Warning: preg_replace(): The /e modifier is deprecated, use preg_replace_callback instead in ..../includes/class_bbcode.php on line 2958
صندلی داغ - Dariush
  • Empty
  • قاطی کردم
  • مهربون
  • موفق
  • متعجب
  • مریض
  • مشغول
  • معترض
  • ناراحت
  • هیچ
  • کنجکاو
  • کسل
  • گیج شدم
  • گریه
  • پکر
  • اخمو
  • از خود راضی
  • بی تفاوفت
  • بد جنس
  • بد حال
  • خونسرد
  • خواب آلود
  • خوشحال
  • خجالتی
  • خسته
  • دلواپس
  • رنجور
  • ریلکس
  • سپاسگزار
  • سر به زیر
  • شوکه
  • شاد و سر حال
  • عاشق
  • عصبانی
  • غمگین
  • غافلگیر
  • User Tag List

    نمایش پیکها: از 1 به 10 از 108

    جُستار: صندلی داغ - Dariush

    Threaded View

    1. #21
      دفترچه نویس
      Points: 83,861, Level: 100
      Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
      Overall activity: 99.8%
      دستاوردها:
      First 1000 Experience PointsGot three Friends
      HE
       
      Empty
       
      Dariush آواتار ها
      تاریخ هموندی
      Oct 2012
      ماندگاه
      No man's land
      نوشته ها
      3,040
      جُستارها
      30
      امتیازها
      83,861
      رنک
      100
      Post Thanks / Like
      سپاس
      3,020
      از ایشان 8,977 بار در 2,888 پست سپاسگزاری شده است .
      یافتن همه‌یِ سپاسهای گرفته شده
      یافتن همه‌یِ سپاسهای داده شده
      Mentioned
      60 Post(s)
      Tagged
      0 Thread(s)
      گفت‌آورد نوشته اصلی از سوی iranbanoo نمایش پست ها
      داریوش جان به این اندیشیده اید که دانستن زیادی هم درد آور است؟یا اینطور میپندارید که دانستن شما را قدرتمند میکند؟
      بینهایت...شاید بیشترین درصد زمانهای اندیشیدنِ من در موردِ اندیشیدن بوده، چنانکه اگر رهایم کنید، تا صبح یک جلد کتاب قطور در این مورد خواهم نوشت. بطور خلاصه اما:
      من در حین فرآیند دانستن، به ویژه اگر موضوع مورد علاقه‌ام باشد، بسیار لذت می‌برم، اما پس از آن، بیشتر رنج و کمتر لذت! جنس این رنج کمابیش برایم غیرقابل توصیف است و نمی‌توانم در موردش حرف بزنم، اما چنان است که من تمرین کرده و می‌کنم تا با تعطیل کردنِ بخشی از آگاهیِ خویش، توان و تحمل و سپس لذت بردن از جمع‌هایی که صرفا دور هم هستند برای وقت‌گذراندن و خوشی را بدست آورم. در این مواقع گاه می‌شود معیارهایم به کلی زیر و زبر می‌شوند، سخنانی بر زبان جاری می‌سازم که بعدا خودم جرئت اندیشیدن به آنها را ندارم و یا با کسانی تعامل می‌کنم که در حالت طبیعی هتا تصورش هم نمی‌توانم بکنم؛ همچون مستی می‌شوم که خود بی‌خبر است، اما اگر این نبود من بی‌شک تابش را نداشتم و کارم به خودکشی یا تیمارستان می‌کشید!

      دانستن برای من مسئولیت دارد و من از کسی که می‌داند و داناییِ خویش را نفی و انکار می‌کند بیزارم. شاید بخشی بزرگ و اصلی از آن رنج مرموز، منشاش همین علت باشد. (دو پاراگراف دیگر دیشب در این مورد نوشتم که اکنون دیگر ترجیح می‌دهم روده‌درازی را کنار بگذارم).
      Confusion will be my epitaph
      As I crawl a cracked and broken path
      If we make it we can all sit back
      And laugh
      But I fear tomorrow I'll be crying,
      Yes I fear tomorrow I'll be crying
      .Yes I fear tomorrow I'll be crying

    2. 10 کاربر برای این پست سودمند از Dariush گرامی سپاسگزاری کرده اند:

      Anarchy (02-10-2014),iranbanoo (02-09-2014),Nevermore (02-09-2014),Ouroboros (02-09-2014),Persepolis (02-10-2014),Russell (02-09-2014),sonixax (02-09-2014),undead_knight (02-09-2014),مزدك بامداد (02-09-2014),کافر_مقدس (02-21-2014)

    داده‌های جُستار

    کاربری که سرگرم دیدن این جُستار هستند

    هم‌اکنون 1 کاربر سرگرم دیدن این جُستار است. (0 کاربر و 1 مهمان)

    مجوز های پیک و ویرایش

    • شما نمیتوانید جُستار نوی بفرستید
    • شما نمیتوانید پیکی بفرستید
    • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
    • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
    •