زده نباید از این مانتو ها بپوشد، با چنین باسنی این تیپ مانتو پوشیدن بیشتر حال آدم را به هم میزند تا اینکه جذب کند.یکی دوباری هم با اصرار دوستان به پارتی رفته اما از آنجایی که هیچگونه رقصی بلد نیست،برای مردم سخنرانی(جیغ و داد) فمینیستی می کرد که از اینرو دوستان اش دیگر او را دعوت نمی کنند.همانطور که پیشتر اشاره شد از آنجایی که یاد گرفته آرایش کند هرچند رقت انگیز! در چند ماه اخیر یکی دو پسر پایین شهری در خیابان بهش تیکه انداخته اند و حتی یک پسرک زشتی هم یک بار پا را فراتر گذاشت و یک بار در ِ باسن ایشان هم کوبید،آن شب از فرط خوشحالی خوابش نمی برد و تا صبح خواب سکس با آن پسرک زشت را می دید آن هم در پوزیشن های مختلف و چندش آور.اگر می بینید چندی است اخلاقش بهتر شده و کمی اجتماعی تر شده به خاطر این است که کم کم برای پسران مرئی شده و تصمیم گرفته زین پس با فمینیست های پشمالو با تمام قوا بجنگد.

      اسپاگتی همه ی دختران پشمالوی فمینیست را به سرنوشت ایشان دچار کند،آمین.

    2. 4 کاربر برای این پست سودمند از Nevermore گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Crusader (04-11-2014),Dariush (04-11-2014),Russell (04-11-2014),undead_knight (04-12-2014)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    کلیدواژگان این جُستار

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •